کتاب «هیتلر و کتابخانه شخصیاش» به کتابهایی میپردازد که به زندگی آدولف هیتلر شکل دادند.
به گزارش ایسنا، لیلا عبداللهی، مترجم و پژوهشگر در نگاهی به کتاب «هیتلر و کتابخانه شخصیاش» (چه کتابهایی به زندگی آدولف هیتلر شکل دادند) اثر تیموتی ورینگ رایبک نوشته است: هیتلر بیش از آنکه بهعنوان کتابدوستی شناخته شود، به خاطر سوزاندن کتابها بدنام است؛ اما همانطور که تیموتی ورینگ رایبک بهروشنی نشان میدهد، کتابها همواره در تمام طول زندگی همراه ثابت او بودند.
از سالهای خدمتش بهعنوان یک سرجوخه خط مقدم در جنگ جهانی اول تا روزهای پایانی زندگیاش پیش از خودکشی در برلین، کتابها در کنارش حضور داشتند. رایبک با دقتی چشمگیر، نسخههای باقیمانده از کتابخانه شخصی هیتلر را بررسی میکند و ایدهها و وسواسهایی را که در خلوتترین لحظات ذهن او را اشغال کرده بودند، آشکار میسازد؛ وسواسهایی که پیامدهایشان دنیای ما را دگرگون کرد.
در اوایل قرن بیستم، تصویر «خودساخته»ی مردی که شبها در خلوتش با آثار بزرگترین اندیشمندان جهان سروکله میزد، برای جامعه آن زمان جذابیت فرهنگی داشت. تشنگیِ تودهها برای پیشرفت و ارتقای فردی، مروجانِ فکریای مانند اچ. جی. ولز را به میدان آورد. خوانندگان پرشور و اغلب از طبقات پایین جامعه، سکههای اندک خود را صرف تهیه کتابهای مقدماتی و مجموعههایی میکردند که برایشان طراحی شده بود؛ مجموعههایی مانند «کتابخانه اوریمن» دنت یا «کلاسیکهای جهانی» گرانت ریچاردز که متون اصلی را در نسخههایی ارزان عرضه میکردند.
این میل به دانستن البته پدیدهای محدود به یک کشور خاص غربی نبود؛ همانطور که در کتاب دقیق و بهطرزی عجیب صمیمیِ رایبک دیده میشود، در اروپای مرکزی هم حضوری پررنگ داشت. هر کسی که با لحن یکنواخت و وسواسی هیتلر در گفتارهای محرمانه زمان جنگ یا «نبرد من» آشنا باشد، از پیش هم گمان میکرد که هیتلر یک «خودآموخته افراطی» بوده است؛ و این کتاب آن را بهروشنی نشان میدهد.
رایبک در کتاب «هیتلر و کتابخانه شخصیاش» (ترجمه فارسی: کامیاب شهریاری، نشر مروارید) روایتش را با تصویری چشمگیر آغاز میکند: هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیکترین شهر میرود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، وقتی پیامها را زیر آتش دشمن به خط مقدم میرساند، اوقات فراغتش را چگونه میگذراند؟
با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین. سه دهه بعد، او و معمار دربارش آلبرت اشپیر، در میانه جنگ جهانی دوم، برای تفریح مدلهای مقیاسی «برلین آینده» را بررسی میکردند؛ اما علاقهاش به معماری از همان ۱۹۱۵ شکل گرفته بود. نسخهای که او در فورن خرید، از هر دو جنگ جان سالم بهدر برده و اکنون یکی از همان آثاری است که رایبک هم بهعنوان شیء و هم بهعنوان راهنمایی برای شناخت علایق و وسواسهای صاحبش، با دقت تحلیل میکند.
کتابها سراسر زندگی بزرگسالی هیتلر را در بر گرفته بودند - هرچند این پرسش همچنان باز است که آیا آنها واقعاً ذهنش را گشودند و جهانبینیاش را ساختند یا فقط به عقایدی که پیشتر در او ریشه کرده بودند استحکام بخشیدند. آنچه مسلم است، اهمیت کتابها برای او است؛ اهمیتی که سالها پیش از آنکه سیل نسخههای اهدایی چاپلوسانه ناشران و نویسندگان حزب نازی قفسههای اقامتگاه خصوصیاش را پر کند، کاملاً آشکار بود. کتابها از همان آغاز فعالیت سیاسی با او سفر کردند.
