خاطرات یک همسر؛ وقتی عشق و شهادت همزمان روایت می‌شوند

خبرگزاری مهر شنبه 10 آبان 1404 - 09:30
رشت- همسر شهید «علیرضا صمدی» با چشمانی خیس و لبانی لرزان، جزئیات روزهای قبل از شهادت، وصیت‌ها و آخرین لحظات زندگی همسرش را روایت می‌کند؛ عشقی که تا ابد در دل خانه و خاطره‌ها جاری است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - هما اکبری: در جریان جنگ ۱۲ روزه و حملات موشکی رژیم صهیونیستی به مراکز نظامی ایران، شهید «علیرضا صمدی» از شهرستان سیاهکل استان گیلان، به عنوان هفتمین شهید گیلانی مدافع امنیت، به شهادت رسید. زندگی کوتاه اما پرمعنای او و عشق عمیقش به وطن و خانواده، تصویری زنده از ایمان، اخلاق، وفاداری و ایثار ارائه می‌کند.

شهید علیرضا صمدی در بخش مانیتورینگ وزارت دفاع مشغول خدمت بود و تا واپسین لحظات، با تعهد، ایمان و آرامشی مثال‌زدنی در سنگر خود باقی ماند او در جریان حملات موشکی دشمن، جان خود را فدای امنیت کشور کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

این داستان تنها روایت یک شهادت نیست؛ بلکه داستان وفاداری، عشق و ایثار یک همسر نیز است؛ «هانیه وحدت» همسر شهید، در شبی پراضطراب و در ساعات هشدار، می‌توانست منطقه را ترک کند، اما تصمیم گرفت بماند و تا آخرین لحظه کنار همسرش ایستاد و آخرین جمله او را با تمام وجود شنید: «خوشگله، خداحافظ…»

خاطرات یک همسر؛ وقتی عشق و شهادت همزمان روایت می‌شوند

آشنایی و آغاز زندگی عاشقانه

«هانیه وحدت» در گفتگو با خبرنگار مهر درباره آشنایی و زندگی مشترک خود با شهید صمدی گفت: علیرضا متولد ۱۹ بهمن ۱۳۷۷ بود و یک خواهر کوچک‌تر داشت ما حدود ۱۰ سال پیش از ازدواج یکدیگر را می‌شناختیم و سه سال زندگی مشترک عاشقانه، محترمانه و پر از درک متقابل داشتیم.

وی با اشاره به اخلاق و رفتار همسرش افزود: شهید من مردی مهربان، دلسوز، باایمان، اهل نماز اول وقت، خوش‌اخلاق و اجتماعی بود. رابطه‌اش با خانواده و اقوام بی‌نظیر بود و همیشه آماده کمک به دیگران، حتی بدون اینکه من متوجه شوم.

هانیه ادامه داد: علیرضا بسیار خادم و علاقه‌مند به خدمت بود. در موکب‌ها خادم بود، به زائران و نیازمندان کمک می‌کرد و همیشه دلش با مردم بود.

مسیر تحصیل و خدمت

همسر شهید درباره مسیر تحصیلی و حرفه‌ای او گفت: علیرضا بعد از دیپلم با رتبه ۴۴ در دانشگاه قبول شد، اما دلش جای دیگری بود و تصمیم گرفت از دانشگاه انصراف دهد و در وزارت دفاع مشغول خدمت شود. او با مدرک دیپلم، در بخش مانیتورینگ وزارت دفاع فعالیت می‌کرد و دو سال تا زمان شهادتش با تمام توان خدمت کرد.

وی افزود: علیرضا همچنین در بسیج محل زندگی مادری‌اش فعال بود و چه مسئولیتی داشت نمی‌دانم، اما همیشه آماده خدمت به مردم و کشور بود.

ازدواجی ساده اما با شکوه

هانیه وحدت درباره زندگی مشترک خود گفت: وقتی برای خرید حلقه و نشان ازدواج رفتیم، دلم می‌خواست ساده‌ترین‌ها را انتخاب کنم، اما علیرضا و خانواده‌اش گفتند تو همسر علیرضایی و ملاحظه نکن. سه سال زندگی با او برایم به اندازه سی سال عشق و برکت بود.

وی ادامه داد: زندگی ما ساده اما با شکوه بود. مستأجر بودیم، اما شرایط مالی‌مان مناسب بود و زندگی ما برای بسیاری الگو بود.

