به گزارش خبرنگار مهر در قاعده بازی انرژی جهان، دیگر ساخت نیروگاه و وضع قوانین کافی نیست؛ آنچه به تازهترین راهحل بحرانهای مصرف تبدیل شده، پیوند مردم با فناوری و فرهنگ جدید مصرف است. کشورهای پیشرو دریافتهاند که انرژی، موضوعی صرفاً فنی و دولتی نیست؛ بلکه یک «پروژه مشارکتی ملی» است و رمز عبور از بحران، جلب اعتماد، آموزش و ترغیب مردم برای اصلاح الگوی مصرف است. اما این کشورها چگونه توانستهاند سبک زندگی را تغییر داده و فرهنگ جدیدی برای مصرف برق بسازند؟
مهمترین دستاورد؛ مردم، بازیگر اصلی سناریوی مصرف برق
مدیریت موفق مصرف برق در جهان امروز تنها با تکنولوژی یا قانون گذاری به نتیجه نمیرسد؛ نقش مردم به عنوان بازیگر اصلی نهتنها کلیدی، بلکه تمامی است. تجربه جهانی بهوضوح نشان میدهد هرجا مردم احساس «شراکت» و «مالکیت» در حکمرانی برق داشتهاند، اصلاح مصرف به واقعیت رسیده است. این تغییر، فراتر از نصب پنل خورشیدی یا کنتور هوشمند است: احساسی است که هر نفر، خودش را جزئی از راهحل بداند. آلمان با جنبشهای مردمی «انرژی ما» و دانمارک، ژاپن، و حتی استرالیا هر یک با روشهای بومی، موفق شدند مردم را به قلب تحول وارد کنند.
راز موفقیت؛ جلب اعتماد و مالکیت اجتماعی
در اروپا، نخستین گام برای فرهنگسازی، «ایجاد اعتماد» بین دولتها و مردم بود. دولتها پذیرفتند که باید صادقانه اطلاعات بحران، قیمت واقعی برق، و زیانهای مصرف نامناسب را با مردم در میان بگذارند. مثلاً آلمان پس از شوک هستهای ژاپن، مردم را با دادههای صریح روبهرو ساخت: «یا الگوی مصرف را تغییر میدهیم یا خاموشی و گرانشدن برق قطعی خواهد بود.» همین صداقت، زمینه راهاندازی یکی از بزرگترین کمپینهای جمعی انرژی در تاریخ شد.
مردم مستقیماً در طراحی سیاستها مشارکت داده شدند؛ از رأیگیریهای محلی برای احداث نیروگاههای بادی تا مشارکت خانوارها در سنجش بازخوردها و انتخاب تعرفهها. این حس مالکیت، مشارکت فعال را تبدیل به یک پروژه ملی کرد، نه یک اجبار حکومتی.
کمپینهای آموزشی؛ وقتی رسانه و هنر وارد میدان میشود
هیچ برنامه فرهنگسازی موفق بدون قدرت رسانه، دنیای مجازی و حتی هنر ممکن نیست. در ژاپن، بلافاصله پس از حادثه فوکوشیما، کمپین ملی «Setsuden» (مصرف هوشمندانه) راه افتاد؛ رسانهها، هنرمندان و مدارس متحدانه به میدان آمدند: تبلیغات خلاقانه تلویزیونی، انیمیشنهای کوتاه در شبکههای اجتماعی، آموزش صرفهجویی در کتابهای درسی و حتی جریانسازی اینفلوئنسرها.
دانمارک تجربهای دارد که صِرفاً آموزشی نیست، بلکه سرگرمکننده هم هست: بازیهای آنلاین، مسابقه در میان مدارس و محلات و چالشهای جمعی، مردم را از کودکی با مفهوم مصرف بهینه آشنا کرده است. این چالشها معمولاً با پاداش واقعی (تخفیف قبض، جایزه، سفر علمی) همراه میشود که انگیزه مشارکت را دوچندان میکند.
نمونه موفق ترکیب سیاست و فرهنگ؛ دانمارک و ژاپن
در دانمارک، هر خانوادهای که مصرف سالانه برق خود را پایینتر از میانگین محلی نگه دارد، تخفیف ویژه دریافت میکند و نامش (در صورت رضایت) بهعنوان خانواده برتر به مردم معرفی میشود. دسترسی آسان به اطلاعات لحظهای مصرف، فضای رقابت سالم و غرور محلی ایجاد کرده است.
در ژاپن پس از فوکوشیما، سراسر کشور به پروژه ملی صرفهجویی پیوست؛ شرکتها ساعات کار را تغییر دادند، ادارههای دولتی تجهیزات کممصرف نصب کردند و مردم آموختند هر کیلووات کاهش مصرف به معنای بقای کشورشان است. شاخص مصرف خانوار در ژاپن در آن سال بیش از ۱۴٪ افت کرد، بدون آنکه کیفیت زندگی تضعیف شود.
نقش تشویق مالی و پاداشهای اجتماعی
یکی از عناصر محرک برای اصلاح الگوی مصرف، طراحی بستههای تشویقی و رقابتی است. بسیاری کشورها تعرفه پلکانی، پاداش خوشمصرفی و حتی مسابقههای خانوادگی یا محلی برای کاهش مصرف را اجرایی کردند. اسپانیا کمپین سراسری Mi consumo را با شعار «هر کیلووات مهم است» راهاندازی کرد و کاربران با کاهش مصرف در اپلیکیشن مخصوص، هم تخفیف میگرفتند و هم جوایز نقدی و اجتماعی دریافت میکردند.
در آلمان، هر خانوار که تا بیست درصد مصرف مازادی را کاهش دهد، یک کارت اعتبار انرژی دریافت میکند که یا میتواند آن را خرج کند یا به خیریههای محیط زیستی اهدا کند این یعنی ترکیب عادت صرفهجویی با ارزشهای انسانی و اجتماعی.
زنان و کودکان، رهبران خاموش فرهنگسازی
تجربه جهان تأکید دارد که زنان (بهعنوان مدیران اصلی خانه) و کودکان آیندهساز، بازیگران محوری اصلاح مصرفاند. در آلمان و ژاپن، برنامههای اختصاصی برای آموزش دختران، مادران و معلمان مدارس تدارک دیدند: آموزش نحوه تشخیص وسایل پرمصرف، تعمیر ساده لوازم و حتی نحوه گفتمان خانوادگی درباره مصرف بهینه. برندگان مسابقات صرفهجویی در مدارس اغلب به عنوان «سفیران انرژی» محلات معرفی میشوند و الگوسازی مثبت را میان جمعیت جوان تثبیت میکنند.
جمعبندی و آموزهها برای ایران
آسیبشناسی تجربه جهانی نشان میدهد راه موفقیت، ترکیب سیاست روشن، صداقت، مشارکتدهی واقعی مردم و سرمایهگذاری مستمر بر آموزش و مشوقهای اجتماعی است. ایران نیز اگر بخواهد از بحران عبور کند، باید فراتر از بخشنامه و هشدار برود؛ شبکههای اجتماعی، چهرههای شاخص، مدارس، رسانه ملی، و حتی جشنوارهها و مسابقات میتوانند مردم را به کنشگران ماجرا بدل کنند. مهم این است که مردم باور کنند برق نه فقط کالایی دولتی، که منبعی جمعی و آیندهساز است.
در نقطه پایانی، این مردماند که میتوانند آینده برق ایران را روشنتر، پایدارتر و عادلانهتر بسازند به شرط مشارکت جدی و اعتماد متقابل با حاکمیت.