به گزارش خبرنگار مهر، لقب «عقیلة العرب» یا «عقیله بنیهاشم» به حضرت زینب سلام الله علیها به دلیل عقل، خردمندی و جایگاه والای ایشان در خاندان اهل بیت داده شده است. این لقب به معنای زنی بزرگمنش، خردمند و محترم در میان بستگان خود است. بر اساس روایات و منابع تاریخی، این لقب پیش از واقعه کربلا نیز به حضرت زینب سلام الله علیها داده شده بود و مشهور بود که وقتی ابن عباس، صحابی پیامبر، میخواست از ایشان روایتی نقل کند، میگفت: «بانوی خردمند ما، زینب دختر علی چنین گفت…» یعنی این لقب به حدی شناخته شده و محترم بود که همه وقتی «بانوی خردمند» را میشنیدند، منظور حضرت زینب بود.
در منابع دقیق مشخص نشده است که اولین بار چه کسی این لقب را به حضرت زینب داده است، اما این لقب از طرف بزرگان و اهل بیت به ایشان داده شده و امام سجاد علیه السلام نیز در مقام علمی و اخلاقی ایشان بسیار تجلیل کرده است. به عنوان نمونه امام سجاد علیه السلام، پس از خطبهای که زینب کبری سلام الله علیها در کوفه خواند، رو به ایشان نموده و فرمودند: «أنتِ بحمدالله عالمة بلا معلمة، فهمة غیر مفهمه» یعنی «تو به حمد خدا دانشمندی بدون معلم و فهمیدهای بدون آنکه کسی به تو یاد داده باشد».
ابنزیاد پس از شنیدن چند جمله از حضرت زینب (س) گفت: این سجّاعه است و مانند پدرش علی (ع) سجع میگوید! (فقالت: لعمری لقد قتلت کهلی وقطعت فرعی واجتثثت أصلی فإن کان هذا شفاک فقد اشتفیت، فقال ابن زیاد: هذه سجاعة ولعمری لقد کان أبوک شاعرا وسجاعا، فقالت: یا بن زیاد ما للمرأة والسجاعة / زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: به خدا قسم مهتر مرا کشتی، نهال مرا قطع کردی و ریشه مرا در آوردی، اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافتهای! پسر زیاد _که تحت تأثیر شیوایی کلام زینب قرار گرفته بود_ گفت: این هم مثل پدرش علی سخنپرداز است؛ به جان خودم پدرت نیز شاعر بود و سخن به سجع میگفت. زینب فرمود: چه وقت سجع گفتن است؟)
خطبه حضرت زینب سلام اللهعلیها در شام و در مجلس یزید، از فصیحترین و کوبندهترین خطبههای تاریخ اسلام محسوب میشود؛ این خطابه سخنی تحقیرکننده از یک زن اسیر در برابر بزرگترین مرجع قدرت زمان بوده است. این خطبه را میتوان مکمل و دوام بخش قیام امام حسین (ع) در کربلا دانست که به دلیل تأثیرگذاری عمیق، فصاحت و بلاغت بینظیر، همواره کانون توجه محققان بوده است. هدف اصلی این سخنرانی مقابله با تحریف واقعه کربلا بود، چرا که یزید تلاش میکرد این حادثه را عذابی الهی بر امام حسین (ع) جلوه دهد؛ اما حضرت زینب (س) با شجاعتی کمنظیر، یزید را عامل اصلی فاجعه کربلا معرفی کرد. بیان صریح و بیپروای ایشان در مجلس یزید، که تا آن زمان سابقه نداشت، نشانگر شهامت بیهمتای ایشان است که جرأت افشای ظلم و فساد حکومت یزید را در حضور خود او داشت. در همان مجلس مردم را به جوش و خروش انداخت به طوری که بعد از سخنان او و امام سجاد علیه السلام که با دستور یزید و اذان مؤذن قطع شد، بخشی از مردم از نماز خواندن پشت یزید سرباز زدند و از مجلس او خارج شدند.
