به گزارش اقتصادنیوز، امواج میدیا با انتشار یادداشتی مدعی شد: بازگشت دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا باعث شروع رقابتی میان کشورهای عرب خلیج فارس برای بازتعریف جایگاه خود در واشنگتن شده است. تنها چند روز پس از آغاز به کار در ژانویه، ترامپ با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی تماس گرفت و او متعهد شد در چهار سال آینده ۶۰۰ میلیارد دلار در آمریکا سرمایهگذاری کند. در آستانه سفر اخیر ترامپ به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی، رئیسجمهور حتی پیشنهاد افزایش این مبلغ به ۱ تریلیون دلار را مطرح کرد. امارات متحده نیز برای عقب نماندن از این رقابت، مشاور امنیت ملی خود، شیخ طحنون بن زاید آل نهیان، را در ۱۸ مارس به واشنگتن فرستاد که تعهد سرمایهگذاری ۱.۴ تریلیون دلاری ابوظبی را به همراه داشت.
به نوشته این وبگاه، پیش از این تعهدات، صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان سعودی ۱۰۰ میلیارد دلار برای پژوهش و توسعه نیمههادیها در پروژههای مرتبط با آمریکا اختصاص داده بود. در همین حال، شرکتهای ADQ و Energy Capital Partners ابوظبی برنامه دارند بیش از ۲۵ میلیارد دلار در پروژههای همکاری انرژی برای مراکز داده آمریکا سرمایهگذاری کنند. همچنین تحت برنامه مشارکت آمریکا و امارات برای تسریع انرژی پاک، ۲۰ میلیارد دلار دیگر برای حمایت از پروژههای انرژی پاک به ظرفیت ۱۵ گیگاوات تا سال ۲۰۳۵ اختصاص یافته است. این اقدامات تنها بخش کوچکی از تحولات گسترده است.با تعهد به سرمایهگذاری عظیم در حوزههای فناوری و انرژی در حال رشد، ریاض و ابوظبی به سرعت به ستونهای حیاتی صنعت و فناوری آمریکا تبدیل میشوند. مجموع این تعهدات بیسابقه، از زمان به قدرت رسیدن ترامپ، فراتر از مبادله سنتی پول در برابر امنیت است و نشاندهنده تغییر راهبردی در سیاست کشورهای عرب خلیج فارس برای ایجاد نقشی پایدار و غیرقابل جایگزین در زندگی سیاسی و اقتصادی آمریکا است.
ریشههای این روند به دهه ۱۹۷۰ بازمیگردد، زمانی که پایتختهای عرب خلیج فارس شروع به تقویت همکاریهای امنیتی با واشنگتن کردند. قراردادهای اولیه نفت در ازای امنیت با عربستان سعودی، به سرعت با شراکتهای سیاسی، دفاعی و اقتصادی در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دنبال شد که شامل چند توافق آمریکا با امارات متحده عربی نیز بود.اما امروز، سیاستمداران عرب خلیج فارس دیگر نمی خواهند صرفا مصرفکننده امنیت باشند. آنها تلاش میکنند تا در اقتصاد جهانی نقش تعیینکنندهای ایفا کرده و در صدر فناوری و مالی قرار گیرند، یا حداقل جایگاهی در میزهای تصمیمگیری سیاستهای جهانی داشته باشند.با وجود شعارها و واقعیتهای جهان چندقطبی در حال ظهور، شریک اصلی کشورهای عرب خلیج فارس همچنان آمریکا است. با این حال، آنها این شراکت استراتژیک دیرینه را نفیکننده آرمانهای چندقطبی خود نمیدانند، بلکه هدفشان بهرهبرداری همزمان از روابط با واشنگتن و گسترش شراکتهای جهانیشان برای شکل دادن به قواعد آینده است.بارین کایااوغلو، استادیار مؤسسه مطالعات منطقهای دانشگاه آنکارا، در گفتوگو با امواج میدیا گفت: «این روند مدتی است که برای امارات ادامه داشته است؛ آنها از طریق قدرت نرم و مدرنشان در دبی این موضوع را پیش بردهاند. همچنین با ابتکار «چشمانداز ۲۰۳۰»، عربستان نشان داده که میخواهد بیش از «پمپ بنزین جهان» باشد.»کایااوغلو افزود که اماراتیها و سعودیها «دیگر راضی نیستند فقط ثروتمند باشند و زیر چتر غرب حمایت شوند.» آنها میخواهند در امور منطقهای و جهانی نیز نقش داشته باشند. او گفت: «آنها فهمیدهاند که میتوانند و باید خودشان از خود دفاع کنند».
