گفت‌وگوی جنجالی با تیمارگر پیروز؛ علیرضا شهرداری سکوت دو ساله‌اش را در روز ملی یوز آسیایی شکست

همشهری آنلاین سه شنبه 11 شهریور 1404 - 09:28
در شرایطی به روز ملی یوزپلنگ آسیایی رسیده‌ایم که فقط ۲۰ فرد یوزپلنگ شناسنامه‌دار در طبیعت و ۶ فرد در مرکز تکثیر در اسارت یوزپلنگ آسیایی در منطقه حفاظت شده توران وجود دارد.

همشهری آنلاین- زهرا رفیعی: وقتی کمتر از ۵۰ فرد از یک گونه در طبیعت وجود داشته باشد، از نظر اکولوژیکی منقرض شده به حساب می‌آید. از نظر زیست‌شناسان برای حفاظت از همان اندک افراد باقیمانده می‌توان کارهایی کرد. به مناسبت روز ملی یوزپلنگ آسیایی که به دلیل محدود شدن زیستگاهش در ایران، ایرانی‌ها به آن یوزپنگ ایرانی می‌گویند، با علیرضا شهرداری‌پناه در تلویزیون اینترنتی همشهری به گفت‌وگو نشسته‌ایم که بخش‌هایی از آن در ادامه می‌آید؛ او علاوه بر شرح وضعیت یوزپلنگ بعد از دو سال در مورد تجربه تیمارگری پیروز صحبت کرد.

گفت‌وگوی جنجالی با تیمارگر پیروز؛ علیرضا شهرداری سکوت دو ساله‌اش را در روز ملی یوز آسیایی شکست

مخاطراتی دو دهه اخیر یوزپلنگ آسیایی

علیرضا شهرداری در مورد اینکه چرا یوز ایرانی مهم است می‌گوید: یوز ایرانی در خطرترین گربه‌سان بزرگ‌جثه دنیاست. سایر گونه‌های حیات وحش نیز برای کل دنیا مهم هستند؛ از خرس سیاه آسیایی تا کرگدن و سمندر و دیگر گونه‌ها. دغدغه‌مندهایی که به محیط زیست اهمیت می‌دهند، با شناساندن این گونه‌ها به مردم فرصت کم باقیمانده برای حفاظت را گوشزد می‌کنند. در مورد یوز نیز چنین است؛ این گونه در شرایطی است که ممکن است برای ابد از روی زمین حذف شود. پس باید برای همه- از کودک در خانه تا مسئولین، نسبت به این گونه، دغدغه ایجاد کرد. پیروز رسالتش این بود که این توجه را به اوج خود برساند، الان تمام ایرانی‌های سراسر دنیا یوزپلنگ آسیایی را می‌شناسند، حتی آنهایی که دغدغه محیط زیست ندارند.

او با اشاره به اینکه مخاطرات یوز همان‌هاست که در دهه ۸۰ بود‏، می‌گوید: در ابتدا فکر می‌کردیم که یوز منقرض شده است؛ ولی بعد از اینکه یوز ثبت و مشاهده شد، پروژه‌های حفاظتی شکل گرفت. الان بعد ۲۵ سال همه آن مشکلات سرجای خودباقی است. افراد متخصص زیادی زحمت کشیدند ولی وضعیت یوز بسیار بحرانی‌تر از خرس سیاه و پلنگ است. هیچ زمانی دیگر برای تعلل نداریم. در تمام این ۲۵ سال فقط فرصت‌ها را از دست داده‌ایم. سگ‌های گله‌ای که چوپان‌ها برای دام اهلی نگهداری می‌کنند از مهمترین مشکلات یوز در ایران است. حتی یک سگ گله می‌تواند یوز را از پای درآورد؛ ضمن اینکه چوپان‌ها هم در برخورد با یوزها بسیار خشن رفتار می‌کنند. بسیاری از آنها از اتباع هستند و ارزش و اهیمت این گونه را نمی‌دانند و نمی‌توانند جلوی سگ‌ها را بگیرند. مشکل دیگر محدودیت آب در منطقه است. شتر بخش زیادی از آب مورد نیاز طعمه‌های یوز را مصرف می‌کند. کمبود طعمه، تعداد کم محیط‌بان، با وجود وسعت بالای منطقه جزو مشکلات دیگر یوزپلنگ آسیایی است.

