بهرغم اینکه هوش مصنوعی دارای مزایای زیادی است، اما این فناوری با برخی عوارض جانبی نیز همراه است که باید هنگام ادغام آن در محیط کار به آنها توجه کنیم. تحقیقات جدید حالا به بررسی این عوارض جانبی پرداخته است.
به گزارش Fast Company، هوش مصنوعی در ابتدا قرار بود با مزایایی مانند انجام خودکار کارهای خستهکننده، سادهسازی ارتباطات و آزادکردن زمان برای تفکر خلاق، زندگی را برای ما آسانتر کند. اما اگر همین فناوری باعث کاهش توان ذهنی و فرسودگی شود، چه خواهد شد؟
از زمانی که هوش مصنوعی وارد محیط کاری شده، مدیران انتظار دارند تیمها در زمان کمتر حجم بیشتری از کار را به انجام برسانند. مدیران بدون اینکه فرایند پشت آن را درک کنند میبینند که وظایف در دو ساعت بهجای دو هفته انجام میشوند. بااینحال، هوش مصنوعی هنوز اشتباهات زیادی دارد و خروجی باکیفیت ارائه نمیدهد و این باعث میشود کارکنان مجبور شوند همه آنچه را که تولید میشود، تنظیم، ویرایش و بازبینی کنند، چیزی که «کارفزونی» (Workflation) نامیده میشود و بار کاری را روی افرادی که از قبل تحتفشار هستند، افزایش میدهد.

هوش مصنوعی انتظارات را افزایش داده، زیرا مدیران میدانند تیمهایی که از این فناوری استفاده میکنند میتوانند سریعتر کار کنند، اما کار باکیفیت همچنان نیازمند زمان، تمرکز و تخصص است.
به گفته «کری بنتلی»، مدیرعامل شرکت Lifehack Method: «ما میبینیم که این فناوری میتواند منجر به نوسان زیاد و خروجی بیکیفیت شود، بهویژه وقتی توسط اعضای کمتجربه تیم استفاده میشود.» زمانی که اعضای تیم تخصص لازم برای بررسی خروجی هوش مصنوعی را ندارند، آن را بدون بازبینی میپذیرند که این امر میتواند به اشتباهات میلیون دلاری منجر شود.
عواقب استفاده از هوش مصنوعی بدون بازبینی کیفی مناسب فقط به خدشهدارکردن اعتبار برند یا ازدستدادن قراردادها محدود نمیشود، بلکه استرس را افزایش و درعینحال خلاقیت، توانایی حل مسئله و تفکر انتقادی کارکنان را کاهش میدهد.
تحقیقات انجامشده توسط MIT نشان داده که تکیه بر هوش مصنوعی برای اینکه بهجای ما فکر کند، نه اینکه با ما فکر کند، منجر به پدیدهای به نام انتقال بار شناختی میشود؛ یعنی واگذاری تلاش ذهنی به شیوههایی که بهتدریج حافظه، توانایی حل مسئله و تفکر انتقادی را تضعیف میکند.
براساس نتایج این مطالعه، شرکتکنندگانی که از ابزارهای مبتنی بر GPT استفاده میکردند، نسبت به گروه کنترل کاهش عملکرد قابلتوجهی در این حوزهها داشتند. تکیه بر هوش مصنوعی برای فکرکردن ممکن است ظرفیت ما برای اندیشههای خلاقانه را کاهش دهد، زیرا مغز نیاز به تمرین دارد تا عملکردهای شناختی خود را حفظ کند.

وقتی این بدهی شناختی را همراه با سرعتی که هوش مصنوعی فراهم میکند در نظر بگیریم، فقط کار بیشتری انجام نمیدهیم؛ بلکه آن را با ظرفیت ذهنی کمتری انجام میدهیم. کارکنان خروجیهای هوش مصنوعی را بازبینی میکنند بدون اینکه زمان کافی برای ارزیابی دقیق کیفیت داشته باشند. آنها بدون اینکه فرصت فکرکردن داشته باشند تصمیمگیری میکنند، و بدون اینکه فرایندهای خلاقانه را به کار گیرند محتوا تولید میکنند.
چنین فشار زیادی در بلندمدت منجر به اشتباهات کوچک میشود، مانند فراموشکردن افزودن یک سند، ناتمامگذاشتن ویرایش، یا ازدستدادن یک ضربالأجل؛ اینها اولین نشانههای فرسودگی هستند. این اشتباهات جزئی نشانههایی از تنبلی، حواسپرتی یا بیتوجهی کارکنان نیستند و وقتی مدیران به جای حمایت با ارزیابی عملکرد به این ایرادات پاسخ بدهند، این چرخه سرعت میگیرد.
بیشتر افرادی که از هوش مصنوعی استفاده میکنند، آموزش کافی ندیدهاند و اغلب اعتمادبهنفس بیش از حد آن را با حقیقت اشتباه میگیرند. «دیوید ایگلمن»، عصبشناس، این پدیده را «توهم انعکاس هوش» نامیده است، یعنی درک اینکه هوش مصنوعی هوشمند است چون با بینش پاسخ میدهد، درحالیکه در واقعیت صرفاً بازتابدهنده دانش انسانی شده است.

یک رهبر بدون درک نحوه عملکرد هوش مصنوعی انتظارات غیرواقعی ایجاد میکند که در سراسر سازمان منتشر میشود و نیازمند کار سریعتر و باکیفیتتر است؛ چیزی که حفظ آن در بلندمدت ناممکن میشود.
براساس مطالعه Upwork Research Institute در سال ۲۰۲۴ مشخص شد که ۷۷ درصد از کارکنان معتقدند که حجم کاری آنها از زمانی که از هوش مصنوعی استفاده میکنند افزایش یافته است. از جمله نشانههای کلیدی فرسودگی میتوان به اشتباهات و تأخیرها، عدم احساس صرفهجویی در زمان و فرهنگ فعالیت همیشگی همپای سرعت هوش مصنوعی اشاره کرد.
کنار گذاشتن هوش مصنوعی چاره کار نیست، بلکه باید هوشمندانه و هدفمند از آن استفاده کرد. در ادامه ۴ روش برای این کار آورده شده است: