چند ملودرام خاص ایرانی که قدرنادیده‌ ماندند!

برترین‌ها چهارشنبه 29 مرداد 1404 - 07:37
تا همین یک دهه‌ی پیش، اگر پای‌تان به سالن سینما باز می‌شد، احتمال زیادی داشت اولین چیزی که با آن روبه‌رو شوید یک ملودرام خوش‌ساخت باشد؛ فیلم‌هایی که قصه‌ی عشق، جدایی و رنج را با چنان ظرافتی روایت می‌کردند که حتی پس از خروج از سالن تا ساعت‌ها در ذهن تماشاگر پرسه می‌زدند.

برترین‌ها - آیدا فلاحیان: تا همین یک دهه‌ی پیش، اگر پای‌تان به سالن سینما باز می‌شد، احتمال زیادی داشت اولین چیزی که با آن روبه‌رو شوید یک ملودرام خوش‌ساخت باشد؛ فیلم‌هایی که قصه‌ی عشق، جدایی و رنج را با چنان  روایت می‌کردند که حتی پس از خروج از سالن تا ساعت‌ها در ذهن تماشاگر پرسه می‌زدند. ملودرام‌ها حکم پادشاهان گیشه را داشتند و مخاطب ایرانی خوب بلد بود با گریه‌ها و لبخندهای‌شان همراه شود.

اما حالا همه‌چیز تغییر کرده است. روی پرده‌ی سینما به جای لطافت و عاشقانه‌های انسانی، روایت‌های تلخ و خشن اجتماعی نشسته‌اند؛ قصه‌هایی که بیشتر از آنکه به دل نفوذ کنند، بر اعصاب فشار می‌آورند.

در این یادداشت می‌خواهیم سراغ همان رگه‌های گمشده‌ی سینما برویم؛ عاشقانه‌هایی که دیگر کمتر ردپایشان را می‌بینیم. نه درباره‌ی شب‌های روشن حرف می‌زنیم که هنوز هم مرجع بسیاری از منتقدان است، نه درباره‌ی غزل مسعود کیمیایی که رد عشق را در پس‌زمینه‌ی پیوند برادری می‌جست، و نه حتی درباره‌ی پل چوبی  که دیالوگ‌های عاشقانه‌اش هنوز در ذهن ما پرسه می‌زنند. مقصود چیز دیگری است: مرور ملودرام‌هایی که همیشه در پس ذهن‌مان حضور دارند، اما گاهی فراموش می‌کنیم درباره‌شان حرف بزنیم.

عاشقانه‌های غم‌انگیز؛ اشک و حسرت روی پرده

سینمای دهه‌های گذشته نشان داد که تماشاگر ایرانی بیش از هر چیز با داستان‌هایی همراه می‌شود که عشق را در آستانه‌ی مرگ و جدایی روایت می‌کنند. «غریبانه» یکی از شاخص‌ترین نمونه‌هاست؛ فیلمی که با بازی‌های پرحرارت، رابطه‌ی بهرخ و بزرگ را ــ با حضور هدیه تهرانی و ابوالفضل پورعرب به عنوان زوج محبوب دهه ۷۰ ــ به یادماندنی کرد. این عاشقانه‌ی ناکام با پایانی تلخ، جایی که عشق بهرخ و بزرگ به تراژیک‌ترین نوع ممکن به پایان می‌رسد، اشک بسیاری از مخاطبان را جاری ساخت و به یکی از ماندگارترین فیلم‌های عاشقانه‌ی ایرانی بدل شد.

1

چند سال بعد «آواز قو» آمد و به نوعی مسیر «غریبانه» را ادامه داد. فیلم از همان ابتدا با فضایی سنگین آغاز شد. داستان  و پیمان و یک عشق پر دردسر که هنوز هم می‌تواند دیدنی و البته غم انگیز باشد.  آن روزها پایان آواز قو از پایان‌های جنجالی بود.پایانی با شوک بزرگ که بساری را عزادار عشق پیمان و پرستو کرد. «آواز قو» نشان داد که سینمای ایران در خلق لحظات عاطفی و پرکشش چه توان بالایی دارد؛ حتی وقتی روایت، در ظاهر به کلیشه نزدیک باشد.