خاطرات یک همسر؛ وقتی عشق و شهادت همزمان روایت می‌شوند

روزهای جنگ و اضطراب

هانیه وحدت درباره شب حمله گفت: شب ۲۷ خرداد اطلاعیه آمد که منطقه در خطر است. علیرضا نگران بود و وسایلم را جمع کرده بود تا به ترمینال برساند، اما من نرفتم. صبح، از زیر قرآن ردش کردم و آیت‌الکرسی خواندم. وسط دعا دیدم کیف پولش جا مانده و برگشت. آهنگ ماشینش بلند بود: خیبر خیبر یا صهیون. خم شدم کیفش را بدهم که با دست احترام نظامی گذاشت، نگاهم کرد و گفت: خوشگله، خداحافظ… این آخرین جمله‌ای بود که از او شنیدم.

همسر شهید با صدایی از جنس دلتنگی گفت: تا ظهر با هم در تماس بودیم. آخرین تماس‌مان یک ربع طول کشید. بعد ساعت ۳/۴۷ دقیقه دیگر هیچ.....

وی بعد از فروخوردن بغضش گفت: دل‌نگران شدم. تماس گرفتم، جواب نداد. با دامادم تماس گرفتم. گفت محل کارشان را زده‌اند، نرو. اما من طاقت نیاوردم با خاله‌اش راهی شدیم مسیرها اشتباه و طولانی بود. در ورودی محل کارش، سربازها گفتند مجروحین به بیمارستان منتقل شده‌اند.

هانیه با صدایی لرزانی ادامه داد: به گفته همکارانش ترکش به پشت سر و پهلوی علیرضا اصابت کرده بود… فاصله‌اش با محل برخورد موشک فقط ۵۰ متر بود موشک دوم در ۵ متری همکارانش فرود آمد، الحمدالله اما هیچ‌کدام آسیبی ندیدند. فقط علیرضا بود که رفت… فقط او.

وی با مکثی طولانی گفت: در بیمارستان چمران، بعد از کلی پیگیری، فهمیدم، انگار شهید من دیگر بین مجروحان نبود… و دلم شکست که بی هیچ خبری باید بر می‌گشتیم.

صبحی که حقیقت نزدیک‌تر شد

هانیه با صدایی آرام و چشمانی خسته از بی‌خبری گفت: صبح روز بعد، خانواده علیرضا از شمال رسیدند. هنوز هیچ چیز قطعی نبود، اما دل‌ها ناآرام بود. تصمیم گرفتیم با هم به بیمارستان چمران برویم؛ شاید خبری، شاید نشانه‌ای، شاید امیدی.

وی ادامه داد: در مسیر، چند گشت امنیتی ما را متوقف کردند. مأمورها مشکوک شده بودند. دامادم جلو رفت و آرام گفت: پسرشان شهید شده است. همان‌جا بود که پدر علیرضا فهمید. هیچ‌کس چیزی نگفت، اما همه‌چیز گفته شد.»

هانیه با بغضی فروخورده و حسرت گفت: به بیمارستان رسیدیم. زیر پل نگهبانی ایستادیم. آن لحظه‌ها، انگار زمان کش آمده بود. فقط سکوت بود و نگاه‌هایی که دنبال تأیید می‌گشتند. بعد از مراحل اداری، قرار شد پیکر علیرضا را تحویل بگیریم و من فقط به آخرین جمله‌اش فکر می‌کردم: «خوشگله، خداحافظ.»

خاطرات یک همسر؛ وقتی عشق و شهادت همزمان روایت می‌شوند

وصیت‌های عاشقانه و خاطرات ماندگار

هانیه با نگاهی به کشوی میز گفت: علیرضا همیشه فکر همه چیز را می‌کرد. گفته بود اگر اتفاقی افتاد، اقساط را تسویه کن و برو شمال. بعد از شهادتش تعدادی از لباس‌هایش را اهدا کردم، به ناگاه در کشوی میز دیدم که تمام رمز کارت‌هایش را برایم نوشته بود.

وی با لبخندی از جنس غم ادامه داد: وقتی کودک بود، بیماری سختی داشت. مادرش نذر کرد که اگر پسرش شفا بگیرد، کنیز حضرت زهرا (س) شود. شال سبزی بر سر علیرضا گذاشت و او وقتی از خواب بیدار شد گفت: خواب دیدم کسی شالی روی سرم انداخت. بعد از آزمایش‌ها، بیماری‌اش محو شد.

