قیمت برق، برخلاف تصور رایج، تنها یک عدد روی قبض نیست؛ بلکه ابزاری استراتژیک برای مدیریت بحران انرژی، اصلاح رفتار مصرف و تضمین عدالت اجتماعی. آنچه از آلمان تا ژاپن و اسکاندیناوی به تجربه رسیده، این است که هیچ عامل اقتصادی نمیتواند بهاندازه تعرفهگذاری هوشمند و هدفمند، جلوی اتلاف و مصرف بیرویه را بگیرد. اما رمز موفقیت کشورهای موفق تنها در افزایش قیمت خلاصه نمیشود؛ بلکه در معماری هوشمند تعرفهها، حمایت هدفمند از گروههای آسیبپذیر و شفافیت بیسابقه نهفته است، یعنی همان حلقه مفقودهای که اصلاح واقعی را به واقعیت بدل میکند.
اصلاح الگوی مصرف برق، سالهاست که چالش مشترک بسیاری از اقتصادهای نوظهور و توسعهیافته است. تجربیات جهانی نشان میدهد هیچ سیاستی به اندازه اصلاح نظام قیمتگذاری و تعرفهگذاری برق، نمیتواند همزمان عدالت اجتماعی، پایداری شبکه و تغییر رفتار مصرفکننده را رقم بزند. اما ابهامها و دغدغهها درباره راهکارهای عملی، مدلهای موفق جهانی و چگونگی اجرای عادلانه این اصلاحات همچنان در افکار عمومی و فضای کارشناسی ایران پابرجاست.
در گفتوگوی تفصیلی پیشرو با دکتر آرش واعظی، اقتصاددان انرژی ابعاد مختلف این موضوع، از تجربه اروپا و ژاپن تا راهکارهای بومیسازی برای ایران، مورد واکاوی قرار گرفته است.
سوال اول: چرا تعرفهگذاری برق، محور اصلاح مصرف و کاهش اتلاف است؟
شاید ساده به نظر برسد، اما هیچ سیاستی به اندازه «تعرفهگذاری هوشمند» بر رفتار مشترکین مؤثر نبوده است. برق، برخلاف آنچه بسیاری فکر میکنند، یک کالای کاملاً اقتصادی است و وقتی برای آن سیگنال قیمتی واقعی وجود نداشته باشد، یعنی ارزانفروشی یا یارانه پنهان، پیام روشنی به جامعه ارسال میشود: مصرف هرچه بیشتر، هزینهای ندارد! تجربه جهانی ثابت کرده که حتی بهترین آموزشها زمانی بیاثر میشوند که قیمت برق واقعی و انگیزه مالی اصلاح رفتار غایب باشد.
در اروپا و کشورهای توسعهیافته، چه مدلهایی برای قیمتگذاری موفق بوده است؟
مدلهای متنوعی اجرا شده، اما تقریباً همه حول «تعرفه پلکانی» (Progressive Tariffs)، «زمانمحور» (Time-of-Use) و در برخی کشورها «بازار آزاد مصرفکننده» میچرخند. در تعرفه پلکانی، مشترکان تا یک سقف مشخص (الگوی مصرف) نرخ پایه پرداخت میکنند، اما هر کیلوواتساعت مصرف مازاد با نرخ بالاتر و حتی تصاعدی محاسبه میشود. کشورهای اسکاندیناوی یا آلمان، این پلکان را بسیار شفاف و ملموس طراحی کردهاند: مثلاً خانوارهایی که کمتر از ۷۰ درصد میانگین مصرف شهر / محله برق مصرف میکنند، کمترین نرخ یا حتی پاداش خوشمصرفی میگیرند. همزمان، پرمصرفها به سرعت با قبوض سنگین روبهرو میشوند. نتیجه؟ قشر متوسط و پایین جامعه احساس عدالت و امکان صرفهجویی پیدا میکند و طبقات پردرآمد یا پرمصرف انگیزه پیدا میکنند سبک زندگیشان را اصلاح کنند.
تعرفه زمانمحور چه تغییراتی ایجاد کرد؟
یکی از چشمگیرترین تحولات همین تعرفه زمانمحور یا «پیک و غیرپیک» است. کشورهایی مثل ژاپن، انگلستان، اسپانیا و حتی ترکیه، با تحلیل دقیق بار شبکه، بازههای اوج و کمباری را مشخص کردند و نرخ برق را در ساعات اوج بهشدت افزایش دادند؛ در مقابل، ساعات کمباری (معمولاً نیمهشب تا صبح یا ساعات اولیه بعدظهر) با نرخ بسیار پایین و حتی تشویقی عرضه میشود. این سیستم سه دستاورد بزرگ دارد: اول، خانوادهها و صنایع، شیفت برخی فعالیتها به ساعات کمبار را تمرین میکنند (مثل ماشین لباسشویی یا خط تولید)، دوم فشار بر شبکه کم میشود و احتمال خاموشی، اتلاف و هزینههای اضافی پایین میآید، و سوم، مصرف برق بهصورت داوطلبانه مدیریت میشود نه دستوری.
