در هیاهوی نگرانی از تسلط ماشینها، همدلی، قضاوت اخلاقی و مهارتهای پیچیده دستی همچنان قلمرو اختصاصی انسان است که هوش مصنوعی با تمام قدرت محاسباتیاش، هرگز توان جایگزینی آن را نخواهد داشت.
این روزها کمتر محفلی را میتوان یافت که در آن صحبتی از قدرت هوش مصنوعی و محصولات عجیب غریب آن نباشد. اما اگر از گردوغبار هیجانات رسانهای عبور کنیم و به واقعیت فنی ماجرا بنگریم، با حقیقتی متفاوت روبرو میشویم.
به گزارش فارس، هوش مصنوعی با تمام قدرت محاسباتی خیرهکنندهاش، در برابر برخی ویژگیهای ذاتی انسان و برخی مشاغل خاص، ناتوان است و به گفته بسیاری از کارشناسان، احتمالاً هرگز توانایی عبور از این مرزها را نخواهد داشت.
در ادامه به بررسی دقیق مرزهایی میپردازد که ماشینها پشت آن متوقف میشوند؛ مرزهایی که قلمرو اختصاصی انسان باقی خواهند ماند.
توهمِ بودن، چرا هوش مصنوعی شخص عملگر نیست؟
نخستین و شاید مهمترین مانع، مسئله خودآگاهی است.دکترهای علوم شناختی و مهندسان ارشد یادگیری ماشین بر این نکته توافق دارند که آنچه هوش مصنوعی انجام میدهد، نه تفکر، بلکه پردازش آماری است.
وقتی شما با یک مدل زبانی صحبت میکنید، او معنای درد، عشق یا ترس را نمیفهمد؛ بلکه تنها با احتمالات ریاضی پیشبینی میکند که کدام کلمه باید پس از کلمه دیگر بیاید.این تفاوت بین شبیهسازی و واقعیت است.
یک نرمافزار میتواند نقشهی دقیقی از یک کوهستان ارائه دهد، اما نقشه هرگز خودِ کوه نیست. هوش مصنوعی فاقد تجربه درونی یا Qualia است. او نمیداند خسته بودن چه حسی دارد، بنابراین هرگز نمیتواند بر اساس خستگی یا انگیزه درونی تصمیم بگیرد.
در مشاغل و موقعیتهایی که نیاز به درک وجودی است، ماشینها همیشه نقش بازیگرانی را دارند که دیالوگهایشان را حفظ کردهاند، اما معنی آن را نمیدانند.
بحران همدلی، رباتها گریه نمیکنند
در بازار کار آینده، قلب انسان گرانقیمتترین دارایی او خواهد بود. هوش مصنوعی میتواند بر اساس دادههای صوتی تشخیص دهد که صدای شما میلرزد و احتمالاً ناراحت هستید، و سپس متنی همدلانه تولید کند. اما این همدلی، مصنوعی و بر پایه الگوست، نه بر پایه تجربه مشترک بشری.مشاغلی مانند روانشناسی، مددکاری اجتماعی، پرستاری از سالمندان و حتی مدیریت منابع انسانی در سطوح بالا، در منطقهای امن قرار دارند.
یک بیمار سرطانی یا فردی که عزیزی را از دست داده است، نیاز دارد بداند شنوندهاش نیز فناپذیر است و درد را میشناسد. یک ربات هرگز نمیمیرد، بنابراین درک عمیق از ترسِ مرگ یا امید به زندگی برای او غیرممکن است. این لمس انسانی ، کالایی است که قابل کدنویسی نیست.
پارادوکس موراوِک، چرا شغل لولهکشها از مهندسان نرمافزار امنتر است؟
یکی از عجیبترین و غیرمنتظرهترین یافتههای علم رباتیک، پدیدهای به نام پارادوکس موراوِک است.این اصل بیان میکند: کارهایی که برای انسان سخت است (مانند محاسبات ریاضی پیچیده یا تحلیل بورس)، برای کامپیوتر آسان است؛ و کارهایی که برای انسان آسان است (مانند تا کردن لباس، باز کردن یک در، یا تعمیر لولهی زیر سینک)، برای رباتها بهشدت دشوار است.در حالی که هوش مصنوعی مشاغل یقه سفید و دفتری (مانند حسابداری پایه، ترجمه متون ساده و تحلیل داده) را تهدید میکند، مشاغل فنی و دستی در محیطهای غیرقابل پیشبینی تقریباً دستنخورده باقی ماندهاند.