بیشتر بخوانید:
آخرین فرصت احیای یوز آسیایی

۶ یوز ایرانی در اسارت هستند؛ ۱ یوز پیر و ۲ یوز نازا

خبرهای خوب از یوزکنام | لحظه مشاهده ۲ یوزپلنگ را ببینید

ردپای دو یوزپلنگ چگونه در همسایگی طبس یافت شد؟

معدن‌کاوی که به حفاظت از یوزپلنگ ایرانی روی آورد

امسال چند یوزپلنگ از جلوی دوربین‌های تله‌ای رد شدند؟

فنسی کشی جاده یوزکُش بالاخره کی تمام می‌شود؟ | پیشنهاداتی که جان یوزها را نجات می دهد

فنس‌کشی قتلگاه یوزها

علیرضا شهرداری با اشاره به اینکه ۱۴ فرد از یوزها در جاده میامی به عباس‌آباد تلف شده‌اند‏، می‌گوید: این تعداد یوز فقط آنهاست که لاشه‌شان را به دست آورده‌ایم و بسیاری ممکن است برداشته شده باشد. فنس‌کشی به تنهایی برای حفاظ از یوز در جاده‌ها کافی نیست، باید زیرگذر و روگذر عبور حیات وحش نیز در مسیر ایجاد کرد. وسعت مناطق برای حفاظت نیز البته باید در کنار این افزایش یابد.

این فعال محیط زیست ادامه می‌دهد: وسعت زیستگاه‌های یوز تقریبا بیش از یک‌سوم مناطقی است که تحت حفاظت سازمان محیط زیست است این در حالی است که تنها حدود ۳ درصد محیط‌بانان کشور یعنی حدود ۱۰۰ نفر در این منطقه به صورت شیفتی حضور دارند.

علیرضا شهرداری به مانند بسیاری از متخصصان می‌گوید: تمرکز فقط باید حفاظت از زیستگاه باشد. دام اهلی باید از زیستگاه‌ها خارج شود. این همه بودجه در این کشور خرج می‌شود چرا برای خروج دام هزینه نمی‌شود. دامدار برای نفع مالی خود کار می‌کند، ولی یوز مسئله منافع ملی است. چرا این همه شتر در آن منطقه وجود دارد. بهترین و دلسوزترین محیط‌بان‌های ما باید بدون هیچ دغدغه مالی در این منطقه حضور داشته باشند.

یوزپلنگ‌ها چه می‌خورند؟

علیرضا شهرداری با اشاره به اینکه غذایی که یوز می‌خورد نیز در حفاظت از این گونه اهمیت دارد، می‌گوید: غذای اصلی یوز آهو و جبیر است ولی خرگوش هم می‌خورد و به اجبار این روزها قوچ و میش هم شکار می‌کند. جمعیت آهو و جبیر در منطقه باید احیا شود وقتی غذا در زیستگاه فراوان باشد، احتمال خروج از آن کم می‌شود و حتی ممکن است زیستگاه‌های جنوبی در شرق توران و یزد نیز احیا شود. البته نمی‌توان به قطعیت در مورد رفتار این گونه صحبت کرد چرا که خروج این گونه از زیستگاه گاهی برای یافتن منابع آبی است و گاهی برای استقلال از مادر و یافتن قلمرو جدید. این گونه می‌تواند صدها کیلومتر برای اینها جابجا شود ولی اگر غذا باشد کمتر از زیستگاه خارج می‌شود.

