فلسفه اخلاق در مواجهه با حیوانات

دنیای اقتصاد سه شنبه 30 اردیبهشت 1404 - 00:04
سومین جمعه ماه مه از طرف سازمان ملل به‌عنوان روز جهانی گونه‌های در معرض خطر انقراض نام‌گذاری شده است. بنا بر آمار و گزارش‌های رسمی بیش از ۵۰گونه ایران در فهرست «خطر انقراض» قرار گرفته است. در سطح جهانی نیز بیش از ۴۴هزار گونه اعم از مهره‌دار، بی‌مهره، گیاهی و... در خطر انقراض هستند که ۲۸درصد از کل گونه‌های ارزیابی‌شده در جهان را تشکیل می‌دهند. این گونه‌ها عمدتا در کشورهای درحال توسعه قرار دارند؛ کشورهایی که با مشکلات شدید مالی و فقر مواجه هستند. در دوران مدرن، اکوسیستم و گونه‌های مختلف گیاهی و جانوری پیوسته در معرض خطر بوده است. در این فرآیند، هجوم انسان به طبیعت که با دلایل اقتصادی اتفاق افتاده وضعیتی فاجعه بار رقم زده است. برخی متفکران بزرگ این رویکرد را نقد کرده و آن را نشانه‌ای به انقراض کل موجودات عالم دانسته‌اند.

آرتور شوپنهاور، از فیلسوفان بزرگ دوران مدرن نقشی مهم در بنیان‌گذاری «انجمن مقابله با شکنجه حیوانات» داشت؛ انجمنی که سال۱۸۴۱ در فرانکفورت تشکیل شد. شوپنهاور حیوانات را به‌عنوان موجوداتی حساس و رنجور در قلمروی فلسفه اخلاق گنجاند. او با اتکا به این نظریه که «ما از تعهدات اخلاقی در قبال همه موجودات رنجور برخوردار هستیم»، بحثی را پایه‌ریزی کرده که تا به امروز فلسفه اخلاق را تحت تاثیر قرار داده است؛ بحثی که تا قلمروهای سیاسی، اجتماعی نیز گسترش یافته است.  آلیسا برنهام، در سال ۲۰۰۵ کتابی با عنوان «فلسفه و حیوانات» نوشت و به نقد برخی رویکردهای فلسفی به حیوانات پرداخت. 

از نظر او دیدگاه ایمانوئل کانت مبنی بر اینکه حیوانات قادر به احساس درد نیستند، امروزه دیگر مضحک به نظر می‌رسد. با این حال، مدافعان حقوق حیوانات به دلایل بسیاری از فلسفه کانت تاثیرپذیرفته‌اند. کانت معتقد بود که موجودات عقلانی دارای حقوق غیرقابل نقض هستند که به‌خاطر طبیعت عقلانی‌شان به آنها تعلق دارد. مدافعان حقوق حیوانات با ارجاع به این نظر کانت معتقدند که حیوانات نیز دارای این نوع حقوق هستند و نباید قربانی منافع انسانی شوند، چه به‌عنوان غذا و چه به‌عنوان موضوع آزمایش‌های پزشکی.

با این حال، آثار کانت و جان استوارت میل به‌طور معناداری در جنبش‌های حمایت از حیوانات موثر بوده‌اند. نظریه فایده‌گرایی به‌عنوان بن‌مایه فلسفه جان استوارت میل در واقع به نفع حیوانات رقم خورده است. او معتقد بود که در هر موقعیتی، کردار درست آن است که به کاهش رنج و درد و افزایش لذت و خوشحالی همه طرف‌های ذی‌نفع کمک کند. او همچنین بر این باور بود که رنج، درد، لذت و خوشحالی حیوانات باید در این محاسبه لحاظ شود.

