به گزارش مشرق، محمدحسین دانایی، پژوهشگر و مؤلف «یادداشتهای روزانه جلال آل احمد»، در یادداشتی به دو واقعه در خصوص این اثر و «سووشون»، اثر زندهیاد سیمین دانشور، و بیم تجاریسازی از شاهکارهای ادبی پرداخت.
هنر برتر از گوهر ...
(بحثی در باره هرگونه استفاده نامربوط از هنر و ادبیات، مخصوصاً استفادههای کاسبکارانه و شهرتطلبانه)
هنر برتر از گوهر آمد پدید... (فردوسی)
- هنر چیست؟
- عنصری فرهنگی است، زبان احساس است و بسی کارآمدتر از واژهها و الفاظ و متون منطقی و علمی. نقش مهمی هم در شکلگیری هویت فردی و جمعی دارد و انسجام و همبستگی اجتماعی را تقویت میکند.
- هدفش چیست؟
- هدفش بیان احساسات و تجربههای انسانی است، خلق زیبایی حقیقی و لذت روحی و ارتباط درونی انسان با آن، نوعی تأمل و درنگ در دل زندگی پُرهیاهو، آگاهسازی و نقد اجتماعی، برانگیختن شوق تغییر و اعتلا، تقویت پرسشگری و جستجوی معنا، سکوتِ پرمعنا و نه فریاد بیمحتوا و سرانجام، برقراری ارتباط با امر قدسی، یا متعالی. آداب و رسوم، سنتها، باورها و ارزشهای جامعه را هم به نسلهای آینده منتقل میکند و به افراد یاری میرساند تا جایگاه خودشان را در جهان پیدا کنند و ارتباطات انسانی سالم و مناسب برقرار نمایند.
پس هنر گاهی وسیله نقد است، گاهی نردبانی است برای بالارفتن به سوی حقیقت و گاه پناهگاهی برای روح خسته از واقعیات ناخوشایند زندگی و زمانه، اما نه هرگز ابزاری برای اهداف کاسبکارانه، شهرتطلبانه، تصفیه حسابهای سیاسی و جناحی و قدرتطلبیهای سطحی، مصرفی و زودگذر.
دو رویداد بحثانگیز
دو رویداد تازه در قلمرو هنر و ادبیات کشورمان، موجب شدهاند که این پرسشها مجدداً مطرح شوند: یکی ازین رویدادها برگزاری مراسمی است در نمایشگاه کتاب تهران با عنوان «جشن امضای کتاب سَوُوشون» با حضور کارگردان و بازیگر سریالی که با اقتباس از همین رُمان ساخته شده است.
منتقدان برگزاری این مراسم میگویند: عوامل سریال «سَوُوشون» از شهرت نویسنده این رمان، یعنی خانم سیمین دانشور سوءاستفاده کردهاند و ناشر این کتاب نباید اجازه میداد که این بدعت نامبارک و ضدادبیات، با رویکرد کاسبکارانه و شهرتطلبانه گذاشته شود و ادبیات را به ابتذال بکشد، در حالی که عوامل برنامه میگویند قصدشان سوءاستفاده از نام و محبوبیت سیمین دانشور نبوده، بلکه هدفشان ادای احترام به او بوده و آنچه هم که در این مراسم امضا شده، کتاب «سَوُوشون» نبوده، بلکه کارتپستالهایی از تصاویر سریال مزبور بوده است.
رویداد دوم که ایضاً مورد نقد تند قرار گرفت و بحثبرانگیز شد، برگزاری جلسه نقد و بررسی جلد اول «یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد» در شبکه تلویزیونی همشهری (برنامه شبهای روشن) است. منتقدان این برنامه میگویند: چرا طبقه شبهروشنفکر(!) ایرانی که به عدم همکاری با حاکمیت و نهادهای حاکمیتی افتخار میکند و از این بابت ژست آزادیخواهی و مدرنیته میگیرد، وقتی که شهرداری لقمه چربی را تعارف کند، بدون درنگ بر سر سفره مربوطه مینشیند ... و با شرکت در یک برنامه تلویزیونی متعلق به شهرداری، اراجیفی را علیه جلال آلاحمد میگوید و دروغهایی را به این نویسنده نامدار میبندد تا ضمن اشتهار، خردهحسابهای جناحی خودش را هم تصفیه کرده باشد؟
بحث تحلیلی
برای روشن شدن ابعاد این دو رویداد و بحث دقیقتر درباره آثار مثبت و منفی آنها لازم است ابتدا به واقعیتهای روی زمین نگاهی بیندازیم و به شرح «کالایی شدن هنر و ادبیات» بپردازیم. واقعیت این است که علیرغم خواستن یا نخواستن هنرمندان به طور خاص و اعضای جامعه جهانی به طور عام، در حال حاضر و در فضای آکنده از رویکردهای سرمایهداری مدرن، هنر اغلب به «کالا» تبدیل شده، «چیزی» شده است برای بازارسازی، فروش و سودآوری. بدون تردید، این فرآیند، روح انتقادی، اجتماعی، یا معنوی هنر را تحلیل میبرد و این گوهر شریف را مطیع ذائقة بازار میکند.
