به گزارش خبرگزاری صداوسیما ،حبیب عبداللهی جانباز مدافع حرم و مداح اهل بیت(ع) که حضورش در سوریه چندان آسان نبود در اوج روزهایی که دمشق در آستانه سقوط قرار داشت خود را به سوریه رساند و مدافع حرم شد.
در بحث سوریه آنچه مایه تاسف است این است که مردم از اتفاقات در سوریه و کارها و زحماتی که با مشکلات فراوان انجام شد تصور دیگری دارند شاید تصور خیلیها از جنگ ، تصور هالیوودی با یک رزمنده یا یک جنگجو با تجهیزات به روز دنیا باشد ولی واقعیت ماجرا این بود که مقاومت همیشه مظلوم و مقتدر ایستاده بود، مقاومت همیشه دستش از نظر امکانات و تجهیزات پر نبود با تمام سختی و مشکلاتی که سر راهش بود با دشمنی جنگید که شاید از نظر خیلی از مردم فقط یک گروه تروریستی مسلح بود اما این طور نبود پشت این گروه تروریستی مسلح تمام سرویسهای اطلاعاتی برند دنیا مقاوم ایستاده بودند، سرویسهای اطلاعاتی که هر کدامشان به تنهایی برای به آشوب کشاندن یک کشور یا منطقه کافی است.
پشت این گروه تروریستی مسلح تمام سرویسهای اطلاعاتی برند دنیا مقاوم ایستاده بودند، سرویسهای اطلاعاتی که هر کدامشان به تنهایی برای به آشوب کشاندن یک کشور یا منطقه کافی است.
این گونه دست به دست هم دادند و به تبع آن گروههای دیگری را هم مسلح کردند و به آنها اطلاعات کامل میدادند همراه با حمایتهای مالی و تسهیلاتی.
حتی خیلی جاها از اینها (گروههای تروریستی) در پوشش جنبشهای مردمی حمایت اجتماعی میکردند و بعد مقاومت با دست خالی جلوی اینها میایستد همان اتفاقی که در سوریه افتاد، گروههای تکفیری که شاخههایی از القاعده بودند ثبت و ضبط مجروحانشان در مناطقی از فلسطین اشغالی میبردند. شاید تصور خیلی از مردم این باشد که فکر کنند دیگر جنگیدن با آنان کاری ندارد و به راحتی میشود جنگید یا با آنان کنار آمد و کارشان را یک سره کرد. اما واقعیت آن است که هر وقت در تنگنا قرار میگرفتند از نظر تسهیلاتی و مالی از آنها حمایت میشد یا هر وقت از نظر انسانی مشکل داشتند به صورت سرویسهای اجارهای از کشورهای دیگر به کار دعوت میشدند.
ما در جنگ سوریه به عنوان نیروی مستشار و کمک مستشار در واحدهای مشورتی کار میکردیم. کار سوریه و دمشق از نظر جامعه جهانی تمام شده بود از نظر اطلاعاتی از نظر سیاسی از نظر جامعه جهانی و رهبران کشورهای دیگر از جمله همسایگان سوریه که به تروریستها کمک میکردند این کشور تقریبا تمام شده بود، آن چیزی که دولت سوریه را نجات داد مردانگی مردان مقاومت بود که در راس آن حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله بودند.
وقتی دمشق در حال سقوط بود
عملیاتهای بزرگ عاملی برای رفع محاصره دمشق
محاصره دمشق چیز پیچیدهای است دمشق تا همین دو سال پیش در محاصره بود در غوطه شرقی، تروریستها، آنجا بودند، اما راههای دسترسی شان محدود شده بود.
آنچه مهم بود اینکه آن محاصره ابتدایی که در اوایل درگیریها ایجاد شده بود شکسته شده بود و راه برای پیشروی باز شده بود قصه در جنگ سوریه مشهود بود مناطق زیادی دست تروریستها و تکفیریها بود چه داعش چه جبهه النصره.
وی افزود: از ویژگیهای جنگ سوریه این بود که اگر روی یک تل عملیات میشد، خود به خود دو سه تا روستا آزاد میشدند، شاید محاصره به طور کامل برداشته نشده بود، اما مسیر برای انتقال تجهیزات برای پیشروی و طرح ریزی عملیات باز شده بود و داشت ادامه پیدا میکرد.
