به گزارش مشرق، «مسعود پزشکیان» رئیسجمهور ایران شنبه ۱۱ مرداد ماه مهمان مقامات پاکستان خواهد بود تا در تاریخ روابط دو کشور فصل تازهای رقم خورده و روابط دو جانبه ارتقا یابد. ایران و پاکستان در سالهای اخیر و به ویژه پس از تجربه جنگ تحمیلی علیه ایران، روابط خود را در حالی متفاوتتر از همیشه تجربه میکنند که این روابط بیش از هر زمان دیگری نیازمند هوشیاری و تدبیر برای تداوم است.
به منظور بررسی اهمیت سفر رئیسجمهور به پاکستان و نیز فراز و نشیبهای روابط تهران-اسلامآباد با «نوذر شفیعی» استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل پاکستان و شبهقاره به گفتوگو پرداختیم.
رئیس جمهور ایران روز شنبه عازم پاکستان خواهد شد ارزیابی شما از این سفر و اهمیت آن در روابط دو کشور چیست؟
جمعیت زیاد، وسعت جغرافیایی و همسایگی پاکستان، سه متغیر بسیار مهم هستند که اهمیت سفر رئیسجمهور به این کشور را افزایش میدهد. نکته دوم اینکه، هسته اصلی رابطه ایران و پاکستان هویتی است به این معنا که مردم پاکستان و ایران ریشه در یک هویت دارند. این ویژگی منحصربه فردی است که باعث میشود رابطه ایران با پاکستان، دیگر همسایگان و بهویژه همسایگان غربی و جنوبی، متفاوت باشد. تاریخ و فرهنگ ایران و پاکستان مشترکاند و پاکستان همچنان خود را بخشی از گهواره تمدنی ایران میداند.
هرگونه تهدید یا فرصت برای یک کشور، در درجه اول از جانب همسایگانش نشأت میگیرد. برای مثال، اسرائیل و آمریکا بدون حضور در کشورهای همسایه ما نمیتوانستند اقدامات نظامی علیه ایران انجام دهند یا حداقل، انجام چنین اقداماتی برایشان هزینهبر میشد.نکته سوم که پیشتر هم اشارهای به آن شد، این است که در موضوع همسایگی، هنگامیکه یک کشور پنجره روابط خارجی خود را باز میکند، نخستین کسانی که میبیند همسایگانش هستند. به همین دلیل است که سیاست همسایگی اهمیت دارد؛ زیرا هرگونه تهدید یا فرصت برای یک کشور، در درجه اول از جانب همسایگانش نشأت میگیرد. برای مثال، اسرائیل و آمریکا بدون حضور در کشورهای همسایه ما نمیتوانستند اقدامات نظامی علیه ایران انجام دهند یا حداقل، انجام چنین اقداماتی برایشان هزینهبر میشد. در نهایت و در اهمیت سفر رئیسجمهور به پاکستان باید به موضوع اقتصادی هم اشاره کرد. ایران و پاکستان دارای ظرفیتهای اقتصادی مشترکی هستند که فعلاً غیرفعال ماندهاند. شناسایی و فعالسازی این ظرفیتها نیز از اهداف مهم این سفر است.
پاکستان در جنگ اخیر اسرائیل و آمریکا موضع نزدیک و حمایتگرانه ای از ایران داشت، دلیل این موضوع با توجه به اینکه رابطه خوبی با آمریکا هم دارد؛ چه بود؟ آیا آیندهنگری خاصی در کار بود یا صرفاً به دلیل سیاست همسایگی از ایران حمایت کرد؟
در جریان جنگ ۱۲ روزه، پاکستان از معدود کشورهایی بود که بهصراحت حمایت خود را از ایران در همه حوزهها اعلام کرد. پیش از بسیاری از کشورها، پاکستان اعلام کرد که در کنار ایران ایستاده است. حال اینکه این سیاست حمایتی پاکستان در عمل چه معنایی برای ایران دارد، باید در جریان سفر آقای پزشکیان روشن شود. اگر قرار است پاکستان از ایران حمایت کند، با توجه به اینکه آتشبس یک امر موقتی است، باید دید چه اقداماتی از پاکستان برای همکاری با ایران برمیآید. این موضوع نیز در جریان این سفر اهمیت دارد.
باید توجه داشت که رابطه پاکستان با آمریکا خوب است، اما پاکستان، اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد؛ برخلاف آمریکا که حامی اسرائیل است. بنابراین، باید بین کیفیت روابط پاکستان با آمریکا و پاکستان با اسرائیل تفاوت قائل شد. پاکستان همواره در محافل بینالمللی از دنیای اسلام با محوریت فلسطین دفاع کرده و هنوز یکی از حامیان جدی فلسطین و مخالفان جدی اسرائیل است.
