عصر ایران؛ سوده صدری - بسیاری از ما به خواندن کتاب علاقه داریم اما کتاب در دسترسمان نیست یا از آن مهمتر، وقت کتاب خواندن نداریم. خواندن یک کناب 100 صفحه ای ساعت ها وقت می برد و ممکن است همین باعث شود که بسیاری از علاقه مندان به کتاب عملا نتوانند آنطور که می خواهند مطالعه کنند. برای این دسته از افراد ما راه حل خوبی یافته ایم: خلاصه نویسی کاربردی از کتاب.
با این شیوه شما ظرف مدت زمان کوتاهی می توانید یک کتاب را بخوانید و از محتوایش استفاده کنید بدون آنکه مجبور شوید زمان زیادی را به آن اختصاص دهید.
هر هفته خلاصههایی مفید و کاربردی از کتابهای تأثیرگذار روز دنیا را در زمینه رشد و توسعه فردی و روابط انسانی با شما به اشتراک میگذاریم.
امروز: خلاصه کاربردی کتاب "قلهها و درهها" را می خوانید. کتابی که نوشته اسپنسر جانسون است؛ نویسنده مشهور کتاب «چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد؟»
این کتاب در قالب یک داستان ساده و تمثیلی به ما یاد میدهد چگونه فراز و نشیبهای زندگی را بهتر بشناسیم و مدیریت کنیم.
این کتاب به ما می آموزد فراز و نشیب در زندگی طبیعی است.
باید از لحظات خوب لذت ببریم و برای دوران سخت آماده باشیم.
در دوران سخت، با امید و یادگیری میتوان به قله برگشت.
احساسات و نگرش ما، وضعیتمان را شکل میدهند.
این کتاب مناسب افرادی است که میخواهند با تغییرات زندگی بهتر کنار بیایند و رشد فردی داشته باشند
نویسنده در این کتاب داستان یک جوان و پیرمرد خردمند را به تصویر می کشد.
جوانی که در دره ناامیدی زندگی می کند به شرایطش اعتراض دارد و احساس میکند زندگی ناعادلانه است.
مرد جوان آرزو دارد به قله برسد (به موفقیت، شادی و آرامش) روزی بالاخره ترس را از خود دور می کند و سفرش را برای دیدن قله کوه شروع میکند او مردی دانا و خردمند را در قله ملاقات میکند. این مرد دانا تجربیات خودش دربارهی قلهها و درهها را با او به اشتراک میگذارد.
مرد دانا میگوید که قلهها و درهها فقط مکانهای واقعی نیستند، بلکه استعارهای برای حالتهای روحی ما هم هستند.
درس: وضعیت روحی و ذهنی ما تعیین کنندهی تجربهی قله یا دره است.
مرد دانا اصولی را برای مدیریت بهتر قلهها و درهها به پسر آموزش میدهد:
چگونه در دوران خوب فروتن بماند.
چگونه در دوران بد امیدوار باشد.
چگونه از تجربهها درس بگیرد.
درس: قلهها نتیجهی کار درست در درهها هستند و درهها نتیجهی کار نادرست در قلهها.
پسر پس از یادگیری نکات، به درهی خودش بازمیگردد.
حالا او با بینش جدید سعی میکند در زندگیش تغییر ایجاد کند و آموختهها را به کار ببرد.
درس: دانش بدون عمل فایدهای ندارد؛ باید آنچه یاد گرفتهایم را اجرا کنیم.
پسر با مشکلات واقعی در زندگیاش مواجه میشود (مشکلات خانوادگی، مالی، عاطفی).
اما این بار با دیدگاه جدید، آرامتر و با برنامه عمل میکند.
درس: درهها اجتنابناپذیرند، اما واکنش ما نسبت به آنها تعیین میکند چقدر در آن میمانیم.
پسر با استمرار در رفتارهای مثبت، کمکم زندگیاش بهتر میشود.
او یاد میگیرد چطور موفقیتهای کوچک را حفظ کند و موفقیتهای بزرگتری بسازد.
درس: موفقیتهای کوچک پایهی قلههای بزرگترند؛ باید آنها را قدر بدانیم.
مرد دانا آخرین درسها را به پسر یاد میدهد:
در قله: قدرشناسی کن، پیشبینی آینده کن.
در دره: رشد کن، درس بگیر، امیدت را از دست نده.
درس نهایی: زندگی خوب، نتیجهی مدیریت هوشمندانهی قلهها و درههاست.
پسر دیگر آدم سابق نیست.
او قلهها و درههای زندگی را بخشی از طبیعت زندگی میبیند و یاد میگیرد در هر دو حالت رشد کند.
قلهها و درهها اجتنابناپذیرند اما با انتخابهای بهتر، نگرش مثبت، و مدیریت هوشمندانه میتوان مدت حضور در قله را افزایش داد و زمان ماندن در دره را کوتاهتر کرد.
قلهها حاصل تصمیمات هوشمندانه در درهها هستند و درهها حاصل غفلت یا غرور در قلهها.
وقتی لحظات خوب زندگی را در مییابی و از آنها استفاده میکنی دره را به قله تبدیل میکنی آن لحظات خوب در لحظات بد پنهان هستند.
مهمترین دلیلی که تو را فوراً از قله به دره میبرد غروریست که در پس اعتماد به نفس نهفته است رایجترین دلیلی که تو را مدت طولانی در دره نگه میدارد ترس نهفته در احساس آسودگی است.
وقتی در قله هستی از این باور اجتناب کن که اوضاع از آنچه هست بهتر است و وقتی در دره هستی اوضاع را بدتر از آنچه هست نپندار با واقعیت دوست باش.