بهترین کاری که میشد انجام شود این بود که مسیرهای ارتباطی آنان قطع شود تا راه ارتباطی نداشته باشند و تضعیف میشدند و، چون به نیروی هوایی در ظاهر دسترسی نداشتند و در این میان، رژیم صهیونیستی به اسم حمله به مواضع ضد اسراییلی، خدماتی به آنان میداد، اما بهترین راه این بود تا تجزیه شوند و دسترسی هایشان بسته شود که تضعیف شوند که این اتفاق افتاد.
در این حین خیلی عملیاتها انجام شد و نیروهای داوطلب زیادی از نیروهای فاطمیون، زینبیون، حیدریون و نبوین و اهل سنت ایران حضور داشتند، ارتش سوریه، جیش و دفاعی وطنی سوریه بودند.
اهمیت نقش شهید حاج حسین همدانی در سوریه
ناگفته هایی درباره شخصیت حاج قاسم
آن چیزی که برای من در شخصیت حاج قاسم خیلی مورد توجه و گیراست جمع اضداد است شخصیت حاج قاسم شامل یک جمع اضدادی است که واقعا نظیرش در دنیا کم است. یک فرمانده نظامی مقتدری که مستکبران عالم از او میترسند و یک انسان رئوف مهربان دل نرم با عاطفهای که شاید نظیرش نباشه خیلیها درگیر یک لبخندش باشند، مگر میشود این دو تا را باهم جمع کرد؟ چند نفر در عالم داریم که با این ویژگیها باشند؟
از آن طرف، خم ابروی او لرزه به پیکر دشمن میاندازد و از این طرف لبخندش دل ببرد از کسانی که به او ارادت دارند. کارهایی که حاج قاسم در زندگیش انجام داد تازه یه بخشی از آن ثبت و ضبط است خیلی هایش نه گفته شد و نه شنیده شد. لفظ مکتب که حضرت آقا میگویند چقدر جای فکر دارد، وقتی که آقا میگویند مکتب، این مکتب در بعد نظامی، اجتماعی یا ابعاد دیگری مثل ابعاد سیاسی و ابعاد زندگی شخصی و تعبدی حاج قاسم را هم در بر میگیرد.
وقتی ، ولی خدا میگوید مکتب حاج قاسم یعنی حاج قاسم در تمام شئون زندگی میتواند الگوی خوبی باشد. اینکه شما با این شخصیت که حضور این فرد در هر نقطهای از عالم دل عدهای از جبهه باطل را خالی میکند و دل افراد جبهه حق را گرم کند این چیزی غیر از این است که پای مکتب امیرالمومنین بزرگ شده است؟
یک ژنرال عالی رتبه بلند پایه قدرتمند مشهور شناخته شده در جهان وقتی به پای ضریح امام رضا یا پرچم حرمهای متبرکه میرسد مثل کودکی، گریه میکند. این جمع اضداد است. ولی وقتی در میدان نبرد قرار میگیرد همه از نگاهش فرار میکنند خیلی مهم است که روی جمع اضداد حاج قاسم بنشینیم و بیندیشیم، یک اخلاق کاملا رسمی کاملا در چارچوب برای کسانی که با او کار میکنند و همان اخلاق تبدیل به یک رابطه پر محبت با همان آدمی که با او کار میکند خارج از فضای کاری و این اصلا کار راحتی نیست.
آقای عبداللهی افزود: وقتی حسین پورجعفری از نیروهای نزدیک به حاج قاسم میگوید که باید بروم و خسته شدم با آن که خیلی سفت و سخت و محکم تو مسائل کاری بود و مطلقا ذرهای کوتاه نمیآید، نامهای مینویسد با این مضمون که هرجای این سفر چند بار تو را صدا کردم دائم فکر میکردم که کنار من هستی.
