به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا،در روزهایی که تهران با بحران جدی آب دست و پنجه نرم میکند، اظهارات روزگذشته یکی از نمایندگان مجلس، نگرانیهای تازه ای را ایجاد کرده است.
ابراهیم نجفی، عضو کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی، اخیراً در گفتوگویی اعلام کرده است:
«در حال حاضر، آب شرب تهران از حدود ۵۰۰ حلقه چاه تأمین میشود که خطر فرونشست زمین را به همراه دارد. منابع آبی پشت سدها هم به میزان بارشهای سالیانه وابسته است. اگر تنها به بارشها و چاهها تکیه کنیم، نمیتوانیم برای شهری با جمعیت ۱۰ میلیون نفری منابع آب پایدار ایجاد کنیم.»
او در ادامه با بیان اینکه «راهکار پایدار، انتقال آب از دریای خزر است»، گفته است:
«از نکا – مازندران – تا شهرری، دو خط لوله نفت موجود است و بر اساس مطالعات بنیاد آب خزر، قرار است دو خط لوله انتقال آب از دریای خزر به تهران احداث شود. حدود ۸۰ درصد مسیر این پروژه پیشتر تملک شده و نیاز به تخریب جدید ندارد. طبق پیشنهاد بنیاد آب خزر، سالانه حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب به تهران منتقل شود، پساب آن تصفیه شده و برای احیای دریاچه قم استفاده شود تا شوری آب آن منطقه کاهش یابد و دریاچه احیا شود. مازاد آب نیز برای مصرف تهران اختصاص خواهد یافت.»
اما بنا بر دادهها و تحلیلهای کارشناسی، چنین طرحی نهتنها «راهکار پایدار» نیست، بلکه میتواند به فاجعهای زیستمحیطی در مقیاس منطقهای و بینالمللی منجر شود.
در حالی که برخی نمایندگان از انتقال آب از خزر سخن میگویند، دادههای رسمی نشان میدهد که خود دریای خزر با بحران کمآبی و عقبنشینی شدید مواجه است.
رییس مؤسسه تحقیقات آب کشور چند هفته پیش در گفتوگو با رکنا تصریح کرده است:«سطح آب دریای خزر در سال ۲۰۲۴ حدود ۲۵ سانتیمتر پایین رفت. در سال ۲۰۲۳ نیز حدود ۲۰ تا ۲۳ سانتیمتر پایین رفت.»
دکتر نیما فرید مجتهدی، پژوهشگر و کارشناس حوزه تغییرات اقلیمی نیز در همین گفت و گو هشدار داده است:«در ۲۰ سال گذشته، کاهش سطح آب به وضوح قابل مشاهده بوده و میزان عقبنشینی دریای خزر بهطور متوسط دو متر گزارش شده است. این عقبنشینی تنها به عمق محدود نمیشود، بلکه از منظر افقی نیز سواحل ایران بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ متر عقب رفتهاند. این موضوع یکی از مهمترین چالشهای حوزه دریای خزر محسوب میشود.»
او ادامه داده است:«اگر روند کنونی ادامه یابد، علاوه بر تهدید کشاورزی و تالابهای شمال، خطر بروز طوفانهای گرد و غبار شور در سکونتگاههای ساحلی وجود دارد. زمینهای خشکشده حاشیه خزر به تدریج به کانونهای تولید گرد و غبار تبدیل میشوند و این مسئله پیامدهایی ملی خواهد داشت.»
این اظهارات بهروشنی نشان میدهد که دریای خزر، بزرگترین دریاچه بسته جهان، در حال از دست دادن تراز آبی خود است و هرگونه برداشت جدید از آن، بهویژه در مقیاس ۲۰۰ میلیون مترمکعب در سال، بهمعنای تسریع روند نابودی آن خواهد بود.
دکتر زارع، استاد تمام زمینشناسی و کارشناس ژئواکولوژی دریای خزر، نیز چندی پیش در گفتوگو با رکنا با تأکید بر وخامت شرایط این پهنه آبی گفت:«رودخانه اورال که در قزاقستان و مشترک با روسیه است برای کشاورزی و صنعت بیش از حد استفاده میشود، اما سهم آن در کاسپین اندک، حدود سه درصد از کل ورودی آن است. آب و هوای خشک ایران و ترکمنستان سهم رودخانهها را محدود میکند، اما استخراج آبهای زیرزمینی، پروژههای سدسازی ناپایدار و خشکسالی شدید در دو دهه اخیر بهویژه در ایران جریان ورودی را کاهش داده است.»
