برترینها: سریال «وظیفه» تازهترین ساختهی برد اینگلسبی، خالق «میر آو ایستتاون»، است. حضور مارک رافالو در نقش اصلی باعث شد انتظارها از این مجموعه بالا باشد. «وظیفه» تلاش میکند قصهای پلیسی و خانوادگی را همزمان روایت کند؛ ترکیبی از تیراندازی، دنیای مواد مخدر و زخمهای عاطفی. اما آیا توانسته به همان موفقیتی دست یابد که اینگلسبی در «میر آو ایستتاون» تجربه کرده بود؟ در میان مخاطبان ایرانی به هر حال این سریال تا حدی محبوب بوده، اما همان اول کار خیالتان را راحت کنیم که خیلی هم موج گستردهای را ایجاد نکرده است.
داستان دربارهی مأمور افبیآی است که در گذشته کشیش بوده و اکنون با اندوهی سنگین زندگی میکند. او به تیمی ویژه ملحق میشود تا سرقتهای خشنی را که به باندی خطرناک از موتورسواران مربوط است متوقف کند. در این میان چند کارگر ساده نیز وارد ماجرا میشوند؛ آنها با سرقت از خانههای موادفروشان پایشان به دنیای خطرناک فنتانیل باز میشود. سرقتها بهجای پول نقد، محمولهای بزرگ از مواد مخدر نصیبشان میکند و همین، زنجیرهای از خشونت، انتقام و درگیریهای خونین را بهراه میاندازد.
از همان قسمتهای ابتدایی، «وظیفه» فضایی سرد و تیره دارد. همهچیز در خیابانها و خانههای خاکستری حومهی فیلادلفیا میگذرد و دوربین عمداً به این تلخی و بیروحی تأکید میکند. خشونت در سریال بیپرده است؛ تیراندازیها، صحنههای خفهکردن و گروگانگیری کودک، همگی بر سنگینی فضا میافزایند. همین انتخابها نشان میدهد سازندگان میخواهند بیش از آنکه یک قصهی معمایی بسازند، تجربهای تلخ و تکاندهنده ارائه دهند.
یکی از ویژگیهای سریال این است که بیشتر شخصیتها با بار سنگینی از گذشته زندگی میکنند. مأمور اصلی گرفتار اندوه خانوادگی است و تصمیمهایش زیر سایهی همین رنج شکل میگیرد. سارقان هم هرکدام مشکلات شخصی و خانوادگی دارند؛ از طلاق و فقدان گرفته تا مسئولیتهای طاقتفرسای نگهداری از کودکان. این لایهها باعث میشوند سرقتها و جنایتها صرفاً رویدادهای اکشن نباشند، بلکه ریشه در دردهای شخصی و اجتماعی داشته باشند. با این حال، نقدهای زیادی معتقدند شخصیتها بیش از حد تکبعدی باقی میمانند و سریال فرصت کافی برای جان بخشیدن به آنها پیدا نمیکند.
مقایسهی «وظیفه» با «میر آو ایستتاون» اجتنابناپذیر است. سریال قبلی اینگلسبی گرچه تاریک بود، اما شوخطبعی سیاه و روابط خانوادگیِ باورپذیری داشت که به داستان عمق و رنگ میبخشید. در مقابل، «وظیفه» تقریباً هیچ مجالی برای نفس کشیدن باقی نمیگذارد. همهچیز سنگین، عبوس و یکنواخت پیش میرود و همین باعث میشود تماشاگر پس از چند قسمت احساس خستگی کند.
مارک رافالوی عزیز، خوبه که شما هستی
بازی مارک رافالو یکی از نقاط برجستهی سریال است. او در نقش مأموری شکسته و پر از تضاد، حضوری جدی و تأثیرگذار دارد. فیلمبرداری نیز از نقاط قوت «وظیفه» محسوب میشود؛ قابهای محدود و نورپردازی سرد بهخوبی حس خفگی و فشار را منتقل میکنند. برای مخاطبانی که به دنبال یک درام تلخ و واقعگرایانهاند، این عناصر میتواند جذاب باشد.
اگر به یک درام جنایی سنگین با درونمایههای مذهبی و خانوادگی علاقه دارید. این انتخاب مناسبی است به هر حال این مجموعه میتواند برای شما سرگرمکننده باشد. شاید کمی شخصیتهای چندلایه و داستانی کم دارد اما خب در این هفتههای اخیر سریال قابل ملاحظهای نیامده و همین را دودستی بچسبید.