عصر ایران ؛ احسان محمدی - یک روز کمی شیرینی خانگی، یک روز چند شاخه گل، یک روز عود، یک روز آش دستپخت خودش ... اینها چیزهایی است که همکارمان با خودش میآورد. بیست و یک سال است سرکار میروم و هنوز اسمی که شایسته همکارانی باشد که در آبدارخانه کار میکنند پیدا نکردهام. نه آبدارچی، نه خدمات، نه نظافت، نه پشتیبانی ... هیچکدام به نظر شایسته نیست، به نظرم خالی از احترام هستند.
خانم حسینی صبور و آرام و باحوصله است، اتاقی که در آن کار میکند را با سلیقه میچیند، دستگیره بافته و آورده، چای که میریزید حتماً تویش گلمحمدی کوچکی میگذارد، لیوانها، بشقابها، قاشق و چنگالها و ... را به شکلی منظم کنار هم میگذاردکه انگار در زندگی قبلیاش معماری بوده که کاشیهای مسجد امام اصفهان را کنار هم چیده.
رنجهای خودش را در زندگی دارد اما هر روز را در محل کار به شکلی شروع میکند که انگار «آغاز جهان» است، انگار هیچ کاری مهمتر از این در زندگیاش ندارد که بهترین خودش باشد حتی در اتاق کوچک دو-سه متریاش.
برای من سخاوتمندیاش حتی از کیفیت چایهایی که دم میکند مهمتر است، اینکه گرچه پول خیلی مهم است اما بزرگی آدمها و نوع نگاهشان به زندگی بیشتر به قلبشان ربط دارد تا به جیبشان.
هر آدمی در محل کارش به یک خانم حسینی نیاز دارد که یادش بیاورد لابهلای دویدن دنبال یک لقمه نان بیشتر، میشود جور دیگری هم به کار، به زندگی و به دنیا نگاه کرد.