به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه هم میهن نوشت:
از ۴۶سال پیش تا امروز از شهیدرجایی تا مسعود پزشکیان، تعداد زیادی از رؤسایجمهوری ایران از صحن و سرای سازمان ملل بهره جسته و پشت آن تریبون خاص و جهانشمولی به تبیین مواضع و تشریح سیاستهای ایران در پربسامدترین تریبون بینالمللی پرداختهاند.
این تریبون بیواسطه و بیهیچ فیلتری میتواند بازتاب صدای سیاست خارجی ایران در سطح نظام بینالمللی باشد، در چارچوب و اتمسفری که ایران همواره در طول همه این سالها با مصادیق و محدودیتهای پرشماری در همه سطوح آن روبهرو بوده و شاید تنها مفر و ممر یگانهای که میتوانستیم فراتر از تهدیدات همیشگی، صدای مظلومیت و حرف حق خود را به گوش جهانیان برسانیم، همین تکتریبون ساده اما پرمخاطب بوده است.
پس از پیروزی انقلاب تا پیش از محمود احمدینژاد، سفرهای رؤسایجمهوری به نیویورک، بسیار محدود و موردی با هدفگذاری خاص انجام پذیرفت و هر بار نیز در برهه خود پرواکنش و مورد توجه در ابعاد بینالمللی شد؛ اما محمود احمدینژاد این سفرهای محدود و هدفمند را تبدیل به یک رویه معمول و متداول کرده و آن را بهعنوان یک وظیفه رئیسجمهوری جا انداخت؛ اتفاقی که در بلندمدت آن کارکرد خاص و مورد انتظار از سفر رؤسایجمهوری به سازمان ملل را تا حدود زیادی لوث کرد و کمرنگ ساخت.
اگر شهیدرجایی صدای انقلاب تازه را از سازمان ملل به گوش جهانیان رساند و آیتالله خامنهای در بحبوحه فشارهای مضاعف دو بلوک شرق و غرب، صدای مظلومیت ملتی تحت جنگ را در جهان طنینانداز کرد و سیدمحمد خاتمی با طرح گفتوگوی تمدنها در برابر نظریه هانتینگتون، صدای صلحطلبی ایران و جهان اسلام را در فضای بهشدت دوقطبی پسایازدهسپتامبر به جهان مخابره کرد، پس از این نقاط عطف، سفر رؤسایجمهوری به سازمان ملل، هیچگاه نتوانست آن کارکرد جهانشمولی را داشته باشد.
البته با این استثنا که سفر اول روحانی در مقام رئیسجمهوری، در پیامدش بستر و زمینه پیگیری روند دیپلماتیک در پرونده هستهای را به مدد تلاشهای ظریف مهیا و فراهم کرد و منجر به نتیجهبخشی در این زمینه شد.
حال که پس از ۲۴سال از بازگشایی مهمترین ابرچالش سیاست خارجی ایران، یعنی پرونده هستهای کشورمان در سطح نظام بینالملل میگذرد و این روزها با غروب برجام و در فضای اجرای قریبالوقوع «اسنپ بک» به یک نقطه عطف بیبازگشت در این عرصه رسیدهایم، بسیاری امید داشتند که سفر مسعود پزشکیان به نیویورک و سخنرانی او در مجمع عمومی سازمان ملل، بتواند در این فضای نامساعد و تخاصمی، طلیعهای تازه باشد و با خرق عادت نسبت به سخنرانیهای کلیشهای و متداول چند سال اخیر، جانی تازه و نسیمی متفاوت بر پیکر نحیف و رنجور دیپلماسی بدمد و روزنهای از امید و دریچهای از تغییر را بگشاید.