پیتر سینگر از فیلسوفان معاصر استرالیا و استاد دانشگاه پرینستون، سال۱۹۷۵ کتابی با عنوان «آزادی حیوانات» منتشر کرد که بسیار مورد توجه منتقدان و فعالان حقوق حیوانات قرار گرفت. این کتاب آغازی برای «بازبینی روابط بین انسان و حیوان» و نقدی اخلاقی بر «دامداری صنعتی» بود.

پینتر در ماه ژوئن سال ۲۰۱۶ به دعوت «موزه تاریخ طبیعی وین» به آن شهر رفت و سخنرانی غرایی در دفاع از حقوق حیوانات کرد که بخش‌هایی از آن را با ترجمه ابراهیم اسکافی می‌خوانید: پیش از این، چندین بار به وین آمده بودم؛ ولی گمان نمی‌کردم که «موزه تاریخ طبیعی وین» می‌تواند چنین نشست‌هایی را ترتیب دهد تا بتوانیم درباره «جایگاه اخلاقی حیوانات» سخن بگوییم. بسیار از این اتفاق خوشحالم. امروز می‌خواهم درباره دستاوردهای جنبش رهایی‌بخشی برای حیوانات سخن بگویم و همچنین نقشه راه پیش رو را تبیین کنم. فقط کافی است به دهه‌های گذشته نگاهی بیندازیم تا متوجه شویم که نگرش به مساله «اخلاق حیوانات» در گذشته بسیار متفاوت بوده است. نگاه سنتی به مساله حیوانات در غرب، ریشه در «مسیحیت» و «اخلاق ارسطو» دارد. در مسیحیت به انسان‌ها اجازه داده شده است که طبیعت را تسخیر کنند. این از جمله باورهایی است که انسان‌ها بر اساس آن گمان می‌کنند می‌توانند با حیوانات به هر شکلی که دلشان می‌خواهد رفتار کنند. 

از اقبال بد حیوانات بود که ارسطو به‌عنوان فیلسوف الگو در سده‌های میانی پذیرفته شد؛ چراکه ارسطو فکر می‌کرد در جهان، سلسله مراتبی وجود دارد و در این سلسله مراتب، مراتب پایین‌تر «وجود»، برای استفاده مراتب بالاتر «وجود» آفریده شده‌اند. مثلا گیاه برای حیوان و حیوان برای انسان آفریده شده است. بنابراین در نگرش ارسطو وجود حیوانات به‌دلیل بهره‌برداری انسان‌ها از آنها است. آکویناس نیز که فیلسوف رسمی کلیسا بود، «سفر آفرینش» را در انجیل به شکلی تفسیر می‌کرد که معنای آن این‌گونه می‌شد که خداوند به انسان‌ها اجازه داده است بر حیوانات مسلط باشند. آکویناس تفسیر خاصی از انجیل می‌کند و بر اساس آن به این نتیجه می‌رسد که برای خداوند مهم نیست انسان با حیوانات چه می‌کند. آکویناس به‌طور مشخص می‌گوید که انسان‌ها هیچ‌گونه مسوولیتی در قبال حیوانات ندارند. بنابراین تا جایی که به «فلسفه تومائی» مربوط می‌شد، انسان می‌تواند حیوانات را بکشد، شکنجه کند یا هر کاری که دوست دارد با آنها انجام دهد! هر کاری با حیوانات مجاز است مگر اینکه عواقب ناخوشایندی برای انسان‌ها داشته باشد. 