گفت‌وگوی جنجالی با تیمارگر پیروز؛ علیرضا شهرداری سکوت دو ساله‌اش را در روز ملی یوز آسیایی شکست

او در پاسخ به اینکه آیا می‌توان از مشارکت مردم برای حفاظت از یوز استفاده کرد می‌گوید: من متخصص محیط زیست نیستم ولی به عنوان فعالان محیط زیست در این زمینه مشارکت کرده‌ام. معتقدم که می‌توان از همیاران برای حفاظت استفاده کرد. زمانی در مرکز بازپروری پارک پردیسان از همیاران علاقه مند استفاده می‌کردیم ولی این هم در کشور پیچیده شده است. مشارکت مردمی می‌تواند از آگاهی رسانی به کسانی که در خانه پشت تلویزیون نشسته‌اند باشد تا کمک مالی. ولی الان می‌بینیم که برخی افراد شماره حساب شخصی برای مثلا فنس‌کشی جاده می‌دهند؛ در حالی که حساب‌ها باید ملی و مشخص باشد. در زمان پیروز پیام‌های بیشماری داشتم که مردم می‌خواستند شماره حساب بگیرند ولی اصلا این روش درستی نیست. نباید به یک نفر اعتماد کنید و به حساب شخصی او پول واریز کنید. باید در سازمان یک شماره حساب مشخصی وجود داشته باشد که ورودی و خروجی آن شفاف و قابل گزارش‌دهی باشد. در تمام دنیا هم این کار را می‌کنند. مثلا چند سال پیش برای گذراندن دوره‌ای به مرکز بازپروی حیات وحش در هند رفته بودم. این مرکز تماما با پول مردم اداره می‌شد و به هر کمک مالی رسیدی داده می‌شد و در واقع همه چیز حساب و کتاب داشت. من همیشه مخالف شماره حساب شخصی هستم.

او که تجربه زیادی در تیمارگری حیات وحش و آموزش به کودکان به خصوص در دل زیستگاه‌ها دارد، می‌گوید: یکی از بیشترین سوالاتی که مردم از من می‌پرسند این است که کجا می‌توانند مشارکت کنند و می‌گویم «هیچ‌جا». این همه علاقه‌مندی برای کمک وجود دارد ولی هیچ‌جایی برای آن در نظر گرفته نشده است. نوجوانان زیادی این سوال را می‌پرسند ولی من نمی‌دانم چگونه راهنمایی کنم. ما به نسل‌های بعدی متخصص و علاقه‌مند نیاز داریم ولی با چه آینده‌ای؟

او در مورد بودجه‌ای که قرار است از منابع مالیاتی استان برای بهبود جاده‌ای که به قتلگاه یوزها معروف شده اختصاص یابد، می‌گوید: اگر به صورت اصولی این بودجه هزینه شود، قطعا در کاهش تلفات موثر است. این جاده بسیار پرتردد است و با وجود محدودیت سرعت و دوربین و روشنایی کماکان راننده‌ها ملاحظه نمی‌کنند. من به دلیل وجود مسئولان وقت، بیشتر از همیشه امیدوارم که این پول به درستی و کارشناسی هزینه شود. یوزها به دلایل طبیعی نیاز به تردد از این جاده دارند. در کشورهای دیگر، روگذر و زیرگذرهای بسیار وسیع در امتداد زیستگاه روی جاده‌ها احداث می‌کنند.

پول‌هایی که باید بجا هزینه شود

علیرضا شهرداری با اشاره به کمک‌های مالی بین‌المللی به پروژه یوز می‌گوید: این پول دقیقا برای همان چیزی که تعیین شده بود در زمان مورد نیاز و درستش اختصاص نیافت. ۸۰ هزار یورو ۱۳سال پیش به پروژه دادند. امروز اگر این پول داده می‌شد دیگر با آن نمی‌شد آغل‌ها را خرید و الان هم نمی‌شود دیگر با این پول این کار را کرد. امیدوارم اختصاص بودجه از مالیات به درستی و در زمان مناسب برای این کار اختصاص یابد. دقیقا در زمانی که درگیر پیروز بودم، یک ماده با دو جنین در شکمش در جاده تلف شد. در حالی که این خبر بی نهایت مهمتر از پروژه پیروز بود. تلفات جاده‌ای یوزها به سرعت فراموش می‌شود در حالی که باید بسیار سریع برای جاده اقدام کرد. حرکت حفاظت از یوز بسیار لاک‌پشتی است.