لحظه‌هایی از جنس نور

هانیه با اشتیاق و غرور گفت: ده روز قبل از شهادت، در مسیر سفر، دید موتورسوار پولی از جیبش ریخته بود و با دامادم پول‌ها را جمع کرد. با وجود مخالفت داماد، با سرعت رفت دنبال موتوری. پیدایش نکرد و پول را صدقه داد.

وی افزود: علیرضا به فوتبال علاقه داشت و جمعه‌ها اگر وقت داشت بازی می‌کرد. همچنین عشق و احترام ویژه‌ای به حضرت آقا داشت و همیشه می‌گفت: اگر ما نمانیم، چه کسی باید بماند؟ آرزویش این بود که اسکورت آقا باشد.

اربعین، مشهد و عطر تابوت

هانیه با چشمانی خیس و لب لرزان گفت: یک‌بار با خانواده‌اش به مشهد رفتیم. در زمان جنگ که شهر در حال فضاسازی محرمی بود، شهید من تصمیم داشت تنها به سفر اربعین برود تا مسیر را یاد بگیرد، می‌گفت: «سال بعد با هم می‌رویم»، که نشد. امسال من و خانواده‌اش به نیابتش رفتیم.

خاطرات یک همسر؛ وقتی عشق و شهادت همزمان روایت می‌شوند

جنگ ۱۲ روزه و نگاه به دشمن

وی با صدایی محکم گفت: علیرضا در دل جنگ ۱۲ روزه ماند؛ همان روزهایی که رژیم صهیونیستی با حملات موشکی، امنیت و آرامش مردم را نشانه گرفته بود. او می‌دانست ماندنش یعنی ایستادن مقابل ظلم. رژیم صهیونیستی فقط به خاک حمله نکرد؛ به دل‌ها، امیدها و زندگی‌ها حمله کرد، اما علیرضا با ایمان، آرامش و لبخندش ایستاد و من به ایستادنش افتخار می‌کنم.

هانیه ادامه داد: من همسر شهیدی هستم که با دل رفت، نه با دستور. کسی که نه فقط برای کشور، بلکه برای انسانیت جنگید. هر روز که از خواب بیدار می‌شوم، با خودم می‌گویم: خوش به حال من که همسر علیرضا بودم، خوش به حال من که عشق را با او تجربه کردم و خوش به حال من که امروز، نامش را با افتخار صدا می‌زنم.

یاد و خاطره جاودانه

وی با حسرت گفت: از لحظه تدفین، چیزی در خاطرم نمانده… فقط سکوت بود و سنگینی نبودنش. انگار زمان ایستاده بود. بعدها شنیدم وقتی تابوتش را باز کردند، عطری در فضا پیچیده بود… عطری که نه از این دنیا بود و نه از یادم می‌رود.

هانیه وحدت گفت: و شاید همین کافی باشد برای جاودانگی؛ که کسی با عشق برود و کسی با عشق بماند. زندگی و شهادت علیرضا به من آموخت که عشق واقعی یعنی ایستادن در برابر سختی‌ها و وفادار ماندن تا آخرین نفس.

وی افزود: هرگاه به زندگی مشترکمان فکر می‌کنم، حس می‌کنم علیرضا هنوز کنارم است؛ در همان آرامش قبل از هر روز، در همان لبخندهای کوتاه، در همان دستان مهربانش و حتی در سکوت خانه‌ای که حالا با نبودنش سنگین شده است.

هانیه با لحنی آکنده از غرور و دلتنگی گفت: شهید من نه تنها برای کشورش، بلکه برای ارزش‌های انسانی، برای امنیت مردم و برای عدالت ایستاد. او رفت، اما آموزه‌هایش، محبتش، صداقت و شجاعتش، برای همیشه باقی خواهند ماند.

شهید علیرضا صمدی رفت، اما رد نگاهش، عطر حضورش و صدای آخرین جمله‌اش: هنوز در دل خانه‌شان جاری است.

زندگی و شهادت شهید علیرضا صمدی تصویری تمام‌عیار از ایمان، اخلاق، عشق و ایثار است؛ مردی که با تمام وجود در دل جنگ ۱۲ روزه ایستاد و جان خود را فدای وطن کرد و همسری که با وفاداری تا آخرین لحظه، عشق و حیات انسانی را معنا کرد. این روایت، بیش از یک خبر، قصه‌ای از عشق و ایثار است که در حافظه مردم گیلان و ایران جاودانه خواهد ماند.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.