« گوزن های اتوبان»؛ فیلمی به هدر رفت | تنها نکته مثبت بازی نوید پورفرج است

همشهری آنلاین شنبه 19 مهر 1404 - 15:36
در اولین قسمت از فصل چهارم برنامه کات، مسعود فراستی و سعید قطبی‌زاده در باره فیلم «گوزن‌های اتوبان» ساخته ابوالفضل صفاری صحبت کردند.

به گزارش همشهری آنلاین، ‌گوزن‌های اتوبان چهارمین ساخته بلند ابوالفضل صفاری است. او مدت ها برای شبکه چهار مستند ساخته و سال ۱۳۸۶ با ساخت فیلم «در انتهای زمین» وارد حوزه سینمای داستانی شده است. فیلم داستان عابس یک راننده پیک‌ موتوری است که طی اتفاقی به دنبال ماشین یک بلاگر معروف می‌افتد. بلاگر فکر می‌کند، عابس خفت‌گیر است و این در حالی است که گوشی‌اش روی لایو است و همه چیز به سرعت وایرال می‌شود. در برنامه این هفته کات مسعود فراستی و سعید قطبی‌زاده، نویسنده و منتقد سینما به نقد و بررسی این فیلم پرداختند:

« گوزن های اتوبان»؛ فیلمی به هدر رفت | تنها نکته مثبت بازی نوید پورفرج است


مسعود فراستی: اما افتاد مشکل‌ها

- تنها چیزی که از فیلم دوست داشتم شخصیت پسر است. همه سنگینی فیلم هم روی اوست. شوخی‌های یک ربع اول فیلم خیلی جذاب است. نوع شرط بندی و بلوف‌هایی که به هم می‌زنند در فیلمنامه خیلی بکر بود و در اجرا هم خوب درآمده بود. در یک ربع اول با یک تیم سرحال شوخ‌وشنگ طرف هستیم که با هم شوخی می‌کنند و اختلاف هم دارند. این آسمان جل کلی هم می‌بازد و همین شخصیت را می‌سازد و نشان می‌دهد این آدم می‌تواند انقدر ریسک‌پذیر باشد. هم فیلمنامه و هم اجرا از پس این قسمت برآمده‌اند. اما افتاد مشکل‌ها. فیلم یک سوژه عالی را از دست می‌دهد: اینترنت و دنیای مجازی که همه درگیر آن هستند. در صورتی که آنالیز این پدیده لعنتی خیلی کمک کننده است. فیلم تا یک قدمی ‌این آنالیز پیش می‌رود، ‌ اما رها می‌کند. نمی‌تواند در فیلمنامه و اجرا از پس آن بربیاید. شخصیتی که قاسم‌خانی بازی می‌کند، ‌ یک باره در فیلم ول می‌شود. این بزرگ ترین مشکل فیلم است.

-رابطه این زن و شوهر بحران و افت‌وخیز ندارد. کجا بحران اتفاق می‌افتد؟ یک رابطه عاشقانه لانگ شاتی است که مطلقا درنیامده است.

-اساسا دو شخصیت اصلی فیلم منطق ندارند. به نظرم فیلم هدر شده است. فیلم می‌توانست آسیب شناسی دنیای مجازی باشد. آدم‌ها هم کاریکاتور هستند. حیف بود که فیلم هدر شود و اثر نگذارد. تنها نکته مثبت بازی نوید پورفرج است.

« گوزن های اتوبان»؛ فیلمی به هدر رفت | تنها نکته مثبت بازی نوید پورفرج است

سعید قطبی‌زاده، ‌ اجرای بد یک فیلمنامه خوب

گوزن‌های اتوبان به نسبت فیلم‌های دیگری که از کارگردانش دیده ام از نظر پروداکشن، تنوع بازیگران و موضوعی که انتخابی کرده، یک قدم حرفه ای محکم است و در اکران در حد خودش دارد می‌فروشد و حاشیه ایجاد کرده است. آنچه سراغش رفته است در اجرا می‌تواند نمره قبولی بگیرد. ولی در فیلمنامه اشکالات اساسی دارد. قصه معما کم دارد. این را به این دلیل می‌گویم که فیلم ماهیت معمایی دارد. ما سیری داریم از یک وضعیت روزمره عادی در زندگی یک زوج جوان که به واسطه یک اتفاق به سمت دیگری تغییر وضعیت می‌دهد. این تغییر وضعیت باید با یک طرح و توطئه جدی اتفاق بیفتد. نمی‌دانم باید از شخصیت پیمان قاسم‌خانی در فیلم خوشم بیاید یا نه. یا مثلا شخصیت صدف اسپهدی تکلیفش معلوم نیست.

