جایزه صلح نوبل، که در وصیتنامه آلفرد نوبل برای تقدیر از کسانی تعریف شد که “بیشترین خدمت را به برادری میان ملتها و کاهش تنشهای نظامی” کردهاند، امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض پرسش قرار گرفته است. این جایزه که برخلاف سایر جوایز نوبل در سوئد، در اسلو (نروژ) اهدا میشود، قرار بود از نفوذ سیاسی در امان بماند، اما بهنظر میرسد در عمل خود به ابزاری سیاسی تبدیل شده است.
در سال ۱۹۷۳، اعطای جایزه صلح نوبل به هنری کیسینجر، معمار سیاست خارجی آمریکا در دوران جنگ ویتنام، نخستین ضربه جدی به اعتبار این جایزه بود. چگونه ممکن است کسی که در بمبارانهای ویتنام، لائوس و کامبوج نقش داشت و از او به عنوان معمار این بمبارانها یاد میشود، برنده جایزهای برای “صلح” شود؟
چند دهه بعد، در سال ۲۰۰۹، جایزه به باراک اوباما تعلق گرفت، در حالی که او تازه رئیسجمهور آمریکا شده بود و هنوز هیچ اقدام ملموسی برای پایان جنگها انجام نداده بود. بسیاری از تحلیلگران گفتند که این انتخاب “جایزه امید” بود نه “جایزه صلح”.
در دو دهه اخیر، روندی آشکار در انتخاب برندگان دیده میشود؛ تمرکز بر اپوزیسیون کشورهایی که در تقابل با نظم غربی قرار دارند.برای مثال میتوان به این افراد اشاره کرد:
۱. شیرین عبادی (۲۰۰۳) منتقد حکومت ایران.
۲. لیوشیائو بو (۲۰۱۰) مخالف سیاسی حکومت چین.
۳. دمیتری موراتف (۲۰۲۱) روزنامهنگار منتقد دولت روسیه.
۴. الس بیالیالتسکی (۲۰۲۲) فعال مخالف دولت بلاروس.
۵. نرگس محمدی (۲۰۲۳) مخالف حکومت ایران.
۶. ماریا ماچادو (۲۰۲۵) رهبر اپوزیسیون دولت ونزوئلا.
وجه مشترک همه این برندگان آن است که در کشورهایی زندگی میکنند که اروپا و آمریکا با حکومتهایشان اختلاف سیاسی یا ایدئولوژیک دارند. بهعبارت دیگر، نوبل صلح نه به مخالفان در کشورهای غربی، بلکه به منتقدان در کشورهای مخالف غرب اعطا میشود.
شاید بزرگترین تناقض تاریخ نوبل صلح این باشد که مهاتما گاندی، نماد جهانی مقاومت بدون خشونت و پدر استقلال هند، هرگز این جایزه را دریافت نکرد. هرچند کمیته نوبل بعدها در بیانیهای رسمی نوشت که «عدم اعطای جایزه به گاندی یکی از بزرگترین اشتباهات ما بوده است».
اما همین واقعیت، ماهیت سیاسی و مصلحتاندیشانه تصمیمهای کمیته را آشکار میکند؛ وقتی گاندی بهدلیل فشارهای استعماری بریتانیا نادیده گرفته میشود، اما بعدها رهبران غربی یا مخالفان حکومتهای غیرغربی برنده میشوند، بیطرفی جایزه زیر سؤال میرود.
در مجموع میتوان گفت جایزهای که آلفرد نوبل آن را برای گسترش برادری میان ملتها و کاهش خشونتها پایه گذاشت، اکنون در معرض خطر تبدیلشدن به ابزار مشروعیتبخشی سیاسی است.
وقتی کسانی چون گاندی هرگز برنده نمیشوند، اما سیاستمداران جنگطلب یا اپوزیسیونهای همسو با منافع غرب مورد تقدیر قرار میگیرند، دیگر نمیتوان از بیطرفی سخن گفت. اگر کمیته نوبل میخواهد میراث آلفرد نوبل را زنده نگه دارد، باید از زیر سایه سیاست بیرون بیاید و دوباره به اصل بازگردد، پاداش دادن به کسانی که واقعاً برای صلح تلاش میکنند، نه کسانی که صرفاً با غرب همجهتاند.