بیگمان، حوزهٔ ارتباطات و فناوری اطلاعات در ایران، همواره صحنهٔ تقابل میان مطالبات عمومی برای دسترسی باکیفیت به اینترنت و الزامات ساختاری در حوزهٔ حکمرانی بوده است. در این میان، رویکرد مدیریتی دکتر سید ستار هاشمی، نمایانگر یک استراتژی عملگرایانه است؛ این استراتژی بر استفاده از منطق فنی و دادههای عینی بنا نهاده شده تا ضمن تثبیت کارآمدی وزارتخانه، مسیر را برای اصلاح سیاستهای کلان هموار سازد.
راهبرد اساسی وزارتخانه در این دوره، تمرکز بر تقویت حوزههای موفقیت بوده تا بتواند با اتکا به دستاوردهای عملی، در مواجهه با چالشهای پیچیدهٔ سیاسی و فنی، موضعی مستند به واقعیتهای موجود اتخاذ کند. این رویکرد دوگانه، نشاندهندهٔ درک عمیق از محدودیتهای ساختاری و تلاش برای تأمین فضای لازم جهت توسعه در این محیط پرچالش است.
مواجهه با پیامدهای فنی محدودیتها و ضرورت بازنگری در سیاستها
یکی از حساسترین ابعاد مدیریت فضای مجازی، موضوع محدودیتهای دسترسی است که تحتتأثیر تصمیمات نهادهای فرابخشی و نه صرفاً وزارتخانه قرار دارد. در این عرصه، رویکرد مدیریتی وزارت ارتباطات، انتقادی و مبتنیبر شواهد فنی است.
مدیریت این بخش کوشیده است تا هزینههای پنهان، غیرقابلانکار و مضاعف این محدودیتها را بهعنوان یک معضل امنیتی و فنی چشمگیر برجسته سازد. تمرکز بر «آلودگی گستردهٔ شبکه» و «مصرف ناخواستهٔ ترافیک» ناشی از استفاده فراگیر از ابزارهای جانبی، در واقع آشکارسازی یک تهدید امنیتی و اقتصادی دومینووار است که ریشه در سیاستهای سلبی دارد. این آسیبشناسی فنی نشان میدهد که محدودیتها نهتنها هدف اصلی خود را محقق نکردهاند، بلکه به عاملی برای ایجاد ناامنی و تحمیل هزینههای مالی مستقیم به کاربران بدل شدهاند.
این تحلیل، با هدف تغییر جهت بحث از یک «مناقشهٔ ایدئولوژیک» به یک مسئلهٔ کارشناسی با راهحلهای اجرایی صورت میگیرد و بر لزوم حرکت به سمت مدلهای حکمرانی کیفی و قانونمند در سطح ملی تأکید میورزد. وزارتخانه با این شواهد، تلاش میکند تا مرجعیت فنی خود را در این حوزه تثبیت کرده و فضای لازم برای بازنگری عینی و مبتنی بر داده در سیاستهای کلان را فراهم سازد.
تثبیت ظرفیت زیرساخت در مواجهه با بحران استراتژیک و جابجایی بار شبکه
عملکرد وزارت ارتباطات در تضمین پایداری شبکه، بهویژه در جریان جنگ ۱۲ روزه، شاهدی بر ظرفیت فنی زیرساختهای ملی در شرایط اضطرار است. این دورهٔ بحرانی، چالشی بهمراتب فراتر از یک حملهٔ سایبری بود؛ زیرا با برهمخوردن ناگهانی الگوی توزیع جمعیتی به دلیل جابهجاییهای گسترده و اضطراری از کلانشهرها به مناطق مسافرپذیر، فشار مضاعفی بر زیرساختهای مهندسیشده بر اساس تراکم عادی وارد شد.
