به گزارش همشهری آنلاین، بروز نیک نژاد پس از ساخت مرداب این بار هم سراغ سریال معمایی رفته و داستان مردی را روایت میکند که برای گریز از زخمهای گذشتهاش، راه فرار را انتخاب میکند، اما این تصمیم او را به مسیری پر از چالشهای احساسی و هویتی میکشاند. فرهاد اصلانی، حسین محجوب، سینا مهراد، پردیس احمدیه، حمیدرضا آذرنگ، الهام کردا، فریبا متخصص، فریبا کوثری، آزیتا حاجیان، مجید مظفری، ارسطو خوشرزم، امین میری، کاظم هژیرآزاد، مرجان قمری، رویا جاویدنیا، محمد الهی و نوید صلاحی بازیگران این سریال هستند و این یعنی نیک نژاد از هیچکدام از بازیگران مرداب استفاده نکرده مگر الهام اخوان که در اینجا هم یکی از نقشهای اصلی را دارد. پیش از پخش گفته شده بود: «از یادرفته با داستانی عمیق و احساسی درباره حافظه، هویت و مبارزه با گذشته، یکی از برجستهترین سریالهای سال ۱۴۰۴ خواهد بود. کارگردانی هنرمندانه برزو نیکنژاد، بازیهای درخشان بازیگران و مضامین تأملبرانگیز، این اثر را به گزینهای ایدهآل برای علاقهمندان به درامهای روانشناختی تبدیل کرده است.» اما با پخش اولین قسمت که از روی قاعده باید یکی از جذابترین قسمتها باشد تا بیننده را درگیر کند و وادارش کند قسمتهای بعد را هم تماشا کند، هیچکدام از این گفتهها در نقدهای مخاطبان و منتقدان دیده نمیشود. به جایش منتقدان از ایرادهای فنی آن گفته اند و مخاطبان نوشته اند انتظار سریال بهتری از برزو نیک نژاد داشتند.
از مشکلات فنی تا سازوکار اقتصادی سریالها
برزو نیک نژاد پیش از این که ازیادرفته را بسازد سریالهای طنز موفقی برای تلویزیون ساخته بود. از جمله سه فصل سریال دودکش را نوشته بود و فصل سوم را کارگردانی هم کرده بود. همینطور دردسرهای عظیم که باعث شناخته شدن جواد عزتی و محبوبیت او بین تماشاگران شد. اما این موفقیتها هیچ وقت در شبکه نمایش خانگی برای نیکنژاد تکرار نشد. او سریالهای آفتاب پرست، مرداب و حالا ازیادرفته را برای پلتفرمها ساخت که بر خلاف سنت کاریاش در تلویزیون که در ژانر طنز کار میکرد، فقط آفتاب پرست کمدی بود که آن هم چندان مورد توجه قرار نگرفت. منتقدی با اشاره به همین پیشینه نیک نژاد و موقفیت کارهای سالهای قبلش نوشته: «برزو نیک نژاد که سریالهای طنز خوبی برای تلویزیون ساخته در مرداب و به خصوص از یادرفته بسیار بد است. نمیشود باور کرد سریالی که بروز نیک نژاد آن را ساخته و نوید محمودی از نویسندگانش بوده و نیما اقلیما هم به عنوان مشاور فیلمنامه حضور داشته است، انقدر بد باشد.»
منتقد بعدی از اشکالات فنی نه چندان کم سریال گفته و نوشته: «خط فرضی ساده ترین چیزی است که هر مخاطبی که در باره سینما و تکنیکهای فنی آن خوانده باشد، با آن آشناست. چطور ممکن است کارگردان، کارگردان، منشی صحنه و تدوینگر در این سریال خط فرضی را به این شکل بد بشکنند؟»
تدوین بد هم یکی دیگر از مشکلات سریال است که منتقد بعدی از آن نوشته است: «میثم مولایی از بهترین تدوینکنندگان ماست که فیلم های «غلامرضا تختی» ساخته بهرام توکلی و «تفریق» به کارگردانی مانی حقیقی را تدوین کرده و کارش عالی بوده است. اما در این سریال باورنکردنی است که در تدوین او انقدر ایراد وجود داشته باشد.» او همینطور از مشکل صداگذاری فیلم و تمرکز نداشتن صدای صحنه روی سوژه گفته است.
منتقد بعدی اما مسئله اساسیتری را مطرح کرده است. او در باره سازوکار اقتصاد سریالهای پلتفرمها سئوال کرده و این که با وجود ضعفهای فراوان چرا سریالها شکست اقتصادی نمیخورند: «اقتصاد سریالهای شبکه نمایش خانگی چطور است؟ چطور است که در دیزنی و اپل تی. وی سریالهایی وجود دارند که شکست تجاری میخورند، اما در ایران نه؟ برای این که محور اقتصادی وی. او. دیهای خارجی مخاطب است و اهمیت سریال در دیده شدن و پسندیده شدن آن و مورد استقبال گرفتن از سمت تماشاگر. اما در مورد سریالهای ایرانی سودشان فقط در تولید است و این کاملا قابل تشخیص است. اگر اقتصادشان سالم و مهم بود با شکست خوردن ۴ تا سریال بعدیها را با کیفیت بهتری میساختند.» او پیشنهاد داده است به جای ساختن سریالهای ۲۰ قسمتی با کیفیت پایین پول آنها بین چند تا جوان تقسیم شود تا سریالهای ۵ قسمتی بسازند. با این کار فکرها و جهانهای جدید اجازه دیده شدن پیدا میکنند.
چرا پولدارها آدم بد قصه هستند؟
مخاطبان هم در شبکههای اجتماعی نظراتشان را در باره اولین قسمت ازیادرفته منعکس کرده اند. یکی از تماشاگران به سریالهای خوب نیک نژاد اشاره کرده و نوشته از او انتظار سریال بهتری را داشته نه آنچه در اولین قسمت ازیادرفته دیده است. دیگری اما ترکیب بازیگران را نکته مثبت سریال دانسته است. هم از این نظر که بازیگرانش همانهایی نیستند که در تمام سریالها و رئالیتی شوها دیده میشوند و هم این که با حضور حسین محجوب و مجید مظفری بازیگران خوب قدیمی هم در کنار جوان ترها هستند.
کاربر دیگری اما نوشته: «چرا زخم کاری و گنج قارون را با هم قاتی کرده اند؟ چرا دو باره دنیایی ساخته اند که باز همه پولدارها آدم بدی هستند و هرچه فقیر و مستضعف است، آدمهای خوبی اند؟ این ایدئولوژی را تا کی میخواهیم ادامه دهیم که آدمهای ثروتمند و موفق لزوما آدمهای بدی هستند؟» یک کاربر هم نوشته است: «در صحنه ای فرهاد اصلانی با سنگ به پیشانی اش میکوبد تا بعدتر بگوید تصادف کرده است. اما چند سکانس بعد حتی زخم هم روی پیشانیاش نیست.» دیگری هم به منطق داستان اشاره کرده و نوشته: «چطور میشود کسی در ۲۷ سالگی اش نداند پدرش چطور مرده یا خانواده پدری اش را نشناسد؟»