خبرگزاری مهر، گروه استانها- عاطفه وفاییان: هفته دفاع مقدس؛ هفتهای که بوی خاکریز، صدای تکبیر و نگاه مطمئن مردان خاکیپوش را در خود دارد. دفاع مقدس، نه فقط یک واقعه نظامی، بلکه فصل بیتکرار اتحاد و ایثار ملت بود؛ روزهایی که جوانان، فارغ از سن و جایگاه، در لباس بسیج و ارتش، یکدل و یکرنگ به میدان رفتند. پشت هر سنگر، قصهای از خانوادههایی بود که فرزندانشان را بیچشمداشت به نبرد فرستادند و در مقابل، خط مقدم را با خلوص قلبی فتح کردند. این هفته، یادآور آن است که ارزشهای بزرگی چون ایمان، وفاداری و فداکاری، تنها در پرتو عمل و بیریایی زنده میمانند.
در میان غبار سالهای دفاع مقدس، خانوادهای چهار برادره از خط مقدم تا خط خون، روایت ناب ایثار را رقم زدند. فرجالله ساجدیان، ۴۲ ماه در جبهههای غرب کشور جنگید، در کنار برادرانی که سه تنشان جانباز شدند و یکی بیادعا به خانه برگشت.
جبهههای غرب، با سرمای استخوانسوز، صدای ضدانقلاب و تیربار دشمن، میدان آزمایش ایمان و استقامت بود. این رزمندگان تنها با هدف نگاهبانی اسلام و پرچم انقلاب، در هر عملیاتی جان بر کف نهادند.
نامهای شهیدان در روایت او همچون ستارگانی میدرخشند؛ حسن ساجدی در بدر، شریعتی در نبرد برونمرزی، و سلیمی در غرب کشور. هر کدام، قصهای از عشق و وفاداری بر خاک نوشتهاند.
زمستان ۱۳۶۶، قله «گردرش» شاهد یکی از معجزات طبیعت بود. بارش سنگین برف، شلیکهای بیوقفه دشمن را در میان حرکت فرجالله بلعید و جانش را بخشید. لحظاتی که مرگ از کنار شانه گذشت اما حیات ماند.
کنار این روایت، ابوالفضل وفائیان، نوجوانی ۱۵ ساله با شوقی بیقرار برای اعزام، قانون سن را با تغییر تاریخ تولد شکست تا خود را به کاروان عاشقان برساند.
فضای جبههها، دانشگاهی برای پرورش روح بود. فرماندهان، همسنگر بچهها، ظرف میشستند، کفش واکس میزدند، و شبها در سکوت سنگر، با نماز شب به آسمان پیوند میخوردند.
شهید توفیقی، فرمانده واحد تخریب، نمونه عینی این فروتنی بود؛ بینام و بیادعا، وظایف عمومی را با دستانی که روز قبل میدان مین را پیموده بودند، انجام میداد.
این نسل، از شور هیجان نوجوانی آغاز کرد و به ایمان عمیق ختم شد؛ بسیاری برای چند ماه آمده بودند اما تا پایان جنگ یا شهادت ماندند.
شهید الماسی، غواص والفجر ۸، حتی در سختترین شرایط به جلوگیری از اسراف پایبند بود، تهمانده غذا را جمع میکرد و رؤیای مفقودالاثری داشت؛ رؤیایی که محقق شد.
ایثار این مردان میدان، امروز متر و معیار سنجش مسئولیتهاست؛ وقتی که رزمنده واقعی هیچ سهمی از دنیا نمیخواهد جز پاسداری آرمان شهدا.
چهار برادر در خط مقدم
فرجالله ساجدیان، یکی از رزمندگان و ایثارگران دوران دفاع مقدس، از خانوادهای با چهار برادر رزمنده و سه جانباز، با روایت خاطراتی پرهیجان از جبهههای غرب کشور، همرزمان شهید و لحظهای که برف سنگین زمستان جانش را از تیربار دشمن نجات داد، میگوید هدف اصلیشان تنها حفظ اسلام و آرمانهای انقلاب بود.