مواجههٔ موفق با این چالشها و حفظ پایداری کامل ارتباطات، نشاندهندهٔ طراحی مناسب، انعطافپذیری فنی و مدیریت دقیق بار شبکه است. پایداری شبکه در این شرایط حساس، ارزش راهبردی و حیاتی وزارتخانه را بهعنوان یک نهاد کلیدی در حفظ امنیت ملی، حفظ آرامش عمومی و جریان اطلاعات در هنگام مواجهه با تهدیدها، به اثبات میرساند.
این نتیجه، اثباتکنندهٔ کارآمدی سرمایهگذاریها و طرحهای دفاع سایبری اجرا شده در سطح وزارتخانه است و ظرفیت شبکههای ارتباطی کشور را در پاسخگویی به شوکهای بزرگ عملیاتی تأیید میکند. در تحلیلهای راهبردی، این دستاورد بهمنزلۀ نقطهقوت عمده در مقایسهٔ تابآوری شبکههای ارتباطی منطقهای قلمداد میشود.
توسعه روستایی بهمثابه اولویتبخشی به زیرساخت و عدالت ارتباطی
در حوزهٔ توسعهٔ زیرساخت، آمارها حاکی از یک روند روبهرشد و مستمر در اتصال روستاهای کشور است که در راستای تحقق عدالت ارتباطی و کاهش شکاف دیجیتال صورت میگیرد. اعلام افزایش پوشش اینترنت روستاهای بالای ۲۰ خانوار به ۷۹ درصد و اتصال ۲۴۰۰ روستا به شبکهٔ ملی با سرمایهگذاری قابلتوجه، نمایانگر یک شتاب هدفمند در اجرای پروژههای زیرساختی است.
معیار «متوسط اتصال هر ۶ روز یک روستا» یک شاخص عملکردی ملموس و شفاف است که نشان میدهد برنامهریزیهای کلان بهسرعت درحال تبدیلشدن به دستاوردهای میدانی در مناطق کمتر برخوردار هستند. این تمرکز بر توسعهٔ فراگیر، تعهد عملی وزارتخانه به گسترش دسترسی و تأمین خدمات پایهای ارتباطی را تأیید میکند و نشان میدهد که توسعهٔ زیرساخت، یک اولویت ملی و غیرقابل تأخیر است که مدیریت فعلی، با پشتوانهٔ فنی و مالی آن را دنبال میکند.
این توسعه، علاوه بر ابعاد اجتماعی، افزایش تابآوری کلی شبکه در برابر بحرانها را نیز در پی دارد. درمجموع، عملکرد مدیریت فعلی وزارت ارتباطات نشان میدهد که با اتکا به منطق داده و اثبات کارآمدی در عمل، مسیری را برای توسعهٔ بیوقفه و دفاع از اصول فنی در محیط پرچالش حکمرانی کشور دنبال میکند و در حوزههای تحت نفوذ خود، دستاوردهای قابل ملاحظهای را به ثبت رسانده است.
درنهایت، تحلیل عملکرد وزارت ارتباطات نشان میدهد که در حوزههای تحتنفوذ و مسئولیت مستقیم (توسعهٔ زیرساخت و حفظ پایداری شبکه در بحران)، دستاوردها مبتنی بر دادههای عینی و قابلملاحظه بودهاند. باوجوداین، چالش اصلی همچنان در حوزهٔ حکمرانی فضای مجازی و مدیریت محدودیتها باقی مانده است.
درحالیکه بدنهٔ فنی وزارتخانه با اتکا به شواهد (نظیر آلودگی شبکه) بر لزوم بازنگری در سیاستهای سلبی تأکید میورزد، غلبهٔ منطق فنی بر ملاحظات سیاسی در تصمیمگیریهای فرابخشی، کماکان مهمترین نقطهٔ کور در مسیر توسعهٔ کیفی فضای مجازی کشور محسوب میشود. کارآمدی مدیریتی در حوزههای عملیاتی، اگرچه حیاتی است، اما در غیاب اجماع سیاسی برای اصلاح ساختاری، پتانسیل کامل ظرفیتهای فنی کشور همچنان در معرض اتلاف قرار خواهد داشت.
* تحلیلگر سیاسی
۵۸۵۸