تنها دلیلی که آکویناس برای پرهیز از رفتار سنگدلانه با حیوانات ارائه می‌کرد این بود که این کار می‌تواند به سنگدلی با انسان‌ها نیز بینجامد.«رنج حیوانات» برای آکویناس اهمیت نداشت. با نگاه به دوران متاخرتر از آکویناس، می‌بینیم که دکارت معتقد است حیوانات رنج نمی‌کشند؛ بنابراین دلیلی ندارد بخواهیم از تحمیل درد و رنج به آنها جلوگیری کنیم. در نظر دکارت حیوانات مانند ساعت هستند و با تکان خوردن، صدا تولید می‌کنند. البته که حیوانات بسیار پیچیده‌تر از ساعت هستند. دیدگاه دکارت به راحتی نقض‌شدنی است. کافی است با حیوانات سر و کار داشته باشید تا متوجه شوید که آنها درد و رنج می‌کشند. هر چند، نظر دکارت درباره حیوانات هیچ‌گاه به شکل گسترده‌ای پذیرفته نشد، اما انجام دادن اعمالی مانند «کالبدشکافی روی حیوانات» را توجیه کرد؛ در دورانی که هیچ‌گونه عمل بیهوشی وجود نداشت و کالبدشکافی روی حیوانات در حالی انجام می‌شد که آنها هوشیار بودند و درد و رنج زیادی را تحمل می‌کردند.

پس از دکارت فیلسوف دیگری که به حیوانات بی‌توجه بود و نگاهی انسان‌محور داشت، امانوئل کانت است. نگرش انسان‌محورانه کانت نیز باعث شد او فکر کند که ما مستقیما وظیفه‌ای در قبال حیوانات نداریم و از آنجا که انسان‌ها یگانه موجودات «خودآگاه» و «قانون‌گذار» روی کره زمین هستند، حیوانات فقط وسیله‌ای برای رسیدن به غایات آنان به شمار می‌روند. بنابراین در فرهنگ غرب، از کتاب «سفر آفرینش» تا اواخر سده هجده تقریبا دیدگاه غالب، دیدگاهی است که جایگاهی برای حیوانات قائل نیست و نسبت به آنها بی‌رحم است ولی «جرمی بنتام» که پدر نگرشی در اخلاق تحت عنوان «فایده‌گرایی» است می‌گوید که اخلاق متوجه افرادی نیست که سخن می‌گویند یا توانایی عقل‌ورزی دارند؛ اخلاق متوجه همه جاندارانی است که بتوانند درد و رنج را احساس کنند. 

هر جانداری که بتواند درد و رنج را احساس کند، دیگر نباید به آن به مثابه وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نگریست و نمی‌توان درد و رنج آنان را به این بهانه نادیده گرفت که نمی‌توانند حرف بزنند یا تعقل کنند. دیدگاه بنتام دیدگاهی است که من پیرو آن هستم و از آن دفاع می‌کنم. نگرش غالب در غرب و احتمالا برخی دیگر از فرهنگ‌ها هنوز این است که انسان‌ها ارزش اخلاقی بسیار بیشتری در مقایسه با حیوانات دارند. به حیوانات به‌عنوان کالا نگاه می‌شود، می‌توان آنها را خرید و فروخت، می‌توان صاحب آنها بود و حتی هرگونه مقایسه میان انسان و حیوان را توهین آمیز می‌دانند بدون اینکه بگویند ارزشی که انسان را از حیوان برتر می‌کند، دقیقا چیست.

در حال حاضر نگرش غالب با نگاه آکویناس، دکارت یا کانت تفاوت‌های زیادی دارد. یعنی ما بر این باوریم که نباید به حیوانات درد و رنج تحمیل کرد، این را وظیفه خود می‌دانیم و به افرادی که به حیوانات آزار می‌رسانند انتقاد می‌کنیم. همه ما احتمالا در سطح مفهومی با تحمیل درد و رنج غیرضروری به حیوانات مخالف هستیم. مثلا وقتی ببینیم شخصی سگی را با چوب می‌زند یا اسبی در زمینی تنها مانده، بدون اینکه غذایی برای خوردن داشته باشد، این موارد را تحمیل غیرضروری درد و رنج می‌دانیم و سعی در متوقف کردن آنها می‌کنیم؛ ولی در صورتی که منافع انسان‌ها و حیوانات در تعارض باشد، همیشه به منافع انسان‌ها اولویت می‌دهیم حتی در مواردی که منافع حیوانات و انسان‌ها شبیه است. به نظرم باید این مساله را بازنگری کنیم. این استدلال اصلی کتاب «آزادی حیوانات» است. این کتاب تعصب ما انسان‌ها درباره حیوانات را تحت عنوان «گونه‌پرستی» معرفی می‌کند؛ تعصبی که با نژادپرستی و تبعیض جنسیتی شباهت‌های بسیاری دارد. همان‌طور که در فصل نخست این کتاب آورده شده است، «گونه پرستی» تعصب داشتن درباره گونه جانوری خود در برابر دیگر گروه‌های جانوری است. من نمی‌خواهم بگویم که گونه پرستی، نژادپرستی و تبعیض جنسیتی همگی کاملا یکسان هستند، بلکه می‌خواهم بگویم در تمام این موارد گروهی داریم که قدرت بیشتری دارد و با سوءاستفاده از قدرت خود از گروهی دیگر بهره کشی می‌کند. گروه قدرتمند «ایدئولوژی لازم» برای بهره‌کشی را نیز می‌پروراند تا کارش را موجه و مجاز جلوه دهد. 