درواقع، در آپارتمان کوچک مونیخی که پس از استعفا از ارتش اجاره کرد، اولین وسیله خانگیاش یک قفسه چوبی کتاب بود - که خیلی زود پر شد از رمانهای جنایی ارزان، تاریخهای نظامی، خاطرات، و کنارشان آثار مونتسکیو، روسو و کانت در کنار فیلسوفان یهودستیز، ملیگرایان و نظریهپردازان توطئه. آینده پیشوا، با تمام توان درحالِ «خودسازی» بود؛ چراکه در آلمان وایماریِ مفتخر به کولتور، حتی یک انقلابی راستگرا هم باید ضعفهای تحصیلیاش را جبران میکرد، وگرنه دستور زبان ضعیف، املای بد و خطاهای دیگرش میتوانست باعث شود فرماندهی گردانهای آبجوفروشی را از دست بدهد و رهبری جنبش در حال رشد نازی را به رقبای «باهوشتر» واگذار کند.
در دهه ۱۹۳۰، همزمان با جهش چشمگیر موقعیت سیاسیاش و افزایش درآمد ناشی از فروش «نبرد من»، هیتلر هرچه بیشتر برای خرید کتاب هزینه کرد؛ تاجاییکه این هزینه به یکی از بزرگترین مخارج شخصیاش تبدیل شد. در میانه دهه ۳۰، کتابهایش به هزاران جلد رسیده بود.
و این عادت شبانه مطالعه تا آخرین روزها ادامه یافت: حتی در اتاق خواب ساده و خشن زیرزمین برلین، انبوهی از کتابها اطراف تختش دیده میشد. در عکسهایی که سربازان آمریکایی گرفتند، کتابها کنار همان تختی هستند که او درنهایت بر آن افتاده بود، غرق در خون، در کنار جسد اِوا براون.
رایبک بیش از آنکه به فهرستکردن کتابهای موجود در کتابخانه هیتلر علاقهمند باشد - کاری که دیگران پیشتر انجام داده و در این مسیر نکته مهم را از دست دادهاند - به مطالعه دقیقِ نسخههایی میپردازد که صاحبشان در آنها یادداشت گذاشته یا نویسندگانشان بهطور اختصاصی به او تقدیم کرده بودند. از نظر محتوایی، شگفتی خاصی در میان نیست: مداد هیتلر اغلب جذب جملاتی درباره ماهیت نبوغ و اهمیت رهبری میشد؛ درحالیکه کتابهایی چون زندگینامه گاندی یا مجموعه عظیم نوشتههای زندان او تقریباً دستنخورده باقی مانده بودند.
بسیاری از بخشها او را چنان برمیانگیخت که حاشیهها را با خطخطیهای خشمآلود پر میکرد؛ اما هم توافق و هم مخالفت او را به یادداشتنویسی وامیداشت. گویی او را در لحظهای میبینیم که شبهنگام به بستر رفته، عینک مطالعه و کتاب و فنجان چایش را خدمتکاران آماده کردهاند. ممکن است خندهدار به نظر برسد؛ آسان است که هیتلر را بهخاطر این دقتوسواس و کمدانشیاش دست بیاندازیم.
اما دانشی که او انباشته بود، پیامدهایی کاملاً واقعی داشت. برای نمونه، کتابهای نظامی جایگاه مهمی در کتابخانه شخصیاش داشتند و مطالعه دقیق زندگینامه ژنرالهای بزرگ و سالنامههای معاصر تجهیزات جنگی، به او اعتمادی بخشید که بیست سال پیش نداشت. حالا دیگر از رویارویی با مشاوران خودش نمیترسید؛ و نتیجه، جنگی شد که اروپا - و جهان - را ویران کرد.
دوستان هیتلر از سالهای اولیه زندگیاش همیشه او را با کتاب مرتبط میدانستند و تأکید داشتند که مطالعه برای او «کاری بهشدت جدی» بوده است. میتوان به یاد آورد که چگونه او خود را با مجسمههای شوپنهاور و نیچه احاطه میکرد یا دایرهالمعارفهای قطوری که مدام به آنها رجوع میکرد. راهبرد رایبک برای بازگرداندن تصویر پیشوا به یک انسان واقعی، متعلق به زمان و مکان خودش، رویکردی کارآمد است. بااینحال، درنهایت آنچه برایمان باقی میماند نه یک معمای دستنیافتنی، بلکه تصویر مردی خُرد و اندکی افسرده از طبقه متوسط پایین است؛ مردی که زخمی عمیق بر شانه داشت.