هر یکی تای پنجۀ آفتاب!

عصر ایران یکشنبه 16 مرداد 1401 - 03:10
معلوم نیست قصه دقيقا در كدام منطقۀ ايران می‌گذرد اما به نظر می‌رسد آدم‌ها و ادبيات‌شان متعلق به منطقه‌ای كويری در جنوب يا جنوب‌شرقی ايران و شايد هم متعلق به روستاهای نه‌چندان جنوبی خراسان باشند.

   عصر ایران؛ هومان دوراندیش - سفر به شب، یکی از آخرين آثار منتشرشدۀ بهرام بيضایی در ایران، اگرچه فيلم‌نامه است اما برخلاف پاره‌ای از فيلم‌نامه‌های امروزی‌تر بيضايی كه نقش و كاركرد اصلي‌شان «پيش‌برد قصه» است، ارزش زبانی ويژه‌ای دارد.

   در «سفر به شب»، مثلا برخلاف «آوازهاي ننه‌آرسو» يا «مسافران» و «سگ‌كشی» و «وقتی همه خوابيم»، زبان، موضوعيت دارد نه طريقيت. در واقع «زبان» در اين فيلم‌نامه، شأني فراتر از «خدمت‌گزاری داستان» دارد.

ارزش زبانی ويژۀ اين اثر، تا حدي ناشی از واكاوی بيضايی در گويشی روستايی و مهجور است كه امروزه براي اكثر خوانندگان شهری آثار بيضايی، نسبتا ناشناخته و تازه است؛ اما دليل مهم‌تر ارزش زبانی «سفر به شب»، تركيب‌سازی‌هاي بديع و مكرر بيضايی است.

  در تاييد وجه نخست اهميت زبان اين فيلم‌نامه، نيم‌نگاهی به اسامي آدم‌های داستان كفايت می‌كند: پيرزاغفور، پری‌زادلشاد، ابرام‌عمه، خاله‌زاجمعه، عيسا كوه‌دشتی، پری‌دايی، خان‌خان‌باشی؛ نام‌هايی غير شهری، كه برآمده از ادبيات و ادبيتي روستايی‌اند.

هر یکی تای پنجۀ آفتاب!

  پيرزاغنی و پيرزاغفور، پدربزرگ‌هاي عروس و دامادند، پری‌زاخورشيد و پری‌زادلشاد، مادربزرگ‌های‌شان.

   بر نگارنده روشن نيست كه قصه دقيقا در كدام منطقۀ ايران می‌گذرد اما به نظر می‌رسد آدم‌ها و ادبيات‌شان متعلق به منطقه‌ای كويری در جنوب يا جنوب‌شرقی ايران و شايد هم متعلق به روستاهای نه‌چندان جنوبی خراسان باشند. حوالی نيشابور مثلا.

به هر حال مكان قصه هر جا كه باشد، جايي است كه مردمانش پدربزرگ را پيرزا می‌گويند و مادربزرگ را پری‌زا.

  اما جدا از اين ويژگي خوشايند زبان قصۀ بيضايی، تركيب‌سازي‌های متعدد و دل‌نشين او هم تازگی و درخشندگی خاصی به متن فيلم‌نامه داده است. حين خواندن فيلم‌نامه، مكرر در مكرر با تركيب‌سازی‌های بيضايی مواجه می‌شويم كه از جهاتی، پاره‌ای از ترجمه‌هاي شاملو، به ويژه ترجمۀ درخشان شاملو از رمان «پابرهنه‌ها» را تداعی می‌كنند؛ با اين تفاوت كه داستان آن رمان در روستايی رومانيايی مي‌گذشت ولي داستان بيضايی در روستايی ايرانی.

    به هر حال اين كثرت مصداق جسارت است و نوعي فضيلت در به‌كارگيري زبان برای روايت داستان.

  مثلا به تركيب‌سازی‌ها در اين جملات بنگريد: «پيرزاغنی... سروتن‌جنبان به ساززن نزديك می‌شود»، «عيسا... ميان چهار ينگه‌ی خود كه... هنوز خندان‌خندان و يك‌پا‌يك‌پا در جنگ و گريزند»، «حوري دارد يله می‌شود؛ بادزن‌به‌دست و گل‌انداخته و دَم‌زنان... دوستانش درهم‌گويان و شلوغ»، «آينه را كه توری سبزی از خوانچه‌ی عروس بر سرش كشيده‌اند، رقصان و بازی‌بازی جلوی سينه‌ی خود می‌گيرد»، «زنان... لي‌لي‌لي‌لي‌كُنان نان را مي‌برند به پدر و مادر داماد برسانند»، «غلام دوزانو و سرپايي می‌نشيند»، «سر و ساق يكی از يكی گل‌تر!».

  قطعا تركيب‌های «بازی‌بازی» و «خندان‌خندان» مثل «درهم‌گويان» و «يك‌پا‌يك‌پا» تر و تازه نيستند ولي استفادۀ بجا و دل‌نشين بيضايی از اين تركيبات زبان محاوره، متن «سفر به شب» را فارغ از روند و غايت داستانش خواندنی و خوشايند كرده است.