یک لولهکش، برقکار یا تکنسین تعمیرات با محیطی روبروست که هر بار متفاوت است: زنگزدگی لولهها، فضای تنگ، نور کم و موانع پیشبینی نشده.انسان با تکیه بر هماهنگی چشم و دست و قوه ادراک محیطی، این مشکلات را در لحظه حل میکند.
اما برای یک ربات، تشخیص اینکه چقدر فشار به یک آچار وارد کند تا پیچ زنگزده نبرَد، یک چالش محاسباتی عظیم است. بنابراین، برخلاف تصور عمومی، مشاغل مهارتی و فنی یدی، جزو امنترین شغلها در عصر هوش مصنوعی هستند.
خلأ اخلاقی و بنبستِ تصمیمگیری
هوش مصنوعی فاقد وجدان است. او بر اساس دادههایی آموزش دیده که گذشته را منعکس میکنند، نه لزوماً آنچه که درست است.در مشاغل مدیریتی کلان، قضاوت حقوقی و رهبری سیاسی، تصمیمگیریها اغلب در فضای خاکستری انجام میشود؛ جایی که قانون مشخصی وجود ندارد و باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد.یک مدیرعامل یا یک قاضی باید مسئولیت تصمیمات خود را بپذیرد.
اگر هوش مصنوعی اشتباه کند، نمیتوان آن را مجازات کرد یا انتظار پشیمانی داشت. تصمیمگیری استراتژیک نیازمند درک زمینههای فرهنگی، سیاسی و اخلاقی است که فراتر از منطق صفر و یک است. به همین دلیل، رهبری تیمها و سازمانها همچنان در دستان انسان باقی خواهد ماند، هرچند که ابزارهای تحلیلی آنها توسط AI تامین شود.
خلاقیت هنری، هیچ رباتی روح هنری ندارد
آیا هوش مصنوعی میتواند پیکاسوی بعدی باشد؟ پاسخ فنی خیر است. مدلهای تولید تصویر و متن، در واقع ماشینهای بازآرایی هستند. آنها میلیاردها اثر انسانی را بلعیدهاند و اکنون آنها را با هم ترکیب میکنند.
اگرچه خروجی آنها میتواند حیرتانگیز باشد، اما هوش مصنوعی توانایی خلق از هیچ مانند هنرمندان را ندارد.انسانها قادر به تغییر پارادایم هستند.
دانشمندی که فرضیهای کاملاً جدید میسازد که با دادههای قبلی در تضاد است، یا هنرمندی که سبکی را خلق میکند که قبلاً وجود نداشته، از نیروی شهود و تخیل استفاده میکند. هوش مصنوعی در جعبهی دادههای موجود محبوس است، در حالی که انسان میتواند خارج از جعبه فکر کند و حتی خود جعبه را زیر سوال ببرد.
چشمانداز آینده، عصر انسان پلاس
گزارشهای فنی نشان میدهد که آینده متعلق به تقابل انسان و ماشین نیست، بلکه متعلق به تعامل آنهاست. ترس از اینکه هوش مصنوعی جای من را میگیرد باید با این واقعیت جایگزین شود: انسانی که کار با هوش مصنوعی را بلد است، جای انسانی را که بلد نیست، خواهد گرفت.
مشاغل آینده ترکیبی خواهند بود. پزشکان دیگر وقت خود را صرف تشخیصهای اولیه نمیکنند (کاری که AI بهتر انجام میدهد)، بلکه وقت خود را صرف تفسیر نتایج پیچیده، طراحی درمانهای شخصیسازی شده و ارتباط عاطفی با بیمار خواهند کرد. معماران دیگر ساعتها وقت صرف نقشهکشی فنی نمیکنند، بلکه بر روی مفاهیم انتزاعی و زیباییشناسی تمرکز میکنند که ماشین از درک آن عاجز است.
کلام آخر،بازگشت به اصالت
در نهایت، ظهور هوش مصنوعی شاید بزرگترین خدمت را به بازشناسی ارزشهای انسانی کرده باشد. با سپردن کارهای تکراری، خطرناک، و صرفاً محاسباتی به ماشینها، ما مجبور خواهیم شد در آنچه واقعاً ما را انسان میسازد، متخصص شویم: خلاقیت، همدلی، مهارتهای پیچیده دستی و قضاوت اخلاقی.هوش مصنوعی ابزاری قدرتمند است، اما چکش هرگز جای نجار را نمیگیرد. تا زمانی که ما روح داریم و ماشینها فقط الگوریتم، فرمان تمدن در دستان ما باقی خواهد ماند.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.