4 copy
پیکره‌های منقش به حیوانات در مقبره ملکه حتشپسوت

من فکر می‌کنم ما باید به این آگاهی برسیم که به‌واسطه قدرتی که در مقابل حیوانات داریم، در حال بهره‌کشی از آنها هستیم و از آنها برای منافع خود استفاده ابزاری می‌کنیم. به‌نظر من اینکه چه زمانی و چگونه می‌توان حیوانات را کشت، پرسشی است که پاسخ گفتن به آن بسیار دشوارتر از آنی است که اغلب باور دارند. این پرسش حتی درخصوص گونه خودمان نیز طرح شدنی است؛ «به‌مرگی» یا «اُتانازی» از جمله مواردی است که در حال حاضر درباره آن بسیار بحث می‌شود. کشورهایی مانند بلژیک و هلند «به‌مرگی» را قانونی کرده‌اند. من در کتاب خود به کشتن انسان‌ها نپرداخته‌ام و بر این باورم که با اصالت دادن به درد و رنج می‌توانیم دسته‌بندی موجود بین انسان و حیوان را بازبینی کنیم.

من درباره فقر بسیار نوشته‌ام. هدف ما این است که چگونه با کمک به خیریه از درد و رنج دیگر انسان‌ها بکاهیم و موقعیت بروز شادی و لذت بردن را برای آنها فراهم کنیم. از این رو، کمک به خیریه باید به شکلی باشد که بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشد. بنابراین، باید درباره نهادی که به آن کمک می‌کنیم، کاملا آگاهی داشته باشیم و بدانیم که چه میزان از آن پول به دست شخص مستحق می‌رسد و چه میزان از آن خرج امور اداری یا حتی در مواردی حیف و میل می‌شود.

هدف ما در خیریه این است که با هزینه‌ای که می‌کنیم سلامت، بهداشت، امکان تحصیل و مواردی مشابه را برای انسان‌هایی دیگر فراهم کنیم؛ چراکه باور داریم در این وضعیت آنها از زندگی خود لذت بیشتری می‌برند و شاد می‌شوند. به همین شکل می‌توانیم بپرسیم چگونه می‌توان درد و رنج حیوانات را کاهش داد. مثلا آیا تجربه درد و رنج یک مرغ، با تجربه درد و رنج یک گاو یکی است؟ آیا گاو به‌دلیل داشتن مغز بزرگ‌تر، ظرفیت شناختی بیشتری دارد و در نتیجه درد بیشتری تحمل می‌کند؟ این پرسش‌ها در حال حاضر پاسخی قابل اعتنا نیافته‌اند. علاوه بر اینها در حال حاضر، می‌توانیم به درد و رنج حیوانات وحشی در طبیعت فکر کنیم. آیا باید جلوی دریده شدن جانداران توسط جانداران دیگر را نیز گرفت؟ مثلا با حیوانات شکارچی مانند گرگ و شیر چه کنیم؟ بگذاریم دیگر جانداران را بخورند؟ دخالت کردن در طبیعت و به هم زدن چرخه زیستی نیز بسیار مهم است. منتقدان خواهند گفت که کاهش رنج و درد حیواناتی که در حیات وحش زندگی می‌کنند، تنها ارزش موجود ما نیست. باید به طبیعت به مثابه چرخه زیستی توجه کنیم. این بحث نسبتا جدید است و فیلسوف‌های اخلاق نیز وارد آن شده‌اند. به نظرم در این مساله به‌طور ویژه، کار خاصی نمی‌توانیم انجام دهیم.