2

عشق‌های متفاوت، عاشق‌های متفاوت

با این حال، همه‌ی عاشقانه‌ها قرار نبود به اشک و اندوه ختم شوند. برخی آثار کوشیدند قالب‌های ملودرام را بشکنند و عشق را در موقعیت‌هایی غیرمنتظره روایت کنند. «نیمه شب اتفاق افتاد» یکی از همین تجربه‌ها بود؛ داستانی جسورانه درباره‌ی  پسر جوانی که عاشق زنی میانسال می‌شود. تقابل میان دو نسل که با تابوهای اجتماعی و قضاوت‌های فرهنگی گره خورده بود. فیلم نیمه شب اتفاق افتاد با ریتمی آرام و فضایی شاعرانه، مرز میان عشق و گناه را به شکلی مبهم ترسیم کرد و تجربه‌ای تازه از عاشقانه‌های ایرانی رقم زد.

3

یکی دیگر از متفاوت‌ترین عاشقانه‌های سینما  «اشک سرما» بود. در این فیلم عشق به جغرافیای دیگری کشیده شد؛ جایی میان جنگ و مرگ.  فیلم تلاشی کم‌سابقه برای پیوند دادن ملودرام عاشقانه با ژانر جنگی بود که آن زمان پیوندی موفق شمرده‌ می‌شد. تماشاگر در میان صدای گلوله و انفجار، شاهد جوانه زدن عشقی انسانی و شکننده می‌شد؛ عشقی که نشان می‌داد حتی در دل تاریک‌ترین موقعیت‌ها، عاطفه هنوز زنده است.

4

«تنها دوبار زندگی می‌کنیم» اما مسیر دیگری رفت؛ تجربه‌ای فلسفی‌تر که به جای روایت خطی، به پرسش‌های بنیادین درباره‌ی مرگ، انتخاب و معنای زیستن پرداخت. حضور عشق در چنین بستری تجربه‌ای کم‌سابقه در سینمای ایران بود و بیش از آنکه احساسات لحظه‌ای مخاطب را نشانه برود، ذهن او را به چالش کشید.

5

گنجه‌ی خاک‌خورده‌ی عاشقانه‌ها

در کنار آثار پر سروصدا، همیشه فیلم‌هایی هم بودند که کمتر دیده شدند اما ارزش بازخوانی دارند. «مهر گیاه» یکی از همین آثار است؛ فیلمی که با تمرکز بر خلأ عاطفی و تنهایی آدم‌هایش، تصویری صادقانه از نیاز انسان به محبت خلق کرد. با وجود بازی‌های دقیق و فضایی متفاوت، در زمان خودش چندان دیده نشد، اما امروز می‌توان آن را یکی از نمونه‌های مهم ملودرام دانست. شاید شما نیز به عنوان خواننده این متن تا به حال اسم این فیلم نشنیده باشید اما وقتی صحبت از عاشقانه‌های گمنام اما دلنشین می‌شود، مهر گیاه در  صدر لیست خواهد بود.

6

در بین ناشناخته‌ها، «نگهبان شب» هم تجربه‌ای شاعرانه‌تر بود؛ فیلمی آرام با ریتمی کند که بیشتر به ادبیات شبیه بود تا سینمای جریان اصلی. در این اثر، عشق نه در دیالوگ‌های شعاری، بلکه در نگاه‌های کوتاه و جزئیات زندگی روزمره روایت می‌شد. شاید همین مینیمالیسم باعث شد که در زمان اکران چندان مورد توجه قرار نگیرد، اما اکنون می‌توان ارزش جسارت و سادگی‌اش را بهتر درک کرد.
7

مرور این نمونه‌ها نشان می‌دهد که سینمای ایران در گذشته توانسته بود عاشقانه‌هایی بسازد که هم مخاطب عام را با خود همراه کند و هم تجربه‌های تازه‌ای بیافریند. اما امروز پرده‌ی سینما بیش از هر چیز به داستان‌های اجتماعی تلخ و پرخاشگر اختصاص یافته است. ملودرام، که زمانی پرچم‌دار احساسات و عاطفه‌ی جمعی بود، به حاشیه رانده شده و مخاطب دیگر کمتر تجربه‌ی مشترک یک عشق سینمایی را با سالن به خانه می‌برد.

بازگشت به سنت ملودرام و بازخوانی عاشقانه‌های موفق گذشته، می‌تواند دوباره سینمای ایران را به قلب تماشاگر نزدیک کند.

منبع خبر "برترین‌ها" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.