سرانجام فیلم سینمایی «لاله» به کارگردانی اسدالله نیکنژاد، با سپری کردن یک دهه از شروع تولید خود، به چرخه اکران عمومی در سینماهای کشور وارد شد و اکنون زمان مناسبی است تا پس از دیده شدن نسخه نهایی این اثر جنجالی که در طی این سالها با حواشی بسیاری همراه بود، به بیان چند نکته در باب این فیلم سینمایی پرداخت:
1/ فیلم سینمایی «لاله» میتواند اثری شاخص در ژانر ورزشی (Sports Genre) محسوب شود. اثری که صنعت سینمای ایران را با تجربهای جدید از مفهوم فیلمهای درام ورزشی (Sports drama films) مواجه ساخته و دایره تولید فیلمهای درباره ورزشکاران (Films about sportspeople) را در سابقهی سینمای کشور با حضور اثری درباره ورزش زنان (Films about women's sports) وسعت بخشد. اثری که اگر چه از قابلیت کوتاه شدن برخوردار است؛ اما در همین مدت زمان طولانی و تا حدی خسته کننده، خود از این توانایی ویژه برخوردار است تا طیفی از مخاطب سینمایی را با تزریق حجم قابل قبولی از اکشن (Action) در کنار میزانسنهای مهیج و تصاویر جذاب از اتومبیلرانی جذب خود ساخته و به تماشای «لاله» وادار نماید.
2/ قطعا ساخت اثری همچون فیلم سینمایی «لاله» آن هم در لوکیشنهای نامناسب موجود در کشور و با محدودیتهای تکنیکی و تکنولوژی بعضا عقب افتاده فیلمبرداری و ...؛ نیازمند حمایت مستقیم و کمک ویژه نهادهای سینمایی میباشد. این در حالی است که این حمایتها میتوانست تنها از جنبه معنوی برخوردار شود و این اثر بدون دریافت هرگونه حمایت مادی توسط دولت و تنها با جلب نظر سرمایهگذاران خارجی و یا حتی کمپانیهای ماشینسازی داخلی ساخته و به دور از هر تنش و تشنجی به مسیر عادی خود در صنعت سینمای کشور ادامه دهد و شاید این بزرگترین اشتباه سازندگان اثر بود که برای تسریع روند تولید چنین اثری به دنبال جذب منابع مالی از طریق سیستم دولتی رفته و فیلم خود را در معرض طوفان تغییر دولت و به تبع آن تسویه حسابهای حسودانه و غرضورزیهای متداول سیاسی قرار دادند.
3/ فیلم سینمایی «لاله» در نمای امروزی آن و در قالب آنچه که اکنون بر پرده نقرهای سینما به نمایش درآمد؛ نمودی بارز از یک اثر کاملا سکولار (Secular) است که در میان طیف گستردهای از تولیدات کشور جای گرفته و میتواند ویترین تولیدات صنعت سینمای ایران را در ترسیم شرایط عدول از ایدئولوژی و مبانی انقلاب اسلامی کامل نماید. اثری که همچون بسیاری از دیگر تولیدات سینمایی در سالهای اخیر، سعی دارد تا تصویری هضم شده از جامعه ایران را در هاضمه نظامات بینالملل نشان دهد و در این میان شاید عُمده تفاوت این اثر در شرافت و استواری آن بر مفهوم ایران و ایرانی بودن است. شرافتی که سبب شده تا فیلم سینمایی «لاله» همچون بسیاری از تولیدات سینمایی سالهای اخیر، به تسخیر ژانر فلاکت در نیاید و در کنار زشتیهای موجود در هر جامعهای، به ترسیم زیباییهای ایران نیز مبادرت ورزد.