اما در کشورهای موفق، حمایت از اقشار آسیبپذیر چگونه طراحی شده تا عدالت قربانی نشود؟
مسئله قابل توجهی مطرح کردید. اصلاح تعرفه اگر بدون توجه به قشر آسیبپذیر باشد، نتیجهاش بحران اجتماعی است. تقریباً همه کشورهای موفق، یک سامانه جامع «یارانه هدفمند» دارند. مثلاً در فرانسه، هر خانوار کمدرآمد به صورت خودکار یک سهمیه معاف از افزایش قیمت یا کمکهزینه ماهانه انرژی دریافت میکند. حتی در آلمان و دانمارک، کارگروههای محلی تشکیل شدهاند که مشکلات قبوض خانوارها را ارزیابی میکنند و به سرعت از بودجه عمومی، مشکل خانواده آسیبپذیر را برطرف میکنند تا نه خاموشی رخ دهد نه فشار بیش از حد مالی. اینها موجب تقویت همبستگی اجتماعی میشود و اجازه میدهد تعرفههای واقعیتر از نظر فنی و اقتصادی به اجرا گذاشته شود.
آیا نتایج چشمگیر و تجربیات برجستهای هم از اجرای این مدلها وجود دارد؟
بیشترین دادههای ملموس از دو کشور آلمان و ژاپن منتشر شده است. اجرای تعرفه پلکانی و زمانمحور در آلمان به کاهش بیش از ۱۸ درصدی مصرف برق خانگی ظرف شش سال انجامید و در حوزه صنایع وضع از این هم چشمگیرتر بود؛ چون هزینههای انرژی به یک رقابت ملی بدل شد و صرفهجویی و نوآوری به هدف هر کارخانه تبدیل شد. ژاپن پس از فوکوشیما، ظرف سه سال با ترکیب تعرفه زمانمحور و اخطارهای بلادرنگ به خانوادهها و شرکتها، نه تنها اوج مصرف برق را تا ۲۳ درصد کاهش داد، بلکه شاخص اتلاف و تلفات شبکه هم حداکثر ۶ درصد پایین آمد.
چه چالشهایی در مسیر اصلاح تعرفه وجود دارد و چگونه کشورها از آن گذر کردهاند؟
مقاومت اجتماعی و هشدارهای سیاسی اولین چالش است. مردم معمولاً به افزایش قیمتِ یکباره واکنش منفی دارند. کشورهای موفق هیچگاه شوک بزرگی وارد نکردند؛ اصلاح تدریجی، اطلاعرسانی شفاف، توضیح دقیق دلایل و همراهسازی رسانهها و مدارس، کلید حل مشکل بود. همزمان، همواره ابزارهای جبرانی مثل پاداش، یارانه هدفمند و وامهای کمبهره برای ارتقای لوازم مصرفی برق در دسترس خانوادهها گذاشته شد. مثلاً در دانمارک هر خانواده کمدرآمد میتواند درخواست وام بدون بهره برای تعویض وسایل پرمصرف بدهد، تا صرفهجویی فشار مالی ایجاد نکند.
در ایران چه الزامات و درسهایی میتوان گرفت؟
تعرفهگذاری صحیح فقط یک سیاست مالی نیست، ستون عدالت اجتماعی و بقای شبکه برق در دوران بحران است. اصلاح باید مرحلهای، شفاف، و همراه با مکانیسمهای حمایتی باشد. نصب فراگیر کنتور هوشمند، شفافیت کامل قبوض، اطلاعرسانی سراسری و ایجاد یک گفتمان عمومی مثبت، لازمه حرکت است. ایران با اجرای تعرفههای پلکانی واقعی، تعرفه زمانمحور و هدفمندی یارانهها، میتواند اتلاف برق را مهار کند و همزمان انگیزه نوآوری و صرفهجویی را به کل جامعه تزریق نماید به شرط آنکه مردم احساس کنند در این مسیر تکلیف ندارند، بلکه نقشآفرین و برندهاند.
برق با قیمت غیرواقعی همانند بنزین ارزان، ثروت را به اتلاف و بیعدالتی بدل میکند. اگر آینده برق پاک و پایدار میخواهیم، باید مردم را با ابزار قیمتگذاری عادلانه و هوشمند، بازیگر اصلی این تحول کنیم؛ مدلی که جهان امتحانش را پس داده است.