کیومرث پور احمد را از کودکی با قصه های مجید می شناختم، هنگامی که سال گذشته نگهبان شب او را دیدم هنوز رنگ بوی دلنشین قصه های مجید از فضای فیلم به مشام می رسید. اما آنچه در پرونده باز است دیده می شود، هیچ ربطی به دنیای دوست داشتنی و نوستالژیک فیلمهای پوراحمد نداشت. انتخاب بدون ربط بازیگران، بازی های ضعیف و کلیشه ای، روابط سست و تصنعی عمده ترین المان های قابل مشاهده در فیلم "پرونده باز است" بود.
پوراحمد این بار نیز دنیای نوجوانان در آستانه جوانی را مبنای روایت خویش قرار داده بود، با این تفاوت که بر عکس داستان قصه های مجید در اینجا نه نوجوانان را درست می شناخته و نه دغدغه های ایشان را، که اگر این گونه بود بدون شک مخاطب میتوانست با آن دنیا ارتباط بگیرد، اثری شتابزده که هیچیک از اجزای آن درست طراحی نشده است. فرهاد که مادر ندارد و پدرش نیز ناشنواست و به سختی تکلم میکند عاشق دختر همسایه شده، همزمان علیرضا سرابی نیز به نرگس علاقه دارد این عشق مثلثی در دعوایی بدون منطق، منجر به مرگ علیرضا می شود و خانواده علیرضا خواهان قصاص فرهاد هستند.
تمام عناصری که در فیلم این داستان را روایت میکنند بسیار سطحی و دمدستی طراحی شدهاند، به گونهای که حس میشود فردی بدون آگاهی از قوانین کارگردانی، این مجموعه را ساخته است. قاضی و سیستم قضایی تصویر شده واجد اشکالات عدیدهای بود که گفتگو در خصوص آن نیازمند گفتگو با فردی مطلع از قوانین حقوقی است اما با حداقل اطلاعات در این بخش هم می شد فهمید که فرایند قضایی مشاهده شده بسیار غلط و قابل تامل است.
روابط تصنعی میان اعضای خانواده، شیوه مواجهه با مجرم متهم به قتل در کانون اصلاح و تربیت، تصویر نوع تلاش برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول همگی به اندازهای ضعیف و مناقشه آمیز طراحی شده بودند که فقط یک پرسش را می توان پرسید که واقعا چه ضرورتی برای تولید و انعکاس این اثر در جشنواره وجود داشت.
رقیه محمدزاده
انتهای پیام/