به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا ،به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، اردیبهشت ۱۴۰۴، سفری ساده اما تکاندهنده به گوشهای از ایران ، به نقطهای در سیستان و بلوچستان، جرقه تغییری بزرگ شد. مریم احیایی، فیلمساز و فعال اجتماعی، همراه گروهی از خیران راهی روستاهای دورافتاده مهرستان شد؛ جایی که کودکی هنوز پشت نیمکتهای واقعی ننشسته و سقف کلاس تنها حصیری کپری است که با هر باد و باران به لرزه میافتد.
در روستای «آواران» و همسایگانش؛ آبکاشان، دره موسی، سوروگو و کاشنگ، زندگی به شکلی دیگر جریان دارد. نه از آب لولهکشی خبری هست، نه از برق پایدار، نه از سرویس بهداشتی. دانشآموزان برای رفع نیاز اولیه، باید مسیری خاکی و پرشیب را تا انتهای دره طی کنند؛ با این حال، هر صبح، کودکان با چشمانی درخشان و دستانی خاکی، خود را به کپرهایی میرسانند که درس در آنها بوی امید میدهد.
در «دره موسی» تنها ده کودک درس میخواندند؛ بینیمکت، بیتخته، بیدیوار مطمئن. آفتاب تیر میکشد، باران زمین کلاس را گل میکند، اما هیچکدام سد اشتیاقشان نمیشود. آنها میدانند تنها کلید نجاتشان، همان دانشی است که در صفحات کمرنگ دفترهای کهنهشان مینویسند.
این تصویر تلخ، نقطه شروع حرکتی تازه شد. مریم احیایی اردیبهشت امسال پس از بازگشت به تهران، ماجرای کودکان را با خبرگزاری رکنا در میان گذاشت. روایت او دل خیرانی را لرزاند. در نهایت، دو برادر نیکوکار – خانواده کرمی – تصمیم گرفتند به یاد پدر مرحومشان، کانکسهایی برای این کودکان تهیه کنند. چند روز پیش، کانکسها به روستا رسید و دیروز جای کپرها را گرفت. کلاسهای کوچک و امن، حالا سرپناهی تازه برای رویاهای بزرگ کودکان شده است.
احیایی در گفتوگو با رکنا گفت:
«وقتی این دو برادر را به منطقه بردم، همانجا قول دادند کاری برای بچهها بکنند. خوشبختانه کانکسها منتقل و نصب شد. واقعاً کپرها شرایط بسیار سختی داشتند و دیگر قابل استفاده نبود.»
این حرکت شاید قطرهای در دریای محرومیت سیستان و بلوچستان باشد، اما برای آن ده کودک، دنیایی تازه ساخته است. لبخندشان گواه این است که حتی یک اقدام کوچک میتواند آیندهای متفاوت رقم بزند.
با این حال، تضادی آشکار در میان است. سال گذشته، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، مدیرکل نوسازی مدارس استان در گفتوگو با رکنا اعلام کرده بود: «در استان سیستان و بلوچستان هیچ مدرسه کپری نداریم.» اما روایتهای میدانی و تصاویر منتشرشده نشان میدهد واقعیت، آنطور که گفته میشود، نیست. هنوز کودکانی هستند که سقف کلاسشان حصیر است و دیوارهایشان از باد و خاک ساخته شده.
این تناقض، تنها یک پرسش جدی را پیش میکشد: چه کسی صدای بیصدای کودکان کپری خواهد شد اگر خیران به موقع نرسند؟