این رزمنده دوران دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار مهر از چهار برادرش که همگی بهطور همزمان در جبهه حضور داشتند سخن گفت و در ادامه اظهار کرد: سه برادر با درصدهای مختلف جانبازی (دو نفر ۲۵ درصد، یک نفر ۵۰ درصد) و یک برادر بدون جانبازی، اما همگی در خط مقدم جنگ.
وی با اشاره به ۴۲ ماه حضور خود در مناطق غرب کشور، عملیاتهای برونمرزی و مقابله با ضدانقلاب کومله و دموکرات، خاطرنشان کرد: آن روزها هدف تنها اسلام بود؛ بسیاری از بچهها با گذشت از جان خود به شهادت رسیدند یا جانباز شدند.
ساجدیان یادآور شد: شهید حسن ساجدی، پسر عمویش، در عملیات بدر و شهید شریعتی در یکی از عملیاتهای برونمرزی به شهادت رسیدند. شهید سلیمی نیز از دیگر همرزمانش بود که در جبهههای غرب کشور جان باخت.
این رزمنده دوران دفاع مقدس درباره شهید رضا سجادیان گفت: اخلاقی خاص داشت، معتقد به نماز و روزه بود و اغلب با هم در مسیرهای جبهه بودیم.
یکی از خاطرات برجسته ساجدیان مربوط به زمستان سال ۱۳۶۶ در پایگاه قله «گردرش» است که مسئول آتشبار تفنگ ۱۰۶ بود، وی افزود: هواپیمای شناسایی دشمن نزدیک شد، پشت قبضه دوشیکا رفتم و شلیک کردم. هواپیما سمت من برگشت و تیرباران کرد. برای فرار روی برفها دراز کشیدم و غلط زدم، اما شانه به شانهام تیر میزد. ناگهان از کوه پرت شدم پایین و در برفی دو سه متری فرو رفتم. همان برف جانم را نجات داد؛ بعد بچهها با بیل برف را کنار زدند و مرا بیرون آوردند.
ساجدیان با اشاره به وضعیت امروز ایثارگران گفت: آن روزها هدفمان اسلام بود، اما امروز بسیاری از نهادها پاسخی به مطالبات ما نمیدهند. باید خاطرات و شاخصهای اخلاقی شهدا روایت شود تا الگوی نسل جدید باشد.
از نوجوانی در جبهه تا ایثار فرماندهان و شهدا در دفاع مقدس
ابوالفضل وفائیان، رزمنده دوران دفاع مقدس، در روایتی مفصل به مناسبت هفته دفاع مقدس، تجربههای خود از حضور در جبههها از نوجوانی، ایثارگری فرماندهان مخلص، سبک زندگی معنوی شهدا و خاطراتی از قهرمانان گمنام جنگ را بازگو کرد؛ روایتی که از تغییرات اخلاقی و روحی رزمندگان تا مسئولیت امروز مدیران کشور سخن گفت.
رزمنده دوران دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار مهر با یادآوری آغاز حضورش در جبههها در سال ۱۳۶۳، زمانی که دانشآموز کلاس سوم راهنمایی بود، از شور و شوق نوجوانان بسیجی برای اعزام گفت: بعد از امتحانات خرداد، شور و شوقی عجیب میان بچههای بسیج محله بود. آموزشها را دیده بودیم و بیتاب رسیدن به سن قانونی بودیم تا به جبهه برویم، اما طاقت نیاوردیم. آن زمان اعزام زیر هجده سال ممنوع بود، برای همین تاریخ تولد خود در فتوکپی شناسنامه را با تیغ تغییر دادم، از ۱۳۴۸ به ۱۳۴۶، تا بتوانم اعزام شوم.