ابوظبی و ریاض به جای فقط گرفتن تضمینهای امنیتی، سرمایهگذاریهای کلانی انجام میدهند تا به ستونهای حیاتی صنعت و فناوری آمریکا تبدیل شوند. این تغییر استراتژی، از تکیه بر شراکتهای سنتی به ایجاد چارچوبهای دیپلماتیک و اقتصادی جدید است. کشورهای عرب خلیج فارس دلارهای نفتی خود را نه تنها برای تضمین تعهدات آمریکا در سیاستهای ژئواستراتژیک، بلکه به عنوان اهرمی برای تدوین قواعد مالی، نوآوری و فناوری جهانی میبینند. این تغییر سیاست تأثیر فوری داخلی در آمریکا خواهد داشت؛ سرمایهگذاریهای برنامهریزی شده به ساخت کارخانهها و آزمایشگاههای تحقیق و توسعه منجر شده که ایجاد شغل در ایالات مختلف آمریکا را به همراه دارد. از نظر سیاسی، این سرمایهگذاریها بین احزاب مختلف آمریکا حمایت ایجاد کرده و نمایندگان و قانونگذاران را به ثبات اقتصادی منطقه و رهبری کشورهای عرب خلیج فارس متصل میکند. از نظر دیپلماتیک نیز این کشورها را به عنوان سهامداران کلیدی زنجیرههای تأمین و اکوسیستم نوآوری جهانی معرفی میکند که در مذاکرات امنیتی و دیپلماتیک با واشنگتن امتیازات مهمی برای آنها ایجاد میکند. کایااوغلو همچنین تأکید کرد که این سیاستها در شرایطی که ترامپ تعرفههای گسترده تجاری علیه کشورها وضع کرده، اهمیت بیشتری یافته است. او گفت: «در جهانی که به سوی «جهانیزدایی» حرکت میکند و دیوارهای تجاری بالا میرود، تبدیل شدن به نوآور فناوری بسیار حیاتی است.» دسترسی به مالکیت معنوی کلیدی، به ویژه برای عربستان و امارات که دیرتر وارد انقلاب صنعتی شدهاند، اهمیت فزایندهای پیدا میکند.
چندین عامل این تحول را سرعت بخشیدهاند. در درجه اول، درآمدهای نفتی بیسابقه در سالهای اخیر به کشورهای عرب خلیج فارس توان مالی داده تا سیاستهای بلندپروازانهتری را دنبال کنند. اما سیاستمداران این کشورها به این نتیجه رسیدهاند که برای تنوعبخشی به اقتصاد، نیازمند پیوندهای عمیقتر فناوری و مالی با غرب هستند. رقابتهای شدید ژئوپلیتیکی - هم درون کشورهای خلیج فارس و هم با قدرتهای دیگر مانند چین و روسیه - صندوقهای ثروت ملی منطقه را به فعالیت بیشتر واداشته است. در نهایت، تغییرات در چشمانداز سیاسی و اقتصادی داخلی آمریکا که به سرمایه خصوصی در بخشهای استراتژیک نیاز دارد، فرصتهای جدیدی برای کشورهایی چون عربستان و امارات ایجاد کرده تا شرایطی فراتر از بازده مالی صرف طلب کنند.عزیز القشیان، پژوهشگر مؤسسه کشورهای عرب خلیج فارس، اظهار داشت: «شکی نیست که این بخشی از تنوعبخشی اقتصاد [امارات و عربستان] است، اما منافع و ملاحظات استراتژیک قابل توجهی نیز از این سرمایهگذاریها حاصل میشود». او افزود: «تعریف امنیت ملی به تدریج گستردهتر شده و دیگر فقط محدود به حوزه نظامی یا تهدیدات تروریستی نیست. بلکه خود سرمایهگذاریها به مثابه بخشی از امنیت تلقی میشوند، چون اقتصادی متنوع که وابسته به منابع طبیعی نباشد، به مسئلهای وجودی برای کشورهای خلیج فارس خصوصاً عربستان تبدیل شده است.»