مسعود پزشکیان البته مسلطتر از اولین سخنرانی خود با چینش آراستهتر واژگان و بهکارگیری الفاظ پختهتر سخن گفت، با ارائه تصاویر شهدای جنگتحمیلی ١٢روزه، گوشههایی از جنایت رژیم اسرائیل علیه مردم ایران را از این تریبون به گوش جهانیان رساند و ضمن سخنگویی که طیفی در داخل آن را مقتدرانه و باصلابت خواندند، از صلحطلبی مردم ایران و عدم قصد جمهوری اسلامی ایران برای ساخت سلاح هستهای گفت؛ سخنانی که اگر پسزمینه آن را حذف کنیم، در رسته یک سخنرانی استاندارد و قابلقبول داخلی و یا حتی یک سخنرانی جالبتوجه در یک جلسه و دیدار بینالمللی قابلتوجه و تأمل باشد؛ اما سخنرانی از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل که هر یک سال یک بار فرصت آن دست میدهد و میتواند بیواسطه و عریان صدای نماینده ایران را به گوش جهانیان برساند، قاعدتاً عرصه و بستری فراتر از این اظهارات کلیشهای و همیشگی را میطلبد.
از طرف دیگر، برهه زمانی فعلی نیز از حساسیت و اهمیت بسزایی برخوردار است و پیشبرد سیاست خارجی در راستای منافع ملی اقتضا میکرد که به شکل دیگرگونه، موثر و فعالی با ابتکارات تازه مواضع ایران در مواجهه با طرفهای خارجی تبیین و تشریح شود و زمینهای برای گرهگشایی در عرصه سیاست خارجی و تحولات حول و حوش پرونده هستهای گشوده شود. تکرار مواضعی که طی سالیان متمادی توسط مقامات مختلف در سطوح متفاوت، بارها و بارها تکرار شده است، چه دردی را دوا میکند؟
آیا اینکه گفته شود ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای نیست و به سمت آن نخواهد رفت، توانسته در طول این بیست سال، تاثیری در طرفهای خارجی گذاشته و مانع تحرکات ضدایرانی آنان شود و حتی توانسته از جنگافروزی دشمنان ایران، جلوگیری به عمل آورد؟ یا هزاران هزار راهپیمایی و میتینگ و محکومیتهای بینالمللی توانسته جلوی نسلکشی رژیم صهیونیستی را بگیرد و مانع آنان شود؟ آیا مردم دنیا از جنایات بیحدوحصر این رژیم اطلاع ندارند که طرح آن از تریبون مجمع و در سخنرانی رئیسجمهوری بتواند منجر به نتیجهای متفاوت شود؟
اگر مخاطبی، صوت این سخنرانی را بشنود و نداند که از چه تریبونی عنوان شده است، میتواند آن را از سخنرانیهای معمول و متعارف در تریبون داخلی تفکیک و تمیز دهد؟ و به زبان ساده شاخصه متفاوتکننده و متمایز این سخنرانی از این تریبون خاص و در این موقعیت حساس چیست؟ آیا تحلیلگری را میتوان یافت که معتقد باشد این سخنرانی میتواند بستر و زمینه متفاوتی در روند و سیر تحولات چه مثبت و چه منفی ایجاد کرده و تغییری ولو اندک ایجاد کند؟ از همه مهمتر باید پرسید، لزوم این سفر رئیسجمهوری به نیویورک چه بوده است؟
وقتی قرار بود طبق یک روند متداول و کلیشهای، رئیسجمهوری عازم سفر به نیویورک شود، بسیاری از کموکیف همراهان مسعود پزشکیان در این سفر پرسیدند، اما آیا کسی از نزدیکان و همراهان وی راجع به اصل سفر پرسید و مطرح کرد که با چه هدفگذاری مشخصی این سفر انجام میشود؟
هرچه هست به نظر نمیرسد این سخنرانی در بُعد سیاست خارجی حامل پیامی خاص و یا تغییر راهبرد و استراتژی بود، در عرصه داخلی هم البته سفر و سخنرانی رئیسجمهوری وقت، بازخورد و واکنشهای متفاوت و متناقضی در دو طیف منتقدان و حامیان دارد اما شاید برای اولین بار باشد که طیف منتقد رئیسجمهوری به استقبال و تشویق این سخنرانی و به تمجید از پزشکیان پرداخت؛ درحالیکه طیف حامیان داخلی او ترجیح داد با سکوت از کنار این سخنرانی گذر کند؛ سخنانی که میتوانست پیامآور چشماندازی مثبت باشد؛ اما حداقل در داخل و در طیف حامیان رئیسجمهوری شاهد چنین استنباطی نبودیم.