4/ آنچه که امروز از فیلم سینمایی «لاله» در منظر مخاطب سینمایی قرار میگیرد؛ اثری تُهی شده از مبانی انقلاب اسلامی است که در عین حال سعی کرده تا از در غلتیدن به ژانر فلاکت پرهیز نموده و تمام تلاش خود را معطوف این مهم سازد که تصویری باثبات و متمدن از وضعیت و شرایط کنونی جامعه ایران به مخاطب جهانی خود ارایه دهد. تصویرسازی ویژهای که منطق تولید آن در مقطع پس از فتنه سال 1388 هجریشمسی کاملا واضح بود و از جهتی میتوانست به عنوان امری هوشمندانه تلقی شود.
پس اگر «لاله» دستخوش ندان کاریهای مدیران اجرایی وقت کشور و تزریق بودجههای دولتی خاص نمیشد و تنها با حمایت معنوی همهجانبه میتوانست به پیش رفته و مسیر عادی خود را در جذب بودجه از بخش غیردولتی طی نماید و به اکران جهانی راه یابد و ...؛ شاید میتوانست هژمونی رسانهای غرب را حتی به صورت هر چند محدود، بشکند و ذهنیتی که به سبب جنایت فتنهگران داخلی و در قالب تصاویری همچون کشته شدن ندا آقاسلطان به عنوان پربینندهترین مرگ یک انسان در تاریخ بشریت به جهان مخابره شده بود را تحت الشعاع خود قرار دهد و ...
5/ سالهاست که متولیان اجرایی کشور چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و چه در وزارت امورخاجه نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که در عرصههای نوین روابط بین الملل و بالاخص در صحنه دیپلماسی عمومی (Public Diplomacy) از چه جایگاه و موقعیت ویژهای برخوردار بوده و ملزم به رعایت و یا اِعمال چه وظایف ایجابی و سلبی مهمی در این راستا میباشند. موضوعی که سبب شده تا هم تصویر ارایه شده از جمهوری اسلامی ایران در جهان با واقعیتهای موجود کشور از فاصله چشمگیری برخوردار باشد و هم عرصه فرهنگی کشور با حفرههای بسیاری مواجه گردد.
این در حالی است که اگر مدیری به منازعه فرهنگی باور داشته باشد، الزامات آن را فراهم کرده و با تلاش و جدیت میتواند سیاستها، اصول و قواعد مورد نیاز در حوزهها و بخشهای گوناگون را پیادهسازی نماید. در این بین رضایت یا نارضایتی هیچ فرد و گروهی بر مصالح فرهنگی و امنیت فرهنگی کشور برتری ندارد و تنها در این صورت است که تولید اثری همچون فیلم سینمایی «لاله» موضوعیت پیدا میکند. اثری که تولید آن در چارچوب دیپلماسی فرهنگی تعریف شده و میتوانست در مقطع زمانی پس از فتنه سال 1388 هجریشمسی به ابزاری موثر برای ترمیم وجهه ایران در عرصه رسانهای در جهان مبدل شود.
6/ دفعالوقت صورت گرفته در مسیر تولید فیلم سینمایی «لاله» و اکران امروزی این اثر آن هم پس از گذشت حدود 10 سال از آغاز فرایند تولید؛ موجب شده تا «لاله» کارکرد دیپلماسی فرهنگی خود را تا حد بسیاری از دست داده و به اثری کاملا تجاری و نه فرهنگی مبدل گردد که گیشه و اصالت جاذبهها را مدنظر قرار داده است. اثری که دیگر سخن گفتن کاراکترها و بازیگران ایرانی فیلم به زبان انگلیسی برایش موضوعیت پیدا نمیکند و علیرغم تمام هزینههای گزاف و جنجالهای گزافتر، به یک تله فیلم سرخوشانه و جاذبهمحور و تیپگرا فروکاست پیدا کرده که نظایر بالیوودی و هالیوودی بسیاری دارد. اثری که حتی از منظری سعی میکند تا یک ماراتن اشرافیت و به شدت کش آمده و مُهمل و تا حدی عصبی کننده، از موسیقی حماسی و اپیک و جاذبههای اکشن و طبیعت بکر ایران و... را به خورد مخاطب کرونازده و درگیر معیشت روزانه خود در امروز ایران بدهد.
