به گزارش همشهری آنلاین، علیرضا سمیعی-پژوهشگر فلسفه: طوری تب حبالوطن بالا گرفته است که حتی دشمن متجاوز ما و همداستانانش ادعا میکنند دوستدار ایران هستند و میخواهند از زور عشق و علاقه به ایرانیها دخل همهمان را در آورند. آنها با اینکه بیشرمترین اضافات و در واقع دورریزهای انسانی هستند، پس از کشتار و زندهسوزی در غزه و لبنان به سراغ ما آمدهاند و کموبیش گاهی که نقاب میزنند ادعا میکنند به خاطر ایران است که دارند ایرانیها را میکشند.
اکنون که از قضا دفاع از ایران را مستضعفان یعنی سپاهیها و ارتشیها و بسیجیها بر عهده گرفتند باید معلوم شود که در روز حادثه، روی زمین و جایی بیرون از کتابها و سخنرانیها، آدمهای واقعی و گوشت و پوستداری هستند که برمیخیزند و از همین ایرانی که اکنون و اینجاست دفاع میکنند. گفتار موجود در مورد جدا کردن ایران از مدافعان ایران کژتابی دارد. این کژتابی ابتدا نه در گفتار بلکه در تصوری است که گاهی در نسبت میان ایران، تاریخش و حکومت مستقر در آن فرض میشود.
ایران تاریخی دارد و در هر دوره چهرههایی داشته است که همۀ آنها مراحل تکوینی ایران هستند. ملک و آیین ایرانی در سیر تکوینی خود به سوی سرنوشتی میرود که از ابتدا بر عهده گرفته است: پیروزی بر تاریکی. این تاریکی هر چهرهای داشته باشد، ملک و آیین ایران در برابرش قد بر میافرازد. ایرانیبودن در این سیر و در هر مرحلهای همین قد راستکردن است.
در دوران معاصر، این چهره یکبار در دفاع مقدس ساخته شده است. در همان زمان هم دوستداران ایران در همین تقسیمبندیها قرار گرفتند. عربستیزان کارکشته و ایرانپرستان دوقبضه در کنجها میخزیدند و حتی بعضیهاشان رفتند عدل دست دشمن را بوسیدند. در همان زمان هم کسانی واقعاً به جبههها میرفتند که با سربند یازهرا از مرزهای میهنشان محافظت میکردند. آنها نگاهبانان مستضعف، بیادعا و ایثارگرانی بودند که لباس خاکی جهاد میپوشیدند.
چه با تصویر انتزاعی و خیالی از ایران بسازد یا نه، جمهوری اسلامی ایران در حاق خود یک کلمه است و با وحدت کلمه نیز میپاید؛ مشروط به اینکه در نبرد با دژخیمان پایداری کند. هر توقفی در این مسیر انصراف از سرنوشت و پایان دادن به ایران است. کسانی که ایران را به دوش میکشند و پیش میبرند هماکنون در روی صحنه حاضر هستند؛ همچنین دشمنانشان.