علیرضا شهرداری در مورد زنده‌گیری یوز نر از طبیعت برای پیش‌بردن پروژه تکثیر در اسارت می‌گوید: برای این کار باید همه متخصصان نظر دهند و آنچه من از جمع نظر متخصصین می‌دانم این است که یکی از مشکلات یوز مشکل درون‌آمیزی این گونه است. جفت‌گیری با اعضایی که به لحاظ ژنتیکی به هم بسیار نزدیک هستند می‌تواند نقص‌های ژنتیکی را بیشتر کند و کاری کند که توله‌ها حتی به یکسالگی نرسند. هر چه جمعیت کمتر شود، انتخاب برای یوز سخت‌تر می‌شود. برداشت از طبیعت در چنین شرایطی بسیار حساس است در حالی که حفاظت زیستگاه باید بسیار قوی‌تر باشدو هر فرد را در طبیعت به هر قیمتی نگه داشت. توله ای که در اثر انتخاب طبیعی به دنیا آمده است و از مادر شیر می‌خورد و از او به مدت دو سال آموزش می‌بیند و شانس بقا در طبیعتش زیاد است، به مراتب از گونه‌ای که در اسارت تکثیر می‌شود ارزش اکولوژیک بیشتری دارد. یکی از مشکلاتی که دامپزشک آفریقای جنوبی هم به آن هم تاکید داشت این بود که آیا فیروز (پدر پیروز) که از طبیعت زنده‌گیری شد، آیا با ایران قرابت ژنتیکی دارد؟

گفت‌وگوی جنجالی با تیمارگر پیروز؛ علیرضا شهرداری سکوت دو ساله‌اش را در روز ملی یوز آسیایی شکست

با تکثیر مخالف نیستم اما...

او در پاسخ به اینکه صحبت‌هایش به معنای مخالفتش با پروژه تکثیر در اسارت است یا نه توضیح می‌دهد: در دنیا گونه‌هایی وجود دارند که به هر دلیلی از طبیعت جدا می‌شوند و قابلیت بازگشت به طبیعت را به راحتی ندارند. کوشکی و دلبر سال‌ها پیش از طبیعت به دلایل مختلف جدا شده بودند ولی سال‌ها هم از یکدیگر جدا نگهداشته می‌شدند در حالی که این دو می‌توانستند شانس تکثیر در اسارت را حفظ کنند نه این که فرصت طلایی سال‌های زادآوری را از دست بدهیم. در آن سال‌ها، کوشکی را در میاندشت و دلبر را در توران نگه می‌داشتند و به اسم آنها به استان‌های مربوطه بودجه مجزا می‌دادند ولی مسئولان حاضر نبودند آنها را کنار هم نگهدارند. هر چند این را هم توجه داشته باشید مسئولان استانی هم چاره‌ای نداشتند؛ آنها به بهانه یوزها وقتی بودجه‌ای می‌گرفتند می‌توانستند خرج زیستگاه کنند ماشین و موتور بخرند. در نهایت با آوردن کوشکی و دلبر به پردیسان تلاش‌هایی برای زادآوری آنها شد ولی نتیجه بخش نبود و ما سال‌های طلایی را از دست دادیم. من معتقدم که پروژه تکثیر در اسارت را تیم دیگری در جای دیگری با بودجه دیگری انجام دهد.

علیرضا شهرداری که ۱۰ ماه تیمارگر پیروز بود در مورد احتمال ایجاد پیچیدگی‌های پروژه تکثیر در اسارت و امکانات مورد نیاز و اینکه آیا هم اکنون اگر شرایط خاص ایجاد شود آیا تیمارگر یوزپلنگ مثل او در کشور وجود دارد؛ می‌گوید: فکر نمی‌کنم. در آن زمان امکانات برای تکثیر در اسارت بسیار کم بود. آنتن نداشتیم، اتاق نگهداری بسیار بد بود. شیر برای خوردن یوزها وجود نداشت. بزرگترین متخصصانی که روی پروژه تکثیر در اسارت وجود دارند، روی نوع شیر مورد نیاز یوزپلنگ با هم اختلاف نظر دارند. در آن زمان همه می‌گفتند فلان مدل مناسب است ولی عالی نیست. آنها هم البته در مورد توله‌هایی حرف می‌زدند که حداقل شیر مادر را خورده‌ باشند، مثل آذر و توران. وقتی برای تیمار به آنها ملحق شدم ایران یوز ماده، در آن فضاحت سزارین شده بود و توله‌ها در آن حجم از آلودگی نگهداری شده بودند. فیلمش هم بیرون آمد و همه دیدند که چه گذشته بود بر آنها و قابل انکار نیست. به توله‌هایی که شیر مادر را نخورده بودند و سیستم امینی نداشتند یک شیر ایرانی داده شد تازه آن را هم یک همیار از یک وب سایت خریده و ارسال کرده بود. به جز این، پیروز هم از همان ابتدا مشکلات گوارشی را داشت.