پاکستان ملاحظاتی دارد که باعث میشود موضعگیری اسلامآباد در قبال ایران شجاعانهتر و کمملاحظهتر نسبت به آمریکا باشد. همچنین باید یادآور شد که ایران در تمام جنگهایی که پاکستان با هند داشته؛ در زمان شاه بهطور مستقیم و پس از انقلاب بهطور غیرمستقیم از پاکستان حمایت کرده است.نکته دوم این است که اسرائیل عملاً در کنار هند و علیه پاکستان فعالیت میکند و هند از بزرگترین شرکای تجاری اسرائیل در حوزه تسلیحات است؛ به گونهای که ۴۰ درصد از صادرات تسلیحاتی اسرائیل به هند اختصاص دارد. بنابراین، میتوان گفت که اسرائیل، بهعنوان متحد هند که دشمن پاکستان است، در موضعی ضدپاکستانی قرار دارد. علاوه بر این، دولت نارندرا مودی در هند، از نظر ایدئولوژیک رابطه نزدیکی با اسرائیل دارد. دیدگاههای «هندوتوا» و صهیونیسم بهطور خاص مشابهاند؛ هر دو خود را ملتهای برگزیده میدانند و باور دارند که از جانب دنیای اسلام تحت محاصرهاند. در نتیجه، دولت مودی و دولت اسرائیل روابط نزدیکی دارند و هر دو در زمره جریانهای راست افراطی قرار میگیرند.
از این منظر، پاکستان ملاحظاتی دارد که باعث میشود موضعگیری اسلامآباد در قبال ایران شجاعانهتر و کمملاحظهتر نسبت به آمریکا باشد. همچنین باید یادآور شد که ایران در تمام جنگهایی که پاکستان با هند داشته؛ در زمان شاه بهطور مستقیم و پس از انقلاب بهطور غیرمستقیم از پاکستان حمایت کرده است. حتی زمانی که پاکستان آزمایش اتمی انجام داد، ایران تنها کشوری بود که به آن تبریک گفت. اینگونه ملاحظات، به پاکستان این امکان را داده که با شهامت بیشتری موضعگیری کند.
حمایت پاکستان از ایران نهتنها در سطح نخستوزیر، بلکه در سطح پارلمان و افکار عمومی و ارتش نیز مشاهده شده است. حتی قطعنامههایی در حمایت از ایران صادر شده که نشانه روشنی از نزدیکی دو کشور است.
روابط ایران و پاکستان را مجموعهای از عوامل تحت تاثیر قرار داده است که مهمترین آن دستکم برای تهران موضوع امنیت در مرزهاست. این مهم برای طرف پاکستانی چه اندازه مهم بوده و در راستای تامین آن چه برنامه هایی را اجرایی کرده است؟
روابط کشورها را میتوان در سطوح مختلفی بررسی کرد؛ سطح دوجانبه، سطح منطقهای و سطح بینالمللی. موضوع همکاری امنیتی میان ایران و پاکستان نیز باید در این چارچوب تحلیل شود. در خصوص حمایت پاکستان از جریانهای رادیکال یا تروریستی، متأسفانه باید گفت که دیدگاههای تهران و اسلامآباد با یکدیگر متفاوت است. اسلامآباد نیز مدعی است که تهران از برخی جریانهای تجزیهطلب در پاکستان، مانند ارتش آزادیبخش بلوچستان، حمایت میکند. این موضوع، هرچند چالشی جدی است، اما خوشبختانه در تحلیل کلی روابط دوجانبه تأثیر تعیینکننده نداشته و مانع از آن نشده که پاکستان در برابر حملات اسرائیل، از ایران حمایت کند. با این حال، نباید فراموش کرد که این اختلافنظر یک چالش واقعی برای هر دو کشور به شمار میرود.
تأثیر آمریکا بر تصمیمات اقتصادی و انرژی پاکستان، بهویژه در پروژههای مشترک با ایران، نقشی اساسی دارد. بنابراین میتوان گفت که ملاحظات بینالمللی و ترس از تبعات همکاری با ایران تحت تحریم، مانع از پیشرفت خط لوله صلح شده است.نکته قابلتأمل این است که اگر بپذیریم هر دو کشور متقابلاً یکدیگر را متهم به حمایت از گروههای تهدیدکننده امنیت خود میکنند، در واقع در حال انجام اقدامی هستند که به ضرر هر دوی آنها تمام میشود. تهدید مشترکی به نام تجزیهطلبی در منطقهای به نام بلوچستان وجود دارد. اگر یکی از این دو بخش تجزیه شود، بخش دیگر نیز بهطور طبیعی دچار بحران خواهد شد؛ چرا که در اینجا موضوع بر سر یک "بلوچستان بزرگ" است. بنابراین، ایران و پاکستان – بهویژه نهادهای نظامی دو کشور – دچار یک محاسبه اشتباه راهبردی شدهاند. این محاسبه نادرست، در صورت ادامه، قطعاً به زیان هر دو طرف خواهد بود.