او افزود:«در آذربایجان، رود کورا که مشترک با گرجستان است، به شدت آلوده و سدسازیشده است، اما تأثیر آن بر دریای کاسپین در مقایسه با رود ولگا ناچیز است. سیاستهای آبی روسیه نظیر اولویتبندی نیروگاههای آبی با اهداف حفاظت از کاسپین برای کشورهای ساحلی همسو نیست.»
به گفته دکتر زارع:«اگر کاهش جریان ورودی ولگا تداوم یابد، کاسپین میتواند تا سال ۲۱۰۰ حدود ۲۵ تا ۵۰ درصد از مساحت سطح خود را از دست بدهد و اکوسیستمهای آن مانند زیستگاه ماهیان خاویاری و اقتصادش مانند کشتیرانی و شیلات بهشدت تخریب شود. از سوی دیگر، افزایش دمای جهانی نرخ تبخیر را، بهویژه در مناطق کمژرفای شمالی کاسپین، افزایش میدهد و از دست دادن آب را تشدید میکند.»
او تأکید کرده است که در نتیجه این تغییرات، «سدهای بالادست، مخازن و پروژههای آبیاری بر روی رودخانههای ولگا و اورال آب را برای کشاورزی، صنعت و استفاده شهری منحرف کردهاند و در جریان جنگ اوکراین، کاهش جریان ورودی شدیدتر شده است. نبود حکمرانی مشترک میان کشورهای ساحلی (روسیه، قزاقستان، ایران و دیگران)، استخراج بیش از حد و استفاده ناکارآمد را تشدید میکند.»
دکتر زارع در بخش دیگری از گفتوگو هشدار داده است:«مطالعات نشان میدهد که کاسپین تا سال ۲۱۰۰ میتواند بین ۹ تا ۱۸ متر کاهش سطح آب داشته باشد و این به معنای از بین رفتن تالابها، نابودی تنوع زیستی، از دست رفتن قابلیت کشتیرانی و تهدید معیشت میلیونها نفر در کشورهای ساحلی است.»
از نظر فنی نیز، پروژه انتقال آب از خزر به تهران پر از ابهام و خطای مهندسی است.کارشناسان منابع آب توضیح میدهند که این طرح نیازمند طی مسافتی بیش از ۳۰۰ کیلومتر و اختلاف ارتفاعی حدود ۱۲۰۰ متر است. آب شور خزر باید ابتدا در تأسیسات عظیم نمکزدایی تصفیه شود و سپس با صرف انرژی بسیار زیاد به ارتفاعات البرز و پایتخت پمپاژ شود.
هر مترمکعب آب انتقالی در چنین پروژههایی به ۴ تا ۶ کیلووات ساعت انرژی نیاز دارد. این یعنی برای انتقال سالانه ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب، باید بیش از یک میلیارد و دویست میلیون کیلووات ساعت برق مصرف شود. معادل مصرف سالانه برق یک شهر ۱۰۰ هزار نفری.
در فرآیند نمکزدایی نیز، نیمی از آب ورودی به صورت پساب فوقشور دوباره به دریا بازمیگردد. ورود چنین حجم عظیمی از شورابه به بخش جنوبی خزر، ترکیب شیمیایی و زیستی آن را دگرگون کرده و حیات گونههایی مانند فک خزری، ماهیان خاویاری و پلانکتونهای حساس را تهدید میکند.
تهران بیآب نیست، بدمدیریت است. طبق آمار رسمی شرکت آب و فاضلاب، بیش از ۳۰ درصد آب تولیدی در شبکه شهری تهران هدر میرود. درحالیکه بازچرخانی آب در صنایع و استفاده از فاضلاب تصفیهشده برای فضای سبز هنوز در مقیاس لازم اجرا نمیشود.
آنچه امروز تحت عنوان «طرح نجات تهران» مطرح میشود، در واقع انتقال بحران از پایتخت به شمال کشور است.دریای خزر، بزرگترین منبع آبی بسته جهان، هماکنون در آستانه فروپاشی است. برداشت آب از چنین منبعی نهتنها غیرعلمی بلکه ضد اصول توسعه پایدار است.
به گفته دکتر زارع، «اگر وضعیت کنونی ادامه یابد، تا پایان قرن بیستویکم، خزر ممکن است نیمی از سطح خود را از دست بدهد و اکوسیستمهایش به نقطه غیرقابل بازگشت برسند.»
بنابراین، طرح انتقال آب از خزر به تهران، نه نجاتبخش است و نه عقلانی.تهران به مدیریت، بازچرخانی، و شفافیت در تصمیمگیری نیاز دارد، نه لولههایی که قرار است از دل دریاچهای رو به مرگ، آب بیرون بکشند.