«درفش کاویانی» نام پرچم ایران در روزگار اشکانیان و ساسانیان بوده است، اما داستان استورهای پیدایش آن به روزگارانی بسیار دورتر بازمیگردد.
به گزارش امرداد، برپایهی آنچه در شاهنامهی فردوسی آمده، هنگامی که کاوهی آهنگر* بر ضد ضحاک شورش کرد، چرمی را که در زمان آهنگری بر زانوی خود میافکند، به نشانهی خیزش، بر سرِ نیزه کرد و مردمان بسیاری بر او گِرد آمدند. مردم فریدون را یافتند و او را فرمانده و پیشوای خود ساختند.
برپایهی شاهنامه، فریدون نیز همان درفش را پرچم خود کرده بود، با این افزوده که: زر و دیبا و گوهرهایی به آن افزود و سه رنگ سُرخ و زرد و بنفش به آن افزود و به آن نام «درفش کاویانی» داد. از آن پس شاهان ایران این درفش را پرچم ملی ایران قلمداد کردند و آن را در زمان جنگها پیشاپیش سپاهیان به حرکت درمیآوردند.
درخور یادآوری است که افزون بر شاهنامهی فردوسی، در کتابهای تاریخیای مانند: تاریخ طبری، تاریخ بلعمی، تاریخ ابن اثیر، نوشتههای ابوریحان بیرونی و تاریخهای دیگر از درفش کاویانی نام بُرده شده و تاریخ پیدایش آن، به همانگونه که در شاهنامه آمده، آورده شده است. هرچند در برخی از آن سرچشمهها (:منابع) پارچهی درفش کاویانی را از پوست شیر یا جانوران دیگر هم دانستهاند.
در برخی از سرچشمههای دیگر چنین آمده که درفش کاویانی طلسمهایی با نشانههای نجومی داشته است. این نیز گفتنی است که گاه در شاهنامه از این درفش به نام «درفش فریدون» یاد شده است.
گفته شده است که درفش کاویانی به شکل مربع و چهارگوش بوده است. اندازهی آن نیز بسیار بزرگ و با زیورآلات که داشته، بسیار باشُکوه بوده است. این درفش در هنگام صلح، در خزانهی سلطنتی نگهداری میشد.
این نیز گفته شده که در زمان حرکت سپاه، درفش را پنج موبد همراهی میکرد و سپس از سوی شاه به سپهسالار ایران سپرده میشد. اگر هم خودِ شاه همراه لشکر بود، درفش را پیشاپیش او به حرکت درمیآوردند. در هنگام زدوخورد با دشمنان، درفش در میانهی سپاه و اردوگاه جای داشت. این درفش در زمان جنگ ایران با اعراب (در سال 14 مهی) به دست اعراب افتاد و با کندن و جدا کردن جواهرات درفش، آن را سوزاندند.
یارینامه: جستار «درفش کاویانی» از دکتر جلال خالقیمطلق؛ در کتاب «فردوسی و شاهنامهسرایی»- فرهنگستان زبانوادب فارسی، 1390
* «کاوه» نام آهنگری ایرانی بود که در زمان چیرگی ضحاک، بر او شورش کرد. هنگامی که سربازان ضحاک فرزندش را اسیر کرده بودند تا مغز سر او را خوراک مارهای ضحاک کنند، کاوه فریادخواهان درون کاخ ضحاک رفت و صدای دادخواهی خود را بلند کرد.
ضحاک از خروش او بسیار به هراس افتاد و دستور داد تا فرزند او را رها کنند. آنگاه از کاوه خواست تا محضری (گواهنامه) را امضا کند که گواه دادگری ضحاک بود. اما کاوه از این کار سر باز زد و محضر را پاره کرد و به زیر پا افکند. سپس با فرزند خود از کاخ بیرون آمد و از چرم آهنگریاش درفشی ساخت که سپستر به نام «درفش کاویانی» آوازه یافت.