به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه خراسان نوشت: انتشار گزارش خبرگزاری فارس درباره حمله موشکی ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ به ساختمان محل برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی، موجی از تحلیلها درباره ابعاد این ترور ناکام به راه انداخته است. آنگونه که منابع داخلی و برخی رسانههای بینالمللی گزارش دادهاند، این حمله که با شلیک چند موشک نقطهزن به محل تردد رؤسای سه قوه و احتمالا اعضای شورای عالی امنیت ملی همراه بود، نه یک عملیات ایذایی، بلکه تلاشی برای قطع همزمان رأس سیاسی کشور و ایجاد خلأ قدرت در بحبوحه جنگ با اسرائیل بوده است. در این نبرد طبق گزارش فارس، رئیس جمهور آسیب جزئی فیزیکی دیده و احتمال بروز مشکل تنفسی برای اعضای این جلسه شدید بوده است.
الگوی حمله، شباهت تام با نقشه ترور سیدحسن نصرالله در سپتامبر ۲۰۲۴ دارد: هدفگیری ورودیها و خروجیهای یک نقطه ثابت، با محاسبه دقیق زمان نشست مسئولان. از منظر نظامی، این نوع عملیات در دکترین اسرائیل به عنوان قطع سرِ نظام شناخته میشود؛ تاکتیکی که برای فروپاشی ناگهانی ساختار تصمیمگیری در اوج بحران جنگ استفاده شد.اما این بار، آنچه فرضیه را به اثبات نزدیکتر میکند، نه صرفاً شیوه حمله، بلکه مجموعهای از اظهارات صریح رهبران اسرائیل و آمریکا طی ماههای اخیر است. نتانیاهو بارها در پیامهایی خطاب به ایرانیان از «نزدیکی آزادی» سخن گفته و ترامپ نیز پس از حملات مشترک تلآویو–واشنگتن به ایران در ۲ تیر، در شبکه اجتماعی خود نوشت: «اگر این رژیم نمیتواند ایران را دوباره عظیم کند، چرا تغییرش نه؟» مجموعه این قراین نشان میدهد که عملیات ۲۶ خرداد، بخشی از یک پازل از پیش اعلامشده برای تغییر ساختار قدرت در ایران بوده است؛ نه صرفاً یک ترور سیاسی.
این حمله، علاوه بر ابعاد امنیتی، چند درس راهبردی برای تهران بههمراه دارد: نخست، ضرورت تفکیک جغرافیای تصمیمگیران ارشد و جلوگیری از تمرکز قدرت در یک نقطه فیزیکی در زمانی که احتمال ترور داده می شود. دوم، ایجاد سامانههای فرماندهی پشتیبان برای مواقع اضطرار و قطع ارتباط با لایه های دومی که احتمال نفوذ داده می شود و سوم، بازنگری در چتر پدافند هوایی بهویژه در مناطقی که به عنوان مقر سری استفاده می شود. همچنین دقت حمله نشان میدهد حداقل یک منبع انسانی یا الکترونیکی فعال بوده است. پالایش امنیتی دورهای و کانونهای نفوذ خارجی الزامی است.در همین راستا، پیشنهاد داده می شود تا کمربندی از سامانههای دوشپرتاب در نوار غربی ایران، از سنندج تا خرمآباد، مستقر شود. این حلقه پدافندی، در صورت اتصال به سامانه هشدار سریع و بهرهگیری از نیروهای محلی آموزشدیده، میتواند زمان واکنش به حملات هوایی را به کمتر از یک دقیقه برساند. همانطور که در نبرد شرق اوکراین دیده شد، دشمن با تاکتیک «اشباع» میتواند انبار موشکهای کوتاهبرد را خالی کند؛ لذا ذخیرهسازی منطقهای و چرخش سلاح حیاتی است. استفاده از سلاح های دوش پرتاب علاوه بر اینکه ریزپرنده ها و پهپادها را به طور جدی زیر ضرب می برد، حداقل مانع از این می شود که جنگنده ها به راحتی روی اهداف خود شیرجه روند .هم چنین در پی حمله نافرجام به نشست سران قوا و با توجه به شواهدی مبنی بر امکان نفوذ اطلاعاتی، ضرورت راهاندازی گشتهای تخصصی ضدنفوذ با ماهیت ترکیبی امنیتی–اطلاعاتی بیش از پیش احساس میشود. این گشتها باید با همکاری نهادهای اطلاعاتی، نیروهای نظامی و دفاتر حراست دستگاههای اجرایی، در قالب تیمهای چندلایه فعال شوند و مأموریت اصلی آنان شناسایی و پالایش عوامل مشکوک به نفوذ اطلاعات انسانی یا نشت از مسیر شنود سیگنالی باشد. طراحی این گشتها باید با حفظ دقیق چارچوبهای حقوقی و امنیتی، بهگونهای انجام شود که همزمان با صیانت از سرمایه انسانی نظام، مانع از شکلگیری حفرههای اطلاعاتی در حلقههای حساس سیاسی و نظامی شود. در فضای جنگ شناختی و حملات ترکیبی امروز، بازدارندگی صرفاً به موشک و رادار نیست؛ «پدافند انسانی» نیز باید به همان میزان هوشمند و فعال عمل کند.