حال بگذارید قدری از دستاوردهای عملی صحبت کنیم که به‌دلیل نوشتن این کتاب حاصل شده یا این کتاب در حصول آنها نقش داشته است. به نظر من پیشرفت بسیار زیادی از زمان انتشار کتاب «آزادی حیوانات» حاصل شده است. در حال حاضر تعداد حیوان‌هایی که در آزمایش‌های پزشکی قربانی می‌شوند، بسیار کمتر از حیوان‌هایی است که برای خورد و خوراک از آنها استفاده می‌شود. درحالی‌که سالانه 100میلیون حیوان در آزمایش‌ها و تحقیقات به کار می‌روند، حدود 60میلیارد حیوان سالانه در صنعت تغذیه کشته می‌شوند و این عدد منهای حیوان‌هایی است که از آب صید می‌شوند. تمرکز بر مشکلات دامداری صنعتی و تشویق به گیاه‌خواری به این دلیل است که تعداد جاندارانی که در این صنعت کشته می‌شوند با هیچ صنعت دیگری قابل مقایسه نیست. 40سال پیش شکنجه کردن حیوانات در دامداری صنعتی، بدرفتاری با آنها و نگهداری‌شان در قفس‌های کوچک بیش از امروز متداول بوده و خوشبختانه در این خصوص گام‌های موفقیت‌آمیزی برداشته شده است. نگهداری حیوانات در وضعیت مناسب یا مزرعه یا جایی که بتوانند آزادانه در آنجا زندگی کنند و از زندگی خود لذت ببرند، هدفی است که در حال نزدیک شدن به آن هستیم؛ ولی پیشرفت‌هایی که کرده‌ایم به اندازه کافی نبوده است.

برای مثال، مرغداری صنعتی به شکلی است که مرغ‌ها در آن شکنجه می‌شوند. در نوعی از مرغداری صنعتی، در محوطه‌ای بزرگ تعداد بسیار زیادی جوجه نگهداری می‌شود، به شکلی که می‌توان گفت زمین این محوطه‌ها با مرغ فرش شده است. این جوجه‌ها باید فقط در عرض 6هفته آماده فروش در بازار شوند. هورمون‌هایی که به آنها داده می‌شود گاه باعث می‌شود بدنشان رشد کند؛ ولی پاهایشان رشد نکند در چنین وضعیتی پای مرغ می‌شکند و در این مرغداری زیر دست و پای دیگر مرغ‌ها خواهد مرد. این فقط یکی از مثال‌های درد و رنجی است که مرغ‌ها در مرغداری‌های صنعتی متحمل می‌شوند. از این رو است که «جان وبستر» صنعت مرغداری را بزرگ‌ترین نمونه رفتار غیرانسانی نظام‌مند در قبال گونه جانوری دیگر می‌داند. برخی از دوستان من می‌گویند گیاه‌خوار نیستند و مرغ می‌خورند. گویی مرغ خوردن بهتر از گوشت قرمز خوردن است. این در حالی است که با توجه به وضعیت مرغداری و دامداری‌های صنعتی، مرغ‌ها بیشتر رنج می‌کشند.