روایتی متفاوت از تیمار پیروز

او با بغض در مورد تجربه تیمارگری پیروز می‌گوید: متفاوت‌ترین دوران زندگی من بود. یک بخش کوچی از آن دوره، زیبا و باشکوه بود ولی بخش زیادی از آن فاجعه بود؛ برای پیروز جنگ بین زندگی و مرگ بود برای من سرشار از فشارهای از اطراف. اخبار دروغ نشر داده می‌شد در حالی که در داخل اتفاقات چیز دیگری بود. هزار بدبختی که بر سر من آوار شد و بیرون چیز دیگری بود. واقعا دوست ندارم تکرارش کنم. فقط یک بخشش برای من عزیز است. من خیلی تلاش کردم در مورد این موضوع صحبت کنم هر چه حتی در خلوت خودم تمرین می‌کنم، متاسفانه نمی‌توانم گرفتار احساساتم نشوم. فقط وابستگی پیروز به من و نگاه او به من قشنگ بود. تمام این دوران برای من فاجعه بود.

روایت علیرضا شهرداری از آن ۱۰ ماه بسیار شگفت‌انگیز است. او قصه آن روزها را برای اولین بار اینطور تعریف می‌کند: وقتی آنجا هوا سرد می‌شد، چندین بار، روزهای متمادی برق می‌رفت و برای گرم کردن هیزم جمع می‌کردم تا دوام بیاورم. حالا چرا برق می‌رفت می‌گفتند چون مثلا کلاغ به سیم ترانس برخورد کرده؛ آن هم در قلب تهران! مجبور بودم هیزم بگذارم، آب جوش بیاورم که لوله‌های یخ زده را باز کنم تا دستم را بشورم و یا برای پیروز آب ولرم ببرم. کسی باورش می‌شود؟ حرف بزنم، انکار و تکذیب می‌کنند. تازه اینها کوچکترین مسائل آن روزهاست. هزاران بدبختی در آن ماه‌ها کشیدم که فقط و فقط نگاه و وجود پیروز بود که باعث می‌شد آن شرایط را تحمل کنم و الا واقعا تجربه بسیار تلخی بود و زندگی من را کاملاً از این رو به اون رو کرد.

گفت‌وگوی جنجالی با تیمارگر پیروز؛ علیرضا شهرداری سکوت دو ساله‌اش را در روز ملی یوز آسیایی شکست

اینجا بغض امانش را می‌برد و برنامه تلویزیونی همشهری برای دقایقی متوقف می‌شود. علیرضا شهرداری ادامه می‌دهد: هر کاری می‌کنم خودم رابسازم، روحیه‌ام را درست کنم نمی‌شود. من حتی اعتماد به نفسم برای صحبت کردن درباره این شرایط را از دست داده‌ام. اما فهمیدم در کنار آن همه آدم «نافهم»، مردمان فهمیده‌ای هم داریم که واقعیت را درک می‌کنند. آنها وقتی توی خیابان من را می‌دیدند به من انرژی مثبت می‌دادند. من که آن روزها رنگ باخته بودم با انرژی مثبت مردم رنگ گرفتم، محبت‌های مردم مثل اکلیل‌هایی بود که به تن من پاشیده می‌شد. من آنقدر محیط زیست را دوست داشتم و انقدر ارتباطم با محیط زیستی‌ها خوب بود که در تمام پروژه‌ها بزرگ حفاظتی دعوت می‌شدم. قبل از اینکه سازمان محیط زیست متوجه شود که پلنگی در قلب لرستان تیر خورده من و دامپزشک بالای سر پلنگ بودیم. فکر می‌کردم آدم‌های محیط زیست همه مهربانند ولی سر داستان پیروز با آن همه نامهربانی‌ها و دروغ‌های که در مورد من گفته می‌شد؛ اخبار غلط و دروغی که در مورد من به میل خودشان می‌ساختند و ... فهمیدم که اینطور نیست؛ همه آدمهای محیط زیست آنطوری که من فکر می‌کردم قشنگ و زیبا و دلنشین نیستتند. بخشی از آنها می‌توانند هیولا باشند، می‌توانند دیو باشند؛ از کارشناس محیط زیست تا مدیر و مسئول وقت محیط زیست.

