سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ساعاتی بعد از حمله هوایی اسرائیل بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اشغالگر، در پیامی «به مردم ایران» گفت که جمهوری اسلامی دشمن مشترک مردم اسرائیل و ایران است. نتانیاهو گفت: «در حالی که ما به اهداف خود دست مییابیم، در حال هموار کردن راه برای دستیابی شما به هدفتان، یعنی آزادی، هستیم.
او با گفتن «زن، زندگی، آزادی» به زبان فارسی، در پیام خود اضافه کرد که «چنانکه دیروز و بارها پیش از این گفتهام، نبرد اسرائیل با شما نیست.»
سرکرده رژیم صهیونیستی تصور میکرد، با چنین رویکردی گسل گفتمان ملیگرایی در میان اقشار مختلف ایرانیان گستردهتر میشود. اما برآوردهای فرهنگی- اجتماعی نشان میدهد که این اظهارات کارکرد معکوسی در افکار عمومی داشت.
به صورت طبیعی به نظر میرسید «سلبریتیها» با توجه به اظهارات نتانیاهو سکوت کنند، اما رژیم اشغالگر در همراه کردن جامعه نخبهگانی و فعالان فرهنگی دچار خطای محاسباتی شد.
با نخستین حمله رژیم، ناگهان رخدادادهای غیرمنتظرهای در فضای مجازی اتفاق افتاد و جمع وسیعی از هنرمندان و سلبریتیها به صورت مستقیم و غیرمستقیم با رویکرد ملی به این اظهارات واکنش نشان دادند.
نخستین واکنش را به حمله رژیم اشغالگر پریناز ایزدیار از خود نشان دادن و با نمایش تصویری از کودکی که در این رخداد به شهادت رسید با هشتگ #وطن و #ایران چراغ اول را روشن کرد. استوری بازیگر ویلاییهانشان میداد که این موج ادامه پیدا خواهد کرد و سلبریتیها در یک تصمیم مشترک، نخ تسبیح ملیگرایی را تقویت خواهند.
در نوبه نخست پیامهای تسلیت و صفحات سیاهرنگ در اینستاگرام چهرهها تبدیل به یک کارزار رسانهای شد.

در مرحله بعدی پرچمهای ایران و هشتگهای ملی خودنمایی کرد، ساعاتی بعد اینستاگرام در واکنشی غیرمتعارف اقدام به حذف پرچمهای ایران از صفحات اینستاگرام کرد.














موج واکنشهای ملی به حمله رژیم غاصب همچنان در فضای مجازی ادامه دارد.
مشاوران نتانیاهو در نخستین راهبرد عملیات روانی دچار خطای راهبردی بزرگی شدند. سلبریتیها و هنرمندان امروز ایران پیرو نسل دیروز خود هستند و روشنفکران ایرانی به صورت غریزی حتی قبل از انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ این رژیم را نفی میکردند.
پس از حمله اعراب نظیر جمیع روشنفکران ایرانی درباره اسرائیل تغییر کرد. جلال آلاحمد، علیاصغر حاج سیدجوادی، منوچهر هزارخانی و رضا براهنی، از جمیع روشنفکران ایرانی به بزرگترین منتقد اسرائیل بدل شدند و این نطفه شوم را نماینده دستپرورده غرب در خاورمیانه قلمداد کردند.
آلاحمد پس از جنگ بزرگ اعراب و اسرائیل در دهه شصت نوشت: وجدان روشنفکر ایرانی باید از این ناراحت باشد که چرا نفت ایران در تانک و هواپیمایی میسوزد که برادران عرب و مسلمانش را میکشد.»
رضا براهنی نیز دراینزمینه فعالیتهایی ویژه داشت. ازجمله این فعالیتها میتوان به ترجمه کتاب «عرب و اسرائیل»، نوشته ماکسیم رودنسون به پیشنهاد جلال آلاحمد اشاره کرد که در سال ۱۳۴۸ نشر خوارزمی آن را منتشر کرد.
رودنسون اسلامشناس، جامعهشناس و شرقشناسی مارکسیست و یهودیتباری بود که پدر و مادرش را در فاجعه آشویتس از دست داده بود. او بااینهمه با صهیونیسم میانه خوبی نداشت و آن را «ویروسی در پیکر یهودیت» میدانست. رودنسون در طول جنگ ششروزه اسرائیل و کشورهای عربی از خودمختاری فلسطینیان دفاع کرد و بعدتر با محکومکردن شهرکسازی اسرائیل، در مقاله «اسرائیل، واقعیتی استعماری» که در ژوئن ۱۹۶۷ در مجله «عصر جدید» ژان پل سارتر منتشر شد، ضمن حمایت از فلسطین، به آنها زنهار داد که دفاع نیروهای راست ضدیهودی و چپهای مائوئیستی از فلسطین کمک چندانی به آنها نمیکند و در عوض بهتر است به جای تمرکز بر ماهیت مذهبی این نزاع، این بحران را در سطحی غیرمذهبی دنبال کنند.
کتاب دیگری که براهنی در آن به بحث اسرائیل میپردازد، اما «سفر مصر و جلال آلاحمد و فلسطین» است که در سال ۱۳۶۳ چاپ شد. در بخش اول این کتاب از سفر ۲۴روزه جلال به مصر شرحی به دست داده میشود، اما در بخش دوم براهنی تغییر عقیده آلاحمد نسبت به اسرائیل را در طول چهار سال مورد تحلیل قرار میدهد.
براهنی نویسنده «ولایت اسرائیل» را یک «نیمهصهیونیست» مینامد که نسبتی ندارد با آن «ضد ضهیونیست تمامعیار» که در سوم تیرماه ۱۳۴۶ اسرائیل را چنین توصیف کرد و نوشت: «دستنشانده دست اول سرمایهداری و استعمار غرب در خاورمیانه.» براهنی این تغییر موضع را به برخورداری آلاحمد از «یک آنتن غریزی سیاسی قوی» ارتباط میدهد و بر آن است که او شانس آورده که پیش از مرگ، چنین چرخشی را به سمع و نظر مردم رسانده، وگرنه عمده محبوبیت او که بهواسطه نوشتن «غربزدگی» فراهم آمده بود، دود میشد و به هوا میرفت.
با این حال در سینمای ایران مهمترین چهرهای که یکی از آثار قابل اعتنای تاریخ سینما را درباره مفهوم صهیونیسم به تصویر کشید مسعود کیمیایی بود. سرب یکی از مهمترین آثار این کارگردان سینما است که در دورهای که سفارشپذیری معنایی نداشت، ساخته شد.
در واقع جریان هنری فعال در داخل کشور مستقل از سوءگیریهای رسمی هیچگاه برای رژیم کودککش شانی قائل نبودو طبیعی است که این روندی که روشنفکران قبل از انقلاب بنا نهادند در قالب دیگری این روزها پس از حمله اسرائیل در صفحات مجازی هنرمندان خودنمایی میکند.
آنچه در صفحات مجازی هنرمندان خودنمایی میکند، دستاورد قابل تاملی در میان افکار عمومی است. در واقع نوعی از ملیگرایی عمومی که از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ دچار خدشهبزرگی شده بود، این روزها در حال ترمیم است و چهرههای مشهور و سلبریتیها در ترمیم آن نقش بسزایی ایفا میکنند، هر چند در همین دوران بسیاری از این چهرهها در خدشهدار شدن آن مقصر شناخته میشوند.