عصر ایران ؛ نهال موسوی - در گفتگو اخیر سروش صحت با مجتبی شکوری در برنامه اکنون، شکوری اعلام کرد که در هفتسالگی مورد تعرض جنسی قرار گرفته است. این اعتراف، در جامعهای که صحبت درباره آزار جنسی کودکان اغلب با سکوت یا انکار همراه است، اهمیت بسیار ویژهای دارد و به نوعی تابو شکنی است.
البته نمونههای مشابهی هم قبلا وجود دارد که به دلیل مطرح شدن اسم شخص و یا اشخاص متقابل و عموما جنسهای مخالف، بیشتر به حاشیه رفته و به یک دعوای حقوقی تبدیل شده است، اما شکوری در بستر دیگری به این واقعه پرداخت که در ویدئو هم به آن اشاره میکند.
ترس از قضاوت، بیاعتمادی به نهادهای حمایتی، شرم خانوادگی و باورهای نادرست دربارهی «حفظ آبرو» باعث میشود قربانیان سالها ـ و گاه تا پایان عمر ـ از گفتن آنچه بر آنها رفته است، باز بمانند. این اعتراف را میتوان نقطه عطفی دانست در معادله «سکوت اجتماعی» و نمایش عمومی تجربه شخصی قربانیان.
مجتبی شکوری که به واسطه خوب حرف زدن در برنامه کتاب باز معروف شده بود قبلا هم یک اعتراف دیگر کرده بود، او که پیش از این خود را جزو رتبههای برتر کنکور با رتبه 48 معرفی میکرد، با انتشار ویدیویی اعتراف کرد که سهمیهای بوده و بابت دروغی که به مردم گفته عذرخواهی کرد.
شکوری حال به عنوان چهرهای فرهنگی که همواره دربارهی رشد فردی، معنا و سلامت روان سخن گفته، با این اعتراف مرزهای گفتوگو را جابهجا کرد. او نه به قصد افشاگری، بلکه با نگاهی انسانی از تجربهای گفت که هزاران کودک و بزرگسال در سکوت با آن زندگی میکنند.
در دههی ۱۹۸۰ میلادی، اپرا وینفری ـ مجری و فعال رسانهای مشهور آمریکایی ـ برای نخستین بار در تلویزیون ملی اعلام کرد که از ۹ تا ۱۴ سالگی مورد آزار جنسی اعضای خانواده قرار گرفته است.
در آن زمان، آمریکا هنوز گفتوگوی عمومی دربارهی آزار جنسی کودکان را تجربه نکرده بود.اما سخنان او جرقهای بود برای آغاز موجی از آگاهی اجتماعی و تأسیس دهها نهاد حمایتی در حوزهی کودکان آسیبدیده.
وینفری بعدها گفت:«وقتی حرف زدم، فهمیدم که تنها نیستم. سکوت، به آزارگر قدرت میدهد.» بیان او مرز میان شرم و شجاعت را در فرهنگ عمومی آمریکا تغییر داد و به نقطهای تاریخی در جنبش حمایت از قربانیان تبدیل شد.
وقتی شخص شناخته شدهای چون مجتبی شکوری از تجربه خود سخن میگوید، عملاً آن تابو را به چالش میکشد و مسیر «صحبت کردن» درباره این موضوع حساس را باز میکند.
اهمیت این تابوشکنی در آن است که از زبان فردی بیان میشود که سالها در حوزهی آموزش عمومی فعالیت کرده و اکنون خود به بخشی از روایت جمعی رنج بدل میشود.
بیان شخصی، به ویژه توسط افراد شناخته شده، میتواند در دو سطح عمل کند: اول، تأیید این مهم که قربانیان تنها نیستند؛ دوم، تحریک جامعه به گفتوگو و پذیرش بیشتر. این عمل به معنی تجویز راه حل نیست، بلکه باز کردن پنجرهای برای همدلی، آموزش و فرهنگسازی است.
انتشار چنین اعترافی در فضای رسانهای میتواند هم واکنش مثبت (همدلی، پشتیبانی) و هم واکنش منفی (تردید، نفی، حمله) برانگیزد. رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش حیاتی دارند: چگونه این خبر منتشر شود، لحن گزارش چیست، آیا دست به قضاوت میزند یا به فهم کمک میکند؟
در روزگاری که بسیاری از مسائل انسانی هنوز در حاشیهی گفتوگوی عمومی باقی ماندهاند، سخن گفتن از زخمهای شخصی میتواند عملی شجاعانه و اثرگذار باشد.
این اعتراف، هرچند در ظاهر یک روایت شخصی است، اما در بطن خود حامل پرسشهایی ژرف دربارهی سکوت، تابو، جامعه و مسئولیت جمعی در برابر رنج پنهان است.
این پرسشها مطرح است: چه نهادهایی (قضایی، پلیسی، روانشناسی، حمایتی) آمادهاند ورود کنند؟ آیا قانونگذاری، ساختار حقوقی، و سیستم حمایتی در کشور برای رسیدگی به ادعاهای آزار جنسی کودکان مناسب است؟
از همه مهمتر آموزش عمومی، به ویژه در مدارس، نقش تزریق آگاهی، واکنش مناسب و پیشگیری را دارد.
اعتراف مجتبی شکوری، نه یک افشاگری شخصی، بلکه حرکتی فرهنگی و درمانگر است. او با شکستن تابویی کهنه و قدیمی، راهی را گشود که پیشتر در فرهنگ ایران کمتر پیموده شده بود.
در جهانی که سکوت، همدست خشونت است، گفتن حقیقت میتواند شکلی از مقاومت باشد. همانطور که اپرا وینفری گفته بود: «شجاعت یعنی اینکه درد را به صدا تبدیل کنیم.»