7/ اگر چه برخی همچنان بر این باورند که جَرح و تعدیلهای صورت گرفته در طی هفت سال گذشته سبب شده تا فیلم سینمایی «لاله» از مبانی ایدئولوژیک تُهی شده و به اثری کاملا سکولار مبدل گردد و بر این مدعای خود شاهد مثالهایی همچون سانسور شخصت آرمان و یا جایگزینی سکانس شهادت فرزند قهرمان او با صحنه آتشسوزی ماشین و ... را متذکر میشوند؛ اما با این همه آنچه که مخاطب امروز بر پرده سینما مشاهده میکند تنها ملاک داوری و نقد یک اثر سینمایی بوده و از این جهت است که حضور شتابزده فیلم سینمایی «لاله» آن هم پس از چندین سال بلاتکلیفی و در اکران کرونازده نوروز امسال را میبایست اقدامی کاسبکارانه قلمداد نمود که در خوشبینانهترین صورت ممکن سبب میشود تا مخاطب سینمایی اثر به سمت و سوی شعارهای جامعه مدنی سوق داده شود و ایشان را با ذهنیتی برآمده از ناسیونالیسم افراطی و قهرمان اومانیسم و امیال شهری و... به فضای انتخابات ریاست جمهوری در سال 1400 هجریشمسی هدایت و ضمن پوشاندن ناکارآمدی دولت مستقر، زمینههای روانی لازم برای موجسواری سیاسی عدهای خاص و مطرح شدن دعوای حضور زنان در جایگاه ریاست جمهوری را فراهم نماید.
8/ فیلم سینمایی «لاله» با وضعیت کنونی، اثری آنچنان عقیم شده و موقعیتنشناس و الکن است که در لایههای محتوایی خود هیچچیز برایش باقی نمانده، جُز تصویرسازی از مانیفست فمینیسم مبتنی بر آموزههای موج سوم (Third-wave feminism)؛ آموزههایی که اگر چه دارای مسئله شدنِ زن در سینمای ایران را به همان سبک همیشگی و با یک عصبانیت رو به بیرون و در تقابل و مخالفت مستقیم با سنت و دین نشان نمیدهد و همچون فیلم سینمایی «دیوار» به کارگردانی محمدعلی طالبی و یا حتی فیلم سینمایی «آذر» به کارگردانی محمد حمزهای و ... سعی نمیکند تا از زن ایرانی به عنوان موجودی مفلوک و در تعارض با سبک زندگی اسلامی و ایرانی تصویرسازی نماید؛ اما به دقت آموزههای موج سومی را رعایت کرده و به روایت زنی میپردازد که ضمن به رسمیت شناختن وسیلهای به نام «مرد»، میخواهد با بهرهگرفتن از توان او در اجتماع به تفوق برسد و حصارهای سُنت را بشکند و به الگوی زن یاغیِ مدرن مبدل گردد! پس اگر چه در فیلم سینمایی «لاله» با دختر طاغی و معترضِ چشمرنگی و یا دخترِ خانهگریز مواجه نیستیم و خانواده ایرانی به عنوان موجودیتی مفلوک و تحقیر شده نشان داده نمیشود؛ اما در عوض با یک نجیبزاده و جنتلیدی (Gentlelady) مواجهیم که بسیار شیک و مجلسی و البته بسیار اغراق شده و گلدرشت، به حقنه مانیفست فمینیسم در عمق جان مخاطب خود مبادرت میورزد.
زنی که مراحل موفقیت خود را طی کرده و اکنون به عنوان الگو و در کالبد یک مُصلح اجتماعی ظهور نموده و در قامت مدیر موفق توانسته مردانِ ناجوانمردِ حریفش را به خاک سیاه بنشاند و فساد نهادینه در سیستم مردسالار موجود را افشا نماید. که البته شرافت اثر موجب شده تا این همه بر خلاف سبک رایج و بدون آنکه شخصیت زن داستان پیوند خانوادگی خود را پاره کند و یا مورد تجاوز واقع شده و یا زندان برود و یا مهاجرت کند و ... محقق شود و در این فیلم به نمایش درآید.