علیرضا شهرداری ادامه می‌دهد: در سرمای پارک پردیسان یک آبگرمکن نداشتم. مجبور بودم در کنار پیروز با پتو زیر برف بخوابمو فیلم و عکس‌هایش موجود است. وقتی می‌رسیدم به آن اتاق درون جایگاه ۱۵هزارمتری داخل پردیسان، مجبور بودم با آب یخ دست و صورت بشویم. یعنی یک مدیر نبود که آب گرم‌کن بگیرد؟ تازه من تنها نبودم. کارگرهایی که آنجا بودند هم همین وضعیت را داشتند. وضعیت غذایمان هم همین بود. اینها مسائلی است که تا کنون در مورد آن حرف نزده‌ام و البته منت‌اش بر سر کسی نیست. در مورد پیروز هر کاری کردم برای دل خودم کردم.

گفت‌وگوی جنجالی با تیمارگر پیروز؛ علیرضا شهرداری سکوت دو ساله‌اش را در روز ملی یوز آسیایی شکست

علیرضا شهرداری از ابتدای ملحق شدن به پروژه نجات پیروز می‌گوید: من ۲۸ اردیبهشت به تیم ملحق شدم و به محیطبان‌ها آموزش دادم. بعدها گفتند که علیرضا شهرداری چون توران آنتن نداشت پروژه را ترک کرد در حالی که مسئول اصلی آنجا با بی‌تفاوتی به من گفت که دو روز آموزش هم کافی است و برو. وقتی وارد این پروژه شدم نمی‌دانستم قرار است با پروژه‌ای با این همه مشکلات سروکار داشته باشم. از روز اول مجبور به تنقیه پیروز بودیم. به هزار بدبختی هر روز داروهای تجویز شده توسط دامپزشک را تزریق می‌کردم و پیروز فقط از دست من غذا می‌خورد؛ حالا تصور کنید که آن بین دستم آنقدر درد گرفته بود که فکر می‌کردم احتمالا سرطان گرفته‌ام که دردش یک ماه است که هر روز بدتر می‌شود. آخر سر یک پزشک تشخیص داد که آن همه درد ناشی از استرس است. خدا شاهد است که من در زندگی‌ام این همه درد نداشته‌ام. پیروز من را مادر خودش می‌دانست و بقیه کسانی که در آنجا کار می‌کردند را خواهر و برادرش. یک‌جا آقای عمارلویی همکارم به من گفت که «تو دیوانه‌ای که موندی، من جای تو باشم یک دقیقه هم اینجا نمی‌ایستم»، «گفتم نمی‌تونم برم، نمی‌بینی داره نگاهم میکنه، گفتم نمیتونم برم؛ الان کتک‌ام هم بزنند دیگه نمیتونم برم، گیر کردم؛ تموم شد، از اینجا دیگر خودم به این حیوان گیر کرده‌ام». با بدبختی ۱۰ماه را گذراندم. خیلی شرایط عجیب و غریبی برای من بود. تمام این ۱۰ماه حتی یک روز هم نبود که امیدوار باشم. تازه داشتم به این فکر می‌کردم که من که دیگر نمی‌توانم همیشه پیش این حیوان بمانم!، این که بالاخره قرار است به توران برود آن هم با این همه مشکل! آنجا از پسش بر نمی‌آیند. آن زمان چه اتفاقی می‌افتد!؟

بغض دوباره امانش را می‌برد و بعد از چند دقیقه می‌گوید: آنقدر حرص می‌خورم که نمی‌توانم در مورد این بخش از موضوع پیروز و احساسی که به او داشتم، قشنگ و عادی حرف بزنم. این هم دیگر از خصوصیات فردی من است، دست خودم نیست.

