عصر ترکیه - «شهرها رنگ دارند. رنگ هر شهری برآمده از معماری، جغرافیا، آداب و رسوم، لباس، پوشش و صدها عامل دیگر است، بهعلاوهٔ تصورات ذهنی و کمی خیالپردازیِ کسی که به شهر فکر میکند…
در روزگاری نه چندان کهن، سفرنامهها چشم عمومی مردم برای شناخت رنگ شهرها بودند. مسافر با سفرنامهاش، که کمی از رنگ سفرش داشت، مردم را فرا میخواند که کمی رنگ بگیرند از شهری دور یا نزدیک. هرچه شهر دورتر بود تضاد رنگی شدیدتر میشد و اشتیاق برای فراگرفتن آن رنگ بیشتر.»
اینها را علیاکبر شیروانی در مقدمهٔ کتاب قهوهٔ استانبول خوب میسوزد مینویسد. آنچه او در قالب استعارهٔ «رنگ شهرها» بیان کرده، زیبا و گویاست. اما استعارهٔ رنگ در سفر و سفرنامه وجه دیگری هم دارد. مسافر، تا زمانی که از شهر خود بیرون نیامده، رنگ شهر خود را نیز بهدرستی نمیبیند و تشخیص نمیدهد. سفر است که چشم او را به روی تفاوتها میگشاید و از آنچه را تا دیروز عادی و آشنا مینمود، آشناییزدایی میکند.
آنچه از سفرنامههای مسافران دورهٔ قاجار به استانبول میبینیم، در عین این که رنگ و بوی استانبول دارد، آینهای است که شکل و رنگ فرهنگ و ساختار سیاسی ایران قدیم را نیز به ما مینمایاند. مواجههٔ مسافران قاجاری با سبک زندگی زنان، شیوهٔ هزینهکرد مردم و جایگاه قضات در ساختار سیاسی عثمانی و شیوهٔ توصیف این مشاهدات، به همان اندازه که وضعیت استانبول را روایت میکند، ذهنیت و ارزشهای اجتماعی ایرانیان آن دوران را هم در خود منعکس میکند.
شب دوم ورود که شب بیست و یکم ماه رمضان بود با حاجی صمد رفتم به مسجد ایاصوفیه. تخمیناً چهار-پنج هزار چراغ در بالا و پائین روشن بود.
تعریف و توصیف آن مسجد به بیان زبان نمیگنجد.
شب بیست و هفتم هم که اهل سنت و جماعت شب قدر میدانند و احیاء میگیرند در آن مسجد رفتم. ازدحام غریبی بود. در گوشهای پسر سیزده-چهارده ساله نشسته بود و به صوتی خوش و به لحنی دلکش قرآن میخواند که روی دلربایش شرم بهشت بود و لعل جانفزایش رنگ شلیل ـ برخی چون پروانه به گرد شمع جمع بودند.
کلیتاً مردم آنجا مودب و باتربیت هستند و با غریبهها نیز مهربانی دارند. نان و گوشت و برنج نهایت گرانی دارد اما فراوان است.
غذایی از گوشت مرغ و شیر میپزند و آن را مَهبلی میگویند. چند مرتبه خوردم خیلی تعریف دارد. خورشی دیگر از برنج و گوشت میسازند در دو کفهٔ صدف گذاشته و چاشنی میزنند. دو-سه دفعه صرف شد. باقلوایی خوب درست میکنند ولی روغن خوشبو در استانبول کم یافت میشود. بیشتر باقلواها بدبو است. شیرینی دیگری میسازند اسمش قطافه است ــ کمال امتیاز دارد. پرتقالی از طرف یافه میآورند خیلی درشت و بیهسته و خوشطعم اما گران میفروشند.
از بخش سفرنامهٔ میرزا محمدحسین
استانبول را یونانیان استانبول میگفتند و رومیان قسطنطنیه و قسطنطنیه از بناهای قسطنطین است که نام یکی از قیاصرهٔ رم است و بعضی از اقلیم پنجم و برخی از اقلیم ششم شمرده و در جزیرهای جنگلی واقع شده که سه طرف شرقی و غربی و جنوبی آن به بحر متصل و شمالی آن به خشکی پیوسته است و شش فرسنگ طول این جزیره است و از قدیم نیز شهری بزرگ و دارالملک سلطنت رم بوده …
خانهها بسیار عالی و کیسهها تهی و خالی است. مساجد و معابد بینظیر و عدیل و نمازخوان کمیاب و قلیل. علما و قضات طالب دنیا و تابع شهوتاند. آداب و سنن شرع را مستدرک و در جنب هوا و هوس مستهلکاند. قواعد دین احمدی را برانداخته و قانون ناقصی به طرز فرنگیان ساختهاند. از آنجا رانده و از اینجا ماندهاند، نه کار آخرت کردهاند و نه دنیا ــ فقط اسلام اسمی است والسلام. رسوم و آدابی که حال به درجهٔ کمال از فرنگیان آموختهاند نداشتن دین و لاابالیگری در مذهب و آئین است…
کلیهٔ اهالی استانبول سفیدرو و سیاهمو هستند و عموم آنها نظیف و پاکیزهاند و در نظافت هم اصراری دارند.
