کتاب «ژنرال» منتشر شد

صدا و سیما یکشنبه 04 دی 1401 - 10:27
کتاب «ژنرال» حاوی زندگی‌نامه و خاطراتی از شهید حاج قاسم سلیمانی نوشته محمد مردانیان منتشر شد.

کتاب «ژنرال» منتشر شدبه گزارش خبرگزاری صدا وسیما ،این کتاب را که به زندگی‌نامه و خاطراتی از شهید حاج قاسم سلیمانی پرداخته ، و حاوی عکس‌هایی کمتر دیده‌شده از ایشان می باشد، نشر مانیان منتشر کرده است.

کتاب حاضر که "ژنرال" نام گرفته، جمع‌آوری مطالب شاخص چاپ‌شده در مورد شهید سلیمانی است. برای نگارش این اثر علاوه بر کتاب‌های منتشرشده از سردار سلیمانی، سخنرانی‌ها و بیانات سردار و خاطرات نزدیکان و همکاران‌شان نیز مورد استفاده قرار گرفته است.

«سامرا در حال سقوط»، «شبیه سردار سلیمانی هستی»، «فاتح کردستان عراق»، «واقعاً خودش است؟!»، «در محاصره ۳۶۰ درجه»، «کارگری در هتل»، «خودروی انتحاری»، «مثل پدر»، «احضاریه دادگاه» و «بازداشت حاج قاسم» عنوان تعدادی از فصل‌های کتاب است.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

"اینجا آمرلی، شمال عراق، شهر کوچک با هجده هزار شیعه ترکمن.

داعش به شهر‌ها و روستا‌های منطقه حمله کرده بود، مردم را قتل‌عام می‌کرد و می‌آمد جلو، می‌گفتند به‌زودی نوبت می‌رسد به آمرلی، هم‌قسم شدیم که از شهر آبا و اجدادی‌مان دفاع کنیم. تلعفر که سقوط کرد، دورتادورمان را خاکریز زدیم. از آب و غذا هرچه را داشتیم بین خودمان تقسیم کردیم. مرد‌ها رفتند پشت خاکریز‌ها و عهد کردند عقب‌نشینی نکنند تا جایی که همه شهید بشویم. زن‌ها را هم در خانه‌ها مسلح کردیم.

داعش رسیده بود پشت دروازه‌های شهر، هر روز با خمپاره آمرلی را می‌کوبید، چند بار تانک‌هایش راه افتادند که بیایند توی شهر نگذاشتیم. تمام روستا‌های منطقه سقوط کرده بودند. هیچ راهی برای ورود غذا و سوخت و تأمین سلاح نداشتیم. داعش برق و آب را هم قطع کرد. چند روزی می‌شد که آذوقه‌مان تمام شده بود، حتی آب هم نداشتیم، مجبور شدیم چاه بکنیم، اما به آب شور رسیدیم. آب‌شور و آلوده، جانمان را نشانه گرفت. دولت با بالگرد برایمان مواد غذایی می‌فرستاد، ولی به‌اندازه‌ای نبود که به همه برسد. خیلی از بچه‌ها و زن‌ها از گرسنگی و تشنگی تلف شدند. داعش که دید، تسلیم نمی‌شویم، رفت سراغ حیله و نیرنگ، پیام داده بود "تسلیم شوید؛ کاری به کارتان نداریم. "، می‌دانستیم دروغ می‌گویند، زیر بار نرفتیم.

۸۰ روز از محاصره می‌گذشت. همه سازمان‌های بین‌المللی با اینکه از محاصره و قحطی آمرلی خبر داشتند، سکوت کرده بودند. دیگر نه توانی مانده بود نه آذوقه‌ای. هم داشتیم با قحطی می‌جنگیدیم، هم با حمله‌های بی‌امان داعشی‌ها، بالاخره مقاومت اثر کرد. آیت‌الله سیستانی فتوای جهاد داد و از ارتش و مردم خواست به کمک ما بیایند. همگی آمدند و اطراف آمرلی اردو زدند. یکی از شب‌ها گفتند یک فرمانده ارشد نظامی آمده آمرلی. شبانه سوار بالگرد شده بود و از بالای سر داعشی‌ها آمده بود وسط شهرِ دورتادور محاصره‌شده، جانش را گرفته بود کف دستش، دیدنش قوت قلب بود تا سلاح‌مان را زمین نگذاریم، تا به مقاومت ادامه بدهیم. انگار خون تازه‌ای به رگ‌هایمان ریخت و رفت، حاج قاسم سلیمانی نبود، آمرلی هم بعد از ۸۴ روز آزاد نشده بود.

خیلی‌ها تا روز جمعه چیز زیادی از این ماجرا نمی‌دانستند. اولین‌بار رهبر انقلاب توی نمازجمعه‌ای که حاجی برای همیشه نبود، پرده از این راز برداشتند و فرمودند: «کدام فرمانده دیگر قدرت داشت می‌توانست کار‌هایی را که او انجام داد انجام بدهد؟ به یک‌منطقه‌ای که در محاصره ۳۶۰ درجه‌ای دشمن است، شهید سلیمانی با بالگرد وارد این منطقه می‌شود در محاصره کامل دشمن. جوان‌های خوبی در آن منطقه هستند که دست‌تن‌ها هستند، فرمانده‌ای ندارند، چشمشان که به حاج قاسم سلیمانی می‌افتد، جان پیدا می‌کنند، روحیه پیدا می‌کنند، انگیزه پیدا می‌کنند، محاصره را از بین می‌برند و دشمن را متواری می‌کنند.»

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.