باید گفت که ایران و پاکستان سعی کردهاند مسائل کلی روابطشان را از برخی مسائل جزئی، نظیر همین مسئله حمایت از گروههای خاص، تفکیک کنند. با این حال، جای تعجب دارد که در موضوع حساس بلوچستان، هر دو کشور در حال حمایت از نیروهایی هستند که پیروزی یکی، الزاماً به ضرر دیگری تمام خواهد شد. اگر تجزیهطلبی بلوچها در ایران موفق شود، این موضوع برای پاکستان بسیار خطرناک خواهد بود و بالعکس. این یک تصور اشتباه و اقدامی استراتژیک است که میتواند هزینههای سنگینی به همراه داشته باشد.
خط لوله صلح ایران و پاکستان در حال حاضر به یک زخم بهبود نیافته ای در روابط دو کشور تبدیل شده، به نظر شما روند تعلل در اجرای این خط تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ و چرا طرف پاکستانی در این زمینه تردید دارد؟
به نظر من، شاید مهمترین عامل در این عقبنشینی، فشارها و تحریمهای آمریکا باشد. تأثیر آمریکا بر تصمیمات اقتصادی و انرژی پاکستان، بهویژه در پروژههای مشترک با ایران، نقشی اساسی دارد. بنابراین میتوان گفت که ملاحظات بینالمللی و ترس از تبعات همکاری با ایران تحت تحریم، مانع از پیشرفت خط لوله صلح شده است. چون صراحتاً به پاکستانیها گفته شده که اگر بخواهید در این پروژه نقشآفرینی کنید، با تحریم مواجه خواهید شد، بهنظر من علت اصلی تعلل پاکستان، تحریمهای آمریکاست.
پاکستان میتوانست، مانند عراق یا ترکیه، با وجود روابط خوبش با ایالات متحده، وارد این پروژه شود، اما تاکنون چنین اقدامی نکرده است؛ احتمالاً به این دلیل که آمریکاییها با چنین مشارکتی موافقت نکردهاند. بهنظر من، با وجود اینکه طبق توافقنامه، پاکستان تعهداتی داده و ایران میتواند بر اساس همان توافقنامه حتی اقدام حقوقی انجام داده و پاکستان را بدهکار کند، اما علت اصلی، همان مسئله تحریمهای آمریکاست. تنها راهحل، این است که پاکستان وارد حوزه تحریم شود و پیامدهای آن را بپذیرد.
در حال حاضر و به اذعان آمار و کارشناسان سطح روابط تجاری و اقتصادی دو کشور مطلوب و ایده آل نیست در دهله اول دلایل آن و در بخش بعد راههای بهبود آن را چه می دانید؟
گاهی اوقات، حجم روابط اقتصادی موجود میان دو کشور، در همان سطح فعلی، از نظر طرفین قابلقبول و مطلوب تلقی میشود اما گاهی نیز، با شناختی که از ظرفیتهای کشورها داریم، میتوان دریافت که روابط میتوانند در سطح بالاتری شکل بگیرند. به اعتقاد من، در روابط اقتصادی ایران و پاکستان، محدودیتی وجود داشته که میتوان آن را «عدم مکملیت اقتصادی» نامید. یعنی اقتصاد پاکستان و اقتصاد ایران از نظر ساختاری مکمل یکدیگر نیستند. این یک نکته مهم است.
در روابط اقتصادی ایران و پاکستان، محدودیتی وجود داشته که میتوان آن را «عدم مکملیت اقتصادی» نامید. یعنی اقتصاد پاکستان و اقتصاد ایران از نظر ساختاری مکمل یکدیگر نیستند. این یک نکته مهم است.نکته دیگر این است که کشورها معمولاً تلاش میکنند از طریق روابط اقتصادی، به فناوریهای برتر دست یابند اما ایران و پاکستان، دانش فنی لازم برای شکلدادن به روابط اقتصادی مبتنی بر فناوریهای پیشرفته را در اختیار ندارند. بنابراین، بخش عمده مبادلات اقتصادی آنها به سمت کشورهایی میرود که بتوانند در سایه این روابط، تکنولوژیهای جدید به دست آورند.
در نتیجه، دو عامل کلیدی در کاهش حجم روابط اقتصادی ایران و پاکستان، عبارتاند از: عدم مکملیت اقتصادی و سطح پایین فناوری کالاهای تولیدی دو کشور. با این حال، در برخی حوزهها بهویژه در بخش کشاورزی، ایران و پاکستان میتوانند روابط مکملی داشته باشند و این همکاریها نیز در حال انجام است. البته با توجه به تغییر اقلیم، میتوان در این حوزه نیز بازنگری و تحولات جدیدی ایجاد کرد تا همکاریها تقویت شود.