هر قدر اهالی مملکت روس کثیف و ناتمیزند اهالی این مملکت پاکیزه و تمیزند و هر قدر در روس ریش با قدر و منزلت است در نزد اهالی این ولایت بیقدر و مرتبت است.
هر قدر روسها زمخت و بیادب و در تنطق ناملایماند رومیها همه ملایم و هموار و با ادباند و نسوان این شهر بسیار مسلطه و مهریهشان بسیار کم ولی مخارجشان بیشمار و مردان نسبت به ایشان مسلوبالاختیارند و نسوان را چندان پرده و حجابی نیست ــ زن و مرد اغلب با یکدیگر مخلوط در کالسکههای بزرگ کرایه مینشینند و به تفرج میروند.
از بخش سفرنامهٔ مظفرالدین شاه
و میتوان گفت استانبول منقسم بر چهار شهر است که هر چهار از هم جدا است و یک قسمت از آن چهار شهر استانبول است که همه در خارج به نام استانبول میخوانند.
قسمت اول همان استانبول است که قدیمترین آبادی این محل است و مسجد ایاصوفیه و سایر مساجد عالیه و عمارات دولتی بابعالی و غیره در آن قسمت واقع است و یک رشتهٔ بغاز فاصلهٔ میانهٔ شهر استانبول است به این طرف که به واسطهٔ دو پل طولانی بهم وصل شده است و سرای یلدوز که در حقیقت ارک دولت و خودش به منزلهٔ یک شهری است در این طرف واقع شده، با مقداری ابنیه و عمارت دولتی که قبل از عهد سلطنت سلطان حالیه، سایر سلاطین عثمانی در کنار دریا بنا کردهاند که مجاور قصر یلدوز است مثل عمارت دولمهباغچه و توپخانهٔ عامره و مسجد سلطان عبدالعزیز و غیره و غیره که خارج از محوطهٔ سرای حالیهٔ سلطنت اما به نام مجاور قصر یلدوز خوانده میشود و در ضمن سایر مردم هم خانهها و عمارات و دکانین و قهوهخانه و غیره در اطراف یلدوز ساختهاند که موسوم به مجاور قصر یلدوز شده است و یک قسمت دیگر که قسمت سوم شهر باشد شهر و آبادی بیاوغلو است که فرنگیها آباد نمودهاند و حالا قسمت معتبر آبادی شده که محلهٔ اروپائیها و از سایر امکنهٔ استانبول غیر از سرای یلدوز که بسیار مجلل و عالی است، اشبه به شهرهای اروپاست ــ همانطور عمارات مرتفع و هتلهای خوب و قهوهخانه و رستورانهای ممتاز دارد ـ اگر چه نمیتوان مثل فرنگستان گفت ـ ولی بالنسبه خوب است.
از بخش سفرنامهٔ ابوطالبخان
قضات ایشان اگر چه اکثر رشوهخوار و بیعلم میباشند اما بسیار قویحکماند. حکام و عمال را قدرت دخل در کار آنها نیست و حکمی که میکنند صواب باشد یا خطا امکان برگشت ندارد.
نصب و عزل این جماعت تمام به صدراعظم که یکی از وزرای عثمانی در دارالسلطنه میباشد تعلق دارد و عهد حکم ایشان یک سال است و بعد آن مدت معزول شده، به استانبول برمیگردند. اگر نیکنام است به قضای بلدهٔ دیگر بزرگتر از آن نامزد میشود و الا از آبرو افتاده، خانهنشین میگردد.
بنابراین قانون قضات از غمازی عمال و حکام به سبب شرکت حکومت آنها ترسیده، بر آبروی خود خایف میباشند و آن صفت بد، اثر خود را چندان ظاهر نمینماید.
همچنین دستورات زنانهٔ ایشان نسبت به عجم و هند اعدل است. زیرا که زنان اکابر و اعزه بلکه امرا رخ گشاده یا برقع تنک به رو انداخته، به دیدن یکدیگر و به سیر باغات و مشی بازارها و کوچهها میروند و غلامان و ابنای متوسلان تا سن پانزده-بیست سالگی در زنانه پرورش یافته، بعد اخراج هم رفت و آمد مینمایند.
لهذا زنان ایشان چون زنان امراء هند، مقید محض و بیخبر از احوال عالم و تشنهٔ دیدار مردان و به مجرد یافتن قابو مستعد بر امر ناصواب نیستند و اگر کسی مبادرت بدان نمیاد به جهات مسطوره، پردهٔ او دریده نمیشود و اگر بعد مرگ شوهر اول شوهر دیگر کند کسی زبان اعتراض بر او نمیگشاید.
عنوان کتاب | قهوه استانبول نیکو میسوزد |
عنوان فرعی | استانبول به روایت مسافران دورهٔ قاجار |
به کوشش | علیاکبر شیروانی |
ناشر | انتشارات اطراف(دیگر کتابهای معرفیشدهٔ اطراف در متمم) |
تعداد صفحات | ۲۱۶ |
سال انتشار کتاب | ۱۳۹۶ |
دیگر کتابهای نویسنده | پاریس از دور نمایان شدبمبئی رقص الوان استآسمان لندن زیاده میبارد |
دستهبندی کتاب | پاراگراف فارسی | کتابهای سفرنامه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۹۶۸۸۴۵۶ |
منبع: متمم