اینگمار برگمان یک کارگردان فراموشنشدنی بود و فیلمهایی از خود به جا گذاشته که گویای همهچیز هستند؛ پرسونا، فانی و الکساندر، فریادها و نجواها، توتفرنگیهای وحشی، مهر هفتم، از میان آینه تا تاریکی. حالا بازیگر سوئدی و هموطن وی میگوید: برگمان کارگردان خوبی بود، اما آدم خوبی نبود. او اهل فریبکاری بود. او در طول جنگ یک نازی بود و تنها کسی بود که من میشناسم وقتی هیتلر مرد، گریه کرد.
برگمان یکی از بزرگترین فیلمسازان تاریخ است و برای کاوشهای عمیقش در مسائل انسانی و اخلاق مشهور است و شنیدن چنین اتهامی از کسی که از نزدیک با او کار کرده، عمیقا نگرانکننده است. با توجه به جایگاه والای برگمان در هنر سینما، این سخنان در جشنواره کارلوویواری طنین خاصی یافت و بسیاری را شگفتزده کرد.
اسکارشگورد در توضیح بیشتر ادعای خود افزود: ما مدام او را توجیه میکردیم اما احساس میکنم او دیدگاه بسیار عجیبی نسبت به دیگران داشت. باور او این بود که بعضی از آدمها ارزشش را ندارند و او با آنها مهربان نبود.
او با اشاره به اینکه هنرمندان آدمهای پیچیدهای هستند، افزود: شما میتوانید یک هنرمند بزرگ باشید و در عین حال یک احمق هم باشید. اما این بدان معنا نیست که نمیتوانید کارهای عالی خلق کنید.
برگمان در مصاحبهای با نویسنده ماریا-پیا بوئتیوس گفته بود وقتی ۱۶ساله بود هیتلر را در یک سفر خانوادگی به وایمار آلمان در سال ۱۹۳۴، از نزدیک دیده بود.
برگمان گفته بود: هیتلر به طرز باورنکردنی کاریزماتیک بود. او جمعیت را به وجد میآورد. نازیسمی که دیده بودم، سرگرمکننده و جوانپسند به نظر میرسید.
برگمان در خاطرات خود در سال ۱۹۸۷ با عنوان «فانوس جادویی» همچنین اعتراف کرد: سالهای زیادی در جبهه هیتلر بودم، از موفقیتهایش خوشحال و از شکستهایش غمگین میشدم. اما وی همچنین افزوده بود: وقتی درهای اردوگاههای کار اجباری باز شد، ناگهان معصومیتم از من گرفته شد.