وی از فضای معنوی جبههها هم با شور سخن گفت: فرماندهان عارفی داشتیم که فقط به راه خدا، نماز شب، ایثار و از خودگذشتگی میاندیشیدند. بر خلاف امروز که برخی مسئولان خود را یک سر و گردن بالاتر میدانند، آن روزها فرماندهان ما همراه نیروهایشان کار میکردند. نه سردار و سرتیپ میگفتند، نه مدیرکل، فقط برادر فلانی.
وفائیان با ذکر خاطرهای از شهید توفیقی، فرمانده واحد تخریب، ادامه داد: شبها که همه خواب بودند، او لباسهای ما را میشست یا کفشها را واکس میزد. بعد از مدتها فهمیدم کار خودش بوده. حتی در شستن ظرف و نظافت سنگر همانند سایر نیروها شرکت میکرد و به نوبت، وظایف عمومی را انجام میداد. نیمه شبها که برای سرویس بلند میشدیم، میدیدیم فرماندهان مشغول نماز شباند و با خدا راز و نیاز میکنند.
رزمنده دوران دفاع مقدس افزود: ابتدا، انگیزه حضور در جبهه هیجان نوجوانی و تبلیغات بود، اما کمکم به باور و رشد اعتقادی تبدیل شد. نیروهایی که برای سه ماه آمده بودند، چنان جذب این فضا میشدند که تا پایان جنگ یا شهادت میماندند.
وی با یاد شهید سید ناصر الماسی، غواص عملیات والفجر ۸، گفت: شهید الماسی هر روز در وقت غذا، سر میزها میرفت و تهمانده غذای رزمندگان را جمع میکرد تا اسراف نشود. کیفیت غذا پایین بود، اما او ارزش جلوگیری از اسراف را درک میکرد. آرزو داشت مفقودالاثر شود، و چنین نیز شد.
وفائیان تاکید کرد: رزمنده واقعی هرگز برای کارش سهمخواهی نمیکند؛ توقعش از مسئولان این است که به آرمان شهدا خیانت نکنند و بیریا به مردم خدمت کنند. امروز در ادارات، اسرافهای زیادی در بودجهها و حقوقها میبینیم که باید نسبت به خون شهدا پاسخگو باشد.
این پاسدار، جانباز و رزمنده دوران دفاع مقدس با ذکر خاطراتی دیگر همچون بخشیدن انگشتر ارزشمند توسط شهید توفیقی به پیرمردی رزمنده، گفت: شهدا به هیچ چیز دنیا وابسته نبودند. حتی خانواده و بچهها مانع حضورشان در جبهه نمیشد. این هفته دفاع مقدس فرصتی است تا همه ما با شهدا تجدید عهد کنیم و با خلوص نیت به اسلام و کشورمان خدمت کنیم.
هفته دفاع مقدس؛ آزمون وفاداری و خدمت بیریا از خاکریزهای دیروز تا سنگرهای امروز
امروز که از دل خاک و خون آن سالها فاصله گرفتهایم، دفاع مقدس بیش از هر زمان، معنایی روشنتر برایمان دارد؛ معنایی که در آن، مسئولیت و خدمت جایگزین شعار و منصب میشود. آن نسل، با کمترین امکانات، بزرگترین مأموریت تاریخ خود را به انجام رساند اما هرگز توقع پاداش نداشت. اکنون وظیفه ما، حفظ سرمایهای است که با خون شهیدان و صبر جانبازان بنا شده. هفته دفاع مقدس فقط فرصت یادآوری نیست، بلکه آزمونی تازه برای وفاداری به همان آرمانهاست؛ آزمونی که میطلبد سادهزیستی، پرهیز از اسراف، و خدمت صادقانه را از خاکریزهای دیروز به سنگرهای امروز منتقل کنیم. آینده این سرزمین، در گرو این است که میراثداران جنگ، از میدان اداره و مدیریت، همچون میدان نبرد، بیریا و پابهکار باشند.