این شباهت کلام و استواری سخن و پرهیزگاری و دلاوری و خرد و دانش فراوانی که در این خاندان وجود داشته، تنها یک وجه وجودی حضرت زینب سلام الله علیهاست. نقش مهم تاریخی آن حضرت به عنوان شاهدی بر لحظه لحظه واقعه کربلا و روایت مداوم و پی در پی آن رویداد عظیم، در عصری که راوی رسمی دست نشاندگان و حاکمان اموی و فرزندان ابوسفیان بودهاند و سالهای متمادی در بخشهایی از سرزمینهای اسلامی در تخریب وجهه علی بن ابیطالب علیه السلام و فرزندانش کوشیدهاند، تا جایی که نوادگان رسولالله را به عنوان خارجیان و خروج کردگان از دین به شهادت میرسانند و خاندانشان را در شهرها میگردانند، در کنار حفظ جان امام بعدی، زین العابدین علیه السلام، تنها راهی بوده است تا این دین از این گردنه تاریخی عبور کند و این نور خاموش نشود.
همین موضوعات دستمایه شاعرانی است تا به وصف بانوی راوی کربلا بپردازند و در نوحهها و اشعار از ایشان یاد کنند، مانند این ترکیب بند از غلامرضا سازگار:
تو کیستی؟ فروغ چراغ هدایتی
تو لنگر سفینه نوح ولایتی
ناخوانده درس، عالمه علم عالمی
مکتب نرفته، بحر وسیع روایتی
با چادرت به دایره حشر، سایبان
با معجرت به معرکه صبر، رایتی
بودی ز خردسالیِ خود یاور حسین
هم خواهر حسینی و هم مادر حسین
فُلک نجات را به خدا ناخدا تویی
بال و پر عروج به سوی خدا تویی
هم سنگر امام شهیدان قدم قدم
از ابتدا تو بودی و تا انتها تویی
روز جهاد همره و همگام فاطمه
هنگام خطبه هم نفس مرتضی تویی
ماهِ دو مهرِ فاطمه و کوکب علی
آئینه حسین و حسن، زینب علی
اعجاز کرده خالق عالم به مدح تو
بگشوده لب پیمبر اکرم به مدح تو
با رمز کاف و ها که به قرآن نوشته است
آغاز گشته سوره مریم به مدح تو
بعد از چهارده صده با عشق و افتخار
گوید سخن هماره مُحرم به مدح تو
با آنکه در فراق و غم و رنج زیستی
تاریخ کوچک است بگوید تو کیستی
تا روز حشر، خون خدا را پیمبری
باز آ بخوان خطابه که شمشیر حیدری!
هم ذوالفقار خشم علی در خطابهای،
هم مصحفِ مطهرِ زهرای اطهری
عیسی اگر نظر به تو و مادرش کند
گوید عزیز فاطمه بالله تو برتری
عباس اگر چه هست گرامی برادرت
حاشا که بی اجازه نشیند به محضرت
بر عزم و غیرت تو خدا گفت آفرین
وقتی که خلق کرد تو را، گفت آفرین
وقتی به قتلگاه گشودی زبان به شکر
زهرا گشود لب به دعا، گفت آفرین
تا شد ز خطبه تو نفسها به سینه حبس
بر نیزه سیدالشهدا گفت آفرین
نطقت به کوفه معجزه ذوالفقار کرد
بر چون تو شیر دخت، علی افتخار کرد
وحی خدا بوَد سخن دلربای تو
انداخت نقش، بوسه محمل به پای تو
تاریخ شاهد است که تا صبح روز حشر
خون حسین موج زند در صدای تو
هر جا به یاد کرب و بلا خیمه میزنند
آن خیمه گوشهایست ز صحن و سرای تو
بعد از حسین، فاطمه را نور عین تو
در چشم جان ما تو حسینی، حسین تو
کو مرد تا که مثل تو سینه سپر کند
از دین حق چو فاطمه دفع خطر کند
هم شیر روز باشد و هم پارسای شب
شب را همه به ذکر و عبادت سحر کند
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
با رأس غرقِ خون برادر سفر کند
داغ حسین اگر جگرت را کباب کرد
داغ سه ساله جان تو را سوخت، آب کرد
ای مانده کوه درد و غمت روی شانهها
از کعبِ نی به پیکر پاکت نشانهها…