بُعد دیگر ماجرا موضوع برندسازی و سلبریتیبازی است. در این راستا برخی از هنرمندان بهجای تمرکز بر اثر، تمرکز را روی خودشان میگذارند، روی چهره، رفتار، سبک پوشش و ازین قبیل ظواهر سطحی و عوارض مبتذل. این رویکرد بدان معناست که هنر عملاً وسیله یا بهانهای شده است برای «دیده شدن» و «معروفیت» هنرمند، نه حرکتی در راستای تولید معنا و اثرگذاری اجتماعی.
پیامدهای فرهنگی این روندها چیزی نیست جز انحراف از حقیقت، ابتذال فرایند زیباییشناسی، تنزل سطح ذائقه عمومی و عادت دادن مخاطب به مصرف هنر آسان، تکراری، هیجانی و بیعمق، و بیاعتنا به رسالتها و پیامها و کارکردهای واقعی هنر.
بنابراین، هرگونه استفاده نامربوط از هنر و ادبیات – اعم از کاسبکاری، شهرتطلبی، پیگیری اهداف ایدئولوژیک و تصفیهحسابهای حزبی و جناحی و غیره- همگی تهدیدهایی هستند برای اصالت، تعهد و عمق انسانی هنر و هر جامعهای هم که به این نوع هنر ابزاری عادت کند، کمکم گوهر فرهنگی و روح معنوی هنر را از دست خواهد داد و به فقدان معنویت و بحران هویت دچار خواهد شد.
اینک معرفی چند نمونه اصیل و مقاوم از شخصیتهای هنری معاصر که در برابر ابتذال ایستادند و نه خواستند و نه گذاشتند که هنرشان به ابزاری برای کسب سود و اشتهار و تصفیههای حزبی و جناحی تبدیل شود:
1. جلال آلاحمد که قائل به هنر متعهد و مسئولیت اجتماعی هنرمند بود و در تمام آثارش، دغدغههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشت و با قلمی بُرنده و نقد صریح و قاطعِ وضعیت فرهنگی جامعه، مخاطب را به فکر وامیداشت، فکری برای اعتلا، تغییر و رهایی.
2. دکتر سیمین دانشور نیز در بدیعترین رُمان فارسی در تاریخ معاصر، یعنی رُمان «سَوُوشون»، از تکنیکها و قالبهای داستانی بهرهها برد تا به فجایع استبداد و مصایب استعمار، آشفتهحالی زنان در جامعه و نقش آنان در تحولات اجتماعی ایران بپردازد. وی با اینکه از شهرت و محبوبیت کافی برخوردار بود و به راحتی میتوانست یک دکان دونبش (!) باز کند، ولی هرگز نه خواست و نه اجازه داد که ادبیات به یک ابزارِ بازاری تبدیل شود.
3. اشعار احمد شاملو هم آکنده است از رنج رنجوران و درد و زجر درماندگان و ندای آزادیطلبی و عدالتخواهی. او هم در برابر سیاست یا گیشه و جاذبههای فربینده بازار کوتاه نیامد. در فقر زندگی کرد، اما نلغزید و سکوت نکرد.
4. فرانتس کافکا، نویسنده نامدار چکی- اتریشی هرگز برای شهرت ننوشت و حتی وصیت کرد که آثارش برای احتراز از بازاری شدن، سوزانده شوند.
5. جورج اورول، نوولیست انگلیسی هم در دو اثر متعهدانه و معروفش به نامهای «1984» و «قلعه حیوانات»، نظامهای استبدادی و سانسور را بهشدت نقد کرده و دیگر آثارش هم گرچه سختخواناند، ولی در عوض متعهدانه و پر از اندیشهاند.
از سوی دیگر، نمونههای مسألهدار و تجاریساز در حوزه هنر و ادبیات فراوانند، همچون: ادبیات زرد (Pulp Fiction) در آمریکا و اروپا، رمانهای معروف به «فَستفودی» که بیشتر بر هیجان، رازآفرینی و معماگونگی تکیه دارند و هدف اصلیشان هم سرگرمی و فروش میلیونی است. همچنین کتابهای عامهپسند با جلدهای رنگارنگ و داستانهای هیجانی پر از قتل و جنایت و خیانت، یا رمانهای عاشقانه آبکی که بدون عمق و بدون دغدغه فکری نوشته میشوند و تنها هدفشان هم تولید کلیشههای تکراری، جذابیتهای ظاهری و هیجانسازی سطحی است و البته قربانی کردن هنر در پیشگاه بازار و فروش و چاپ چندباره. نمونه دیگر ازین کاروان ابتذال را هم میتوان در عبارات و شعرهای شناور در فضای مجازی دید، کلمات و عباراتی بهظاهر عالمانه یا هنرمندانه (!) ولی در واقع، لفاظی و بازی با کلمات برای تحریک احساسات و عواطف، جلب لایک و معروفیت و گیشه.
آنچه در پایان میتوان گفت، این است که هنر و ادبیات اصیل همواره از دلِ رنج، دغدغههای انسانی و آرمانهای متعالی بشری برمیآید، نه از بازار و شهرت و سیاست و جنگِ قدرت. و هرگاه که یک اثر هنری به ابزار بدل شود، بدون تردید در معرض خطر ابتذال قرار خواهد گرفت و به سرعت از جوهر و معنا و کارکرد واقعیِ تهی خواهد شد.