با خوردن گوشت آنها ما نیز در این درد و رنج سهیم هستیم. فشارهایی که به اتحادیه اروپا آمده است، باعث شده برخی از رفتارها با مرغ‌ها و دام‌ها غیرقانونی اعلام شود، ولی همچنان راهی بسیار طولانی پیش رو داریم؛ به خصوص با احتساب محصولاتی دریایی، سالانه یک تریلیون جاندار از دریا صید می‌شود. بسیاری از آنها بر اثر خفگی هنگام صید شدن کشته می‌شوند. به عنوان مثالی دیگر، شواهد نشان می‌دهد ماهی سالمون که در حوض‌های پرورش ماهی مدام در حلقه‌ای دور خود می‌چرخد، دچار افسردگی می‌شود.

اینها همگی از جمله مواردی است که در آنها حیوانات درد و رنج را تحمل می‌کنند. همچنین باید توجه کرد که گیاه‌خواری در کشورهای غربی رشد نسبتا محسوسی داشته و مصرف غذاهای گیاهی متداول شده است و به راحتی می‌توان این غذاها را تهیه کرد. علاوه بر این افرادی به‌دلیل ملاحظه سلامت خود گوشت نمی‌خورند یا کمتر می‌خورند. بنابراین، همان‌طور که گفتم پیشرفت‌هایی در این زمینه‌ها شکل گرفته است ولی همچنان کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.


باغ‌وحش حتشپسوت

امروزه، نگهداری حیوانات در خانه باب شده است؛ از شرق تا غرب عالم. این سبک زندگی در کنار حیوانات و نیز تاسیس باغ‌وحش‌های مدرن بزرگ را باید از دلایل انقراض احتمالی برخی گونه‌های جانوری تلقی کرد.  برگزاری نخستین نمایشگاه عمومی حیوانات را به ملکه حتشپسوت مصر نسبت داده‌اند. حتشـِپسوت به معنای سرآمد بانوان آزاده، پنجمین فرعون از دودمان هجدهم پادشاهی مصر باستان بود.

دوره حکومت حتشپسوت اوج قدرت و شکوفایی مصر در هر زمان دیگری بود که بیشتر به‌عنوان عصر طلایی تاریخ مصر نیز شناخته می‌شود. حتشپسوت میان سال ۱۴۷۹ تا ۱۴۸۱ به‌جای شوهرش تحوتموس دوم بر مصر فرمان راند.  او در واقع تنها زنی بود که در مصر باستان به تنهایی نقش ملکه و پادشاه را بازی می‌کرد.

حتشپسوت در زمان حکومت یک دامن مردانه کوتاه به تن داشت که دم شیری از آن آویزان بود و حتی یک ریش مصنوعی طلایی هم گذاشته بود.  محققان بر این باورند که ملکه مصر برخی حیوانات را پس از سفر به سرزمین دوری به نام پونت (احتمالا اریتره امروزی) با خود به سرزمین فراعنه آورد. هنوز مشخص نیست که چرا او نخستین باغ‌وحش جهان را ساخت، اما ممکن است برای نشان دادن ثروت و جلوه حکومت خود بوده باشد.

در انگلستان، پادشاه هنری اول در حدود ۱۱۱۰ م یک باغ وحش کوچک در بخشی از املاک سلطنتی در وودستوک، آکسفوردشایر راه‌اندازی کرد.

مجموعه او شامل ببرها، شترها، شیرها و جوجه‌تیغی‌ها بود. این مجموعه در نهایت در سال ۱۲۳۵ به برج لندن منتقل شد و حدود 6 قرن برقرار بود.  اگر امروز به برج لندن بروید، می‌توانید برخی از قفس‌های آن زمان را ببینید.

قدیمی‌ترین باغ‌وحش جهان که هنوز نیز به فعالیت خود ادامه می‌دهد باغ‌وحش شونبرون است که در سال ۱۷۵۲ در وین ساخته شد.  این باغ‌وحش به‌خاطر نگهداری حیوانات در محیط‌های طبیعی و قرار دادن چندین گونه در یک قفس، مشهور است.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.