-مسئله این است که اتفاقی که افتاده چقدر می‌تواند زمینه‌ساز یک شکاف در زندگی زناشویی آنها باشد؟ ولی می‌بینیم مرد تا آخر عاشق همسرش است و زن هم بی‌دلیل یا با دلیل سراغ شوهرش می‌آید. می‌خواهم بگویم این اتفاق تأثیری روی زندگی آنها نمی‌گذارد و بحران به وجود نمی‌آید. بحران تأثیر انسانی فیلم را بیشتر می‌کند. چون این اتفاق نمی‌افتد تماشاگر با خیال راحت فیلم را می‌بیند و در نهایت می‌گوید این اتفاق یک بی آبرویی در فضای مجازی است و بعد هم رفع و رجوع می‌شود. به همین دلیل اصلا تبدیل به بحران نمی‌شود.

- یاد فیلم «بیلیاردباز» می‌افتم. با این تفاوت که در این فیلم زوج در یک وضعیت پایدار هستند. ولی در بلیاردباز اول قهرمان را می‌بینیم و بعد رابطه‌اش با زن و مسئله‌اش با صاحبان سرمایه. شخصیتی است که هراندازه شبیه آن مرد شیطان‌صفت فیلم می‌شود، ‌ به همان اندازه از شخصیت زن دور می‌شود. این کشمکش بین سعادت و آرامش با این تنش جاه طلبانه برای پولدار شدن برای تماشاگر التهاب‌آفرین است. اما در گوزن‌های اتوبان شخصیت خبیث نداریم. شخصیت منفی فیلم هم خنثی است و هم در جاهایی آسیب پذیر به نظر می‌رسد. جاهایی هم سمپاتیک است که خلاف منطق فیلم است. انتظار داشتم مثل بیلیاردباز یک کاسه‌ای زیر نم کاسه باشد و تماشاگر در پرده دوم متوجه یک حقیقت شود. ولی این اتفاق نمی‌افتد. شخصیت منفی فیلم خوب پرداخته نشده است. در ایده پردازی خوب است، ‌ اما در اجرا موفق نیست.

-یکی از چیزهایی که در فیلم من را آزار داد این بود که این فصل‌های داستان نقطه اتصال متقاعدکننده ای ندارند. یعنی حرکت داستان از یک نقطه پایدار به نقطه بحرانی نتیجه فصل‌هایی است که هم زمان را در بر می‌گیرد و هم تغییر را. ولی حرکت داستان از نقطه الف به ب متقاعدکننده نیست. از نظر شخصیت پردازی نمی‌توانم بپذیرم که یک مرد سنتی با بازی نوید پورفرج به عنوان پیک رستوران که در جنوب شهر زندگی می‌کند و خیلی لوتی‌مسلک است، ‌خیلی راحت بپذیرد مرد دیگری با زنش ارتباط برقرار کند و برایش گوشی موبایل بخرد. این را فیلم می‌خواهد به تماشاگر تحمیل کند که بپذیرد. من نمی‌پذیرم. یک جاهایی این شخصیت به خواسته فیلمنامه نویس غیرتی می‌شود. مثل جاهایی که سراغ پیمان قاسم خانی می‌رود و دعوا می‌کند. یک جاهایی هم از کنار قضیه می‌گذرد. مثل زمانی که تنها زندگی می‌کند و برایش مهم نیست فالوئرهای زنش مدام بیشتر می‌شود.

- گریم شخصیت نوید پورفرج خیلی خوب است و برخلاف خیلی از فیلم‌ها کاملا واقعی است.

- نکته ای که در تمام فیلم‌ها وجود دارد این است که تعین زمانی و مکانی ندارند. تقریبا در مورد تمام فیلم‌هایی که در ماه‌های اخیر دیده ام مثل «پیرپسر» و «زن و بچه» مسئله زمان چرا انقدر لاینحل به نظر می‌رسد؟ مثلا در داستان سه ماه زمان می‌گذرد، ولی من به عنوان تماشاگر متوجه آن نمی‌شوم. زمان موضوعیت داستانی ندارد. صرفا وسیله ای است برای این که داستانت را هر طور بخواهی پیش ببری. انگار زمان به اراده تو حرکت می‌کند.

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.