یا اینکه با این یک شخصیت ویژه اش که برای مردم منطقه جنگ زده بوکمال برای حفظ ناموس و آرامششان جنگیده و وقتی که شب در خانه یکی از خانهها را سپری کرده، صبح هنگام بیرون رفتن، نامهای مینویسد که من فلانی هستم اومدم تو خونه ت از من راضی باش اگر هم راضی نیستی با این شماره من زنگ بزن تا .. کجای دنیا همچین چیزی پیدا میشود این جمع اضداد محض است.
زوایای باز نشده از رشادت های مدافعان حرم در بوکمال و خان طومان
ما هنوز هیچ یک از گفتنیهای جنگ سوریه را نگفتیم ما در بحث نبردهای سوریه گنجینههایی داریم که اصلا راضی نمیشوند حرف بزنند؛ و آن هم علت دارد نه اینکه از تکلیف و رسالتشون بخواهند کوتاه بیایند ، چون کسی از آنان نخواست. شما فقط بوکمال و خان طومان میگویید، اما جنگ بوکمال ، واقعا هیمنه امریکاییها را شکست داد که در تاریخ اندکی از آن نیز ثبت نشده است.
امریکا سنگ بزرگی جلوی راه مقاومت گذاشت تا از آزادسازی بوکمال جلوگیری کند بیایید و ببینید بچههای باصفا و مخلص سپاه قدس و حاج قاسم چه کار کردند چه اتفاق بزرگی را رقم زدند الان اگر از کسی بپرسی نمیداند چه مسافتی را از کجا رفتند تا هزینهای برای مقاومت نداشته و مثمر هم باشد.
میزان واقعی بودن روایتها و مستندها از جنگ سوریه
میزان روایت ها ، بستگی به نویسنده دارد، اما خیلی چیزهایی که در کتابها آمده با واقعیت یکی است، خیلی از اطلاعاتی که در کتابها درباره سوریه آمده است دست اول است. من نمیتوانم درباره چیزی که نخواندم نظر بدهم، ولی درباره چیزی که خودم میگویم میتوانم نظر بدهم.
مستندهای خیلی خوبی درباره سوریه ساخته شد ، مستندهایی که دست اول هستند واقعا خوبند. شما یه مستند میروید با امیرحسین حاجی نصیری ، اسماعیل حلب میگویید که دست اولتر از آن پیدا نمیشود.
ولی من چیزی که خودم مشاهد کردم و خودم عینا همان را مطرح میکنم نه ذرهای کم میکنم نه ذرهای اضافه میکنم. در این باره میتوانم نظر بدهم. اما درباره اینکه چه کسی چی نوشته و چقدرش واقعیت داره نمیشه به این راحتی نظر داد، اما این رو میدانم که محصولات مقاومت را متاسفانه آورده ایم تو یه سری کتابهای خاطرات که اغلب کلیشهای است.
ما با شهدا زندگی کرده ایم شوخی میکردند گاهی هم اشتباه میکرد اما صداقتی ته وجودشان بود به اون نقطهای رسید که باید همه اینها رو جارو میکرد و این کار را میکردند، این مزیت شهداست.
ویژگی شهدا همین است که تا دیروز در کنار تو اصلا فکرش را هم نمیکردی که شهید شود.
در بیمارستان حلب من روی تخت بودم رفیق ما آمد به او گفتم حاج مهدی بگو چه کسانی شهید شدند ، خیلی هاشون رو خودم دیده بودم.
اسم شهدا را که میگفت من بلند بلند میخندیدم فکر میکردند که من موج گرفتم پرستار را صدا میکرد ، گفتم بابا من خوبم ، ولی اینانی که میگویی شهید نمیشوند.
بعد میبینیم شهدا با این سبقه ای که برای خودمان درست کردیم یکی پیدا میشود دو ماهه توبه کرده و شهید میشود. کارهای دینی، آدم را رشد میدهد، اما آنچه انسان را به سعادت میرساند صداقت است ، آن چیزی که آدم را در مقام شهید قرار میدهد اخلاص و صداقت است.
اینها همه معجزه است که بین فاطمیون و حیدریون و زینبیون... پیوند برقرار میشود که اگر این وضع در جبهه دشمن اتفاق افتاده بود از آن به عنوان معجزه یاد میکردند ، مگر میشود باهم و در کنار کسانی بجنگی که زبانشان را نمیدانی!