گفت‌وگوی جنجالی با تیمارگر پیروز؛ علیرضا شهرداری سکوت دو ساله‌اش را در روز ملی یوز آسیایی شکست

مثل مادرها پیروز را پاشویه کردم

نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: پیروز هنوز چشم باز نکرده بود که من برای تیمار انتخاب شدم. وقتی برای اولین بار چشم باز کرد اولین کسی که نگاه کرد من بودم و فکر کرد من مادرش هستم. وقتی چشم در چشم شدیم دیگر کار برای من تمام شد و می‌توانم بگویم که ارتباط او با من ماوراء تصور بود. حالا فکر کنید مریض بود و سرم به دست داشت. فکر کنید یک‌بار در ۲۱ روزگی، دامپزشکی که از آفریقا آورده بودند گفت تا صبح زنده نمی‌ماند و من مثل مادرها که بچه هایشان را پاشویه می‌کنند بالای سرش ماندم. پیروز آن موقع ۵۰۰ گرم وزن داشت و غذا نمی‌خورد و این طور نبود که بگویید حالا ۴ روز هم غذا نخورد چیزیش نمی‌شود. تب داشت و عفونت شدید. حوله خیس می‌کردم و پدهای پایش را خیس می‌کردم و با وجود اینکه چیزی نمی‌خورد، قطره قطره تا خود صبح به او شیر دادم. ۱۲ ساعت ممتد این کار را کردم تا اینکه صبح سرحال ازجایش بلند شد. اینها چیزهایی بود که در وجود من نقش بست. هر چه بگویم شاید بتوانم یک روز آنجا را شرح بدهم.

او در مورد لحظات و ساعاتی که نزدیک به از دست دادن پیروز بود می‌گوید: روز آخر به دامپزشک سازمان گفتم که این حیوان حالش خوب نیست. من حتی از نگاه‌های او می‌فهمم که حیوان چیزیش شده. دامپزشک مقیم سازمان (نه آن کسی که ایران را سزارین کرده بود!) به من می‌گفت که حیوان چیزیش نیست و تو وسواس به خرج می‌دهی ولی بالاخره آزمایش خون گرفتیم و دیدیم که تا بالاترین حد ممکن عفونت در بدن پیروز وجود دارد. پارک پردیسان بیابان مطلق بود؛ از کلاغ آشغال به منطقه می‌آورد تا طوفان. این حیوان عادت داشت هر چیزی را که پیدا می‌کرد بخورد و نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است. به مسئول وقت گفتم اگر الان آمدید که هیچ و الا من پیروز را خودم برمی‌دارم می‌برم بیمارستان دامپزشکی؛ چون نیاز به مراقبت‌های ویژه دارد. یکماه آخر اصلاً دامپزشک نداشتیم. دامپزشک سازمان در آن زمان برای گذراندن دوره‌ آموزشی رفته بود آفریقا. کلا تنها بودم. چهار روز نخوابیده بودم از حالت چشم‌هایش می‌فهمیدم که وضعیت پیروز حاد است. در بیمارستان یک اتاق را پر از کاه کردیم و من کنارش می‌خوابیدم. چند روز آخر در وجود خودم ناامید بودم و خیلی برایم سخت بود و می‌گفتم «متخصصین دنیا کمک کنید. چی لازمه؟ دیالیز لازمه؟ دارو لازمه؟ آقای پیتر کالدول عالیه دمش هم گرم و واقعا هم کمک کرده ولی تو رو خدا میشه از آدرین توردیف هم کمک بگیرید؟» می‌گفتند که ما با او ارتباط نداریم و حرفشان یک کلام بود؛ نه. نه از پزشکان داخل کشور کمک گرفتند نه از سایر دامپزشکان دنیا. افراد خاصی فقط اجازه کار داشتند و این هم شد نتیجه کار و من حالم بسیار بد بود. میدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد ولی نگاهم به این بود که آیا ممکن است کسی بیابد و کمکی به ما بکند؟ پذیرش مرگ پیروز برای من بسیار سخت بود. در تمام این ۱۰ ماه می‌دانستم که احتمالا این اتفاق می‌افتد ولی یک جاهایی حال پیروز خیلی خوب بود. البته که مواقعی بود که شکمش کار نمی‌کرد. به نظرم اصلی‌ترین مشکل حرکت روده‌هایش بود. من این موضوع را داد می‌زدم ولی اینجا که کسی بلد نبود و برای آن طرفی‌ها هم مهم نبود. اصلا می‌گفتند که شما چرا این قضیه را اینقدر جدی گرفته‌ای؟ آنها خودشان تجربه تولد مثلا ۲۰۰ توله یوزپلنگ داشتند و برایشان مهم نبود که حالا یکی هم تلف شود. یکی از مسئولان برای دلداری دادن بعد از تلف شدن پیروز به من می‌گفت «بابا به درک که مرد» و یا، پیشنهادهایی در زمان خودشان می‌دادند که همگی مثل پتک بر سر من بود. بخشی از این مسئله مربوط به احساسات من بود که دیگران درکی از آن نداشتند و ندارند.