   علاوه بر اين، جملاتي از اين دست هم در اين فيلمنامۀ بيضايي زياد به چشم مي‌خورد: «هر يكی تای پنجه آفتاب!» (در وصف فرزندان عروس و داماد).

نوشتار «سفر به شب»، ويژگی ديگری هم دارد كه در آثار قبلی بيضايی كمتر مشاهده شده است. بيضايي در اين اثر، ظاهرا تحت تاثير داريوش آشوری، به اعراب‌گذاری افراطی روی آورده است. البته صفت «افراطی» را نه در مذمت بلكه صرفا در توصيف اين شيوۀ اعراب‌گذاری به كار می‌بريم.

  از آنجا كه يكی از مشكلات اساسی خواندن هر متنی به زبان فارسی، اين است كه خواننده تقريبا پيشاپيش نمی‌داند حرف پاياني كدام كلمه را بايد با علامت كسره بخواند و كدام يكي را با علامت ساكن، بيضايی هم به تبع آشوری، همۀ واژه‌های  منتهي به كسره را كسره‌دار كرده است. مثلا: «پيرزاايوب پدرِ حوري» و يا: «توی قفسِ نسبتا بزرگِ كبوترها.»

  با اين حال اعراب‌گذاری بيضايی تفاوت‌هايی هم با اعراب‌گذاری داريوش آشوري دارد. آشوری علامت كسره را پس از حرف «ی» پايانی واژه‌ها نيز می‌گذارد كه زائد به نظر می‌آيد اما بيضايی از اين كار پرهيز كرده است و مثلا در همين جملۀ «توي قفسِ نسبتاً بزرگِ كبوترها... »، نيازي نديده است واژه «توی» را هم به علامت كسره مزين كند.

  اما اعراب‌گذاری بيضايی از حيث ديگری به ‌شدت افراطی است و دليلش هم نامعلوم. در سراسر متن، با جملاتی از اين دست مواجه می‌شويم: «پری‌دايی كه چند سالی بُزُرگتر است»، «حوری... از شيشۀ پشتِ اتوبوس می‌نگَرَد و دستَش را دراز می‌کُنَد»، «گاه به اتوبوس نزديك و گاه دور می‌شَوَد».

معلوم نيست در جملات فوق چرا واژه‌هايي مثل «بزرگ‌تر» و «مي‌نگرد» و «مي‌شود» اعراب‌گذاری شده‌اند. يعني اگر اين مصوت‌ها نبود، خواننده در خواندن اين واژه‌ها مشكل پيدا می‌كرد؟ و اگر بناست واژه‌هاي متن با چنين اسلوبی اعراب‌گذاری شوند، چرا اين قاعده در سراسر متن رعايت نشده و مثلا «بزرگ‌تر» و «می‌شود» اعراب‌گذاري شده‌اند و «چند» و «اتوبوس» و «نزديك» نه؟

  درباره محتواي «سفر به شب» هم اين نكته گفتنی است كه يكي از تم‌های اصلی اين فيلم‌نامه، تجليل از حكومت رضاشاه يا دست‌كم ستايش امنيت رضاخانی است. زمان داستان، دوران پس از سقوط رضاشاه است كه خان‌های سركوب‌شده، از پستو به درآمده‌اند و فيل‌شان ياد هندوستان كرده!

هر یکی تای پنجۀ آفتاب!

  خان‌خان‌باشي، همبستر شدن با حوری تازه‌عروس را حق خودش می‌داند و ناامنی جاده در غياب حكومت رضاشاه، يكی از درون‌مايه‌های قصه است. بیضایی در آثار خودش همیشه عمیقا جهل‌ستیز بوده و این جهل‌ستیزی در فیلم‌نامۀ "سفر به شب" هم نمود ویژه‌ای دارد.

  او اگرچه در جست‌وجوی "هویت ایرانی"، نگاهش معطوف گذشته‌های دور و نزدیک تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان بوده، اما گذشته‌نگری‌اش به گذشته‌خواهی و گذشته‌پروری منتهی نشده است. یعنی غور او در ایران باستان و ایران پس از هجوم‌های چندگانه به این‌جا منتهی نشده که او خواستار احیای سبک زندگی دوره‌ای از دوره‌های ایران قدیم باشد.

  او اگرچه خوش ندارد در معرفی خودش از واژه‌هایی مثل لیبرال و دموکرات استفاده کند، ولی قطعا از آزادی تفکر و بیان و قلم و نیز به نحو ویژه‌ای از آزادی زنان دفاع می‌کند و "جهل" را دشمن اصلی "آزادی" و "عدالت" می‌داند.

   نفرتی که در فیلم‌نامۀ "سفر به شب" نثار خان‌های امیدوار به احیای منسبات خان‌خانی می‌شود، در واقع نفرت از جهل و ظلمی است که در فضایی عاری از ترقی اجتماعی و اخلاقی می‌تواند سر بر آورد.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.