پیروز قرار نبود نسل یوزپلنگ را نجات دهد

او اینجای مصاحبه به دور از احساساتش نسبت به پیروز می‌گوید: نکته مهم این است که پیروز قرار نبود نسل یوزپلنگ را نجات دهد. او یک توله‌ای به دنیا آمده در اسارت بود؛ رسالتش هم این بود که مردم را با این گونه آشنا کند. ولی مسئولان وقت سازمان مشکلشان این بود که چرا من برای پیروز اسم انتخاب کرده‌ام و در صفحه‌ام در مورد او می‌نویسم، در حالی که اگر نوشتن در مورد او قدغن بود چرا هر روز آن همه خبرنگار و عکاس بالای سر من بود؟ به هر حال پیروز قرار نبود نسل یوزپلنگ را نجات بدهد. نسل یوزپلنگ ما را فقط حفاظت درست و سریع حفظ می ‌کند. مشکلاتی که وجود دارد باید به سرعت حل شود. تعداد محیطبان‌های دلسوز افزایش یابد بودجه‌ای اگر وجود دارد زودتر تخصیص داده شود. به فکر افزایش آهو و جبیر در منطقه باشند. مشکلات سگ گله، آب، آبشخور و ... را به سرعت باید حل کنند.

او در مورد دستاوردهایش برای همزیستی با پیروز می‌گوید: تجربه بسیار خاص و بزرگی بود. چیزهای زیادی یاد گرفتم. من تجربه تیمار گوشتخوارن زیادی از شیر، ببر، پلنگ، تعداد بسیار زیادی روباه، گربه وحشی، گربه جنگلی و شغال داشتم و همه آن تجربه‌ها در تیمار پیروز کمک من بود؛ ولی مشکلات پیروز با سایر توله یوزهای مناطق دیگر دنیا هم فرق می‌کرد؛ توله ای بود که پیش از موعد سزارین شده بود!، شیر مادر نخورده بود. از نظر احساسی تجربه خاص و عجیب و سنگینی بود. من حتی با موزیکی که در آن زمان می‌شنیدم هم منقلب و نابود می‌شوم. خیلی دوست دارم این تجربه را در کشورهای دیگر در امنیت و آرامش تکرار کنم.

آرزوی تیمارگری برای اورانگوتان

او در پاسخ به آخرین سوال در مورد اینکه آیا دوست دارد تیمارگر گونه‌های دیگر شود، می‌گوید: دیگر هرگز حاضر نیستم در کشور خودم از یوزپلنگ نگهداری کنم آن هم با بلاهایی که در آن ۱۰ ماه سر من آمد و شما فقط می‌شنوید ۱۰ ماه. دلم می‌خواهد با یوزپلنگ کار کنم ولی فقط با شرایط ایده‌آل؛ که دغدغه‌ام فقط یوزپلنگ باشد نه اینکه این طوری بزنند و بکوبند و این همه بدبختی و فشار از اطراف باشد. گونه‌ای که همیشه دوست دارم نگهداری کنم اورانگوتان است. آن گونه هم به شدت در خطر انقراض است و بسیار گونه خاصی است و زیستگاهش به شدت در حال تخریب است و دنیا خوب به این گونه کمک می‌کند و من هم دوست دارم که بتوانم این تجربه را داشته باشم.

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.