برترینها- آرمان رمضانی: داستان این مقاله از ۵ سال قبل آغاز میشود. ۵ سال قبل مردی، یکی از انسانهای معمولی روی کره زمین، ناگهان متوجه دردی در ناحیه فک خود شد و این درد در طی این ۵ سال به صورت مداوم و بیوقفه باعث آزار او شد. این مرد مطابق انتظار در این نیم دهه تقریبا به هر پزشکی که گمان میکرد میتواند کمکش کند مراجعه کرد اما این مراجعههای فراوان و تستها و عکسبرداریهای بیشمار نتوانست حتی برای لحظهای درد آرواره این مرد بینوا را ساکت کند.
5 سال رفت و آمد به مطب مجربترین و سرشناسترین پزشکان شهر ، اِمآیآرهای بیشمار و معاینههای طولانیِ متخصصان حتی ذرهای به اطلاعات مرد درباره درد ساکتنشدنی فک و صدای تقمانند آروارهاش اضافه نکرده بود و فقط تئوری پشت تئوری بود که اشتباه از آب درمیآمد. اگر بخواهم آخر داستان را همین اول بگویم باید اضافه کنم که مرد در نهایت در ناامیدترین لحظاتش به سراغ کامپیوترش رفت و صفحه هوش مصنوعی چتجیپیتی را باز کرد و مشکلش را توضیح داد.
با وجود حیرت مرد این نسخه ساده هوش مصنوعی در عرض چند ثانیه نه تنها مشکل مرد را متوجه شد بلکه توانست با یک تمرین ساده و یک دقیقهای درد بیوقفه و 5 ساله مرد را ساکت کند و حالا رسانهای شدن این موضوع باعث شده بحثهایی درباره نگاه متفاوت به هوش مصنوعی و مرزهای توانایی این ابزار سرگرمکننده شکل گرفته است. در این مقاله قرار است ببینیم نهایت توانایی ابزاری که ما به عنوان اسباببازی به آن نگاه میکردیم دقیقا کجاست و این تکنولوژی مرموز دقیقا از پس چه کارهایی برمیآید؟
تذکر: ممکن است مطالعه این مقاله شما را تشویق کند برای حل مشکلات پیچیده سلامتی به جای مراجعه به متخصص به سراغ ابزارهای هوش مصنوعی بروید. نویسنده و برترینها به هیچوجه چنین نگاهی را تایید نمیکنند. نباید فراموش کنیم که چنین ابزارهایی هنوز در ابتدای راه توسعه هستند و حتی سازندگان آنها برای مشورت در چنین زمینههای مهمی این ابزارها را توصیه نمیکنند.
چتجیپیتی چگونه این معما را حل کرد؟
همانطور که گفته شد از مراجعات مداوم به پزشکان مختلف حتی یک تشخیص ساده هم نصیب مرد نشده بود و تنها تئوری موجود حدس خود مرد بود که فکر میکرد ممکن است این درد و صدا با مصدومیت سالها قبل در ورزش بوکس مرتبط باشد. در نهایت مرد و خانوادهاش در لحظاتی که به شدت از دست نه فقط پزشکان بلکه به طور کلی علم پزشکی عصبانی بودند از سر لجبازی به سراغ چتجیپیتی رفتند و با توضیح علائم و جزئیات، ناامیدانه به صفحه کامپیوتر چشم دوختند.
تنها چند ثانیه طول کشید تا این هوش مصنوعی پاسخی به شدت کامل و پرجزئیات به مرد ارائه بدهد و توضیح بدهد که احتمالا بر اثر یک حادثه دیسک آرواره اندکی از جای معمول خود فاصله گرفته و این فاصله در حدی نبوده که جلوی تحرک عادی آرواره گرفته شود. این همه کار این ابزار هوش مصنوعی نبود و در ادامه و در نهایت فروتنی چتجیپیتی یک تمرین بسیار ساده برای ریست کردن و بازگرداندن دیسک فک به جای اصلی به مرد پیشنهاد میدهد. تمرین سادهای که با وجود حیرت مرد و خانوادهاش بسیار موثر هم واقع میشود.
تنها یک دقیقه پس از امتحان کردن روش پیشنهادی چتجیپیتی صدای تق مانند آرواره(صدایی شبیه به شکستن قلنج انگشت) ناپدید میشود و درد غیرقابل تحمل و بیوقفه هم کاملا ناگهانی ساکت میشود. 5 سال درد دیوانهکننده در عرض 60 ثانیه ناپدید شده است و این داستان به سرعت شبکههای اجتماعی را درمینوردد. داستانی که کنجکاوی کاربران عادی، کارشناسان تکنولوژی و جوامع آکادمیک حوزه پزشکی را به یک اندازه برانگیخته است.
سیلیکونولی و ستایش توانایی جدید هوش مصنوعی
رید هافمن، یکی از بنیانگذاران لینکدین و از افراد سرشناس سیلیکونولی خیلی زود به این رویداد واکنش نشان داد و ضمن انتشار ، این اتفاق را مانند یک پیروزی جشن گرفت. هافمن این داستان را مانند اثباتی برای "قابلیتهای برتر" هوش مصنوعی توصیف کرد و توضیح داد که به هیچوجه فکر نمیکند این واقعه تنها یک تصادف یا صحنهسازی بوده است. هافمن گفت مخاطبان این داستان انگار در حال نگاه کردن به آینده و به دورهای جدید از "توانمندسازی شخصی" هستند، جایی که هوش مصنوعی در بسیاری اوقات میتواند برتر از نیروهای متخصص انسانی عمل کند.
نگاه رید هافمن به عنوان یکی از صداهای پرمخاطب در سیلیکونولی در این روزهای پس از این واقعه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری معتقدند رید هافمن در حال به چالش کشیدن نگاه قدیمی به ابزارهای هوش مصنوعی به خصوص چتجیپیتی است. نگاهی قدیمی و مرسوم که این ابزارها را تنها قادر به انجام ماموریتهای ساده و سرگرمکننده یا در بهترین حالت برای اتوماسیون(انجام وظایفی تکراری که نیازی به خلاقیت یا تخصص ندارد) میدانند. نگاه هافمن اما برای ابزارهایی چون چتجیپیتی نقشی کلیدی در حل کردن مشکلات واقعی روزمره، آنهم با رویکردی مستقیم، عملگرایانه و کاربردی قائل میشود.
چتجیپیتی؛ یک مشاور شخصی برای چالشهای روزمره
انتشار این داستان در پلتفرمهایی مانند ردیت خیلی زود باعث شد کاربران زیادی با مشکلی مشابه یعنی درد ساکتنشدنی فک شروع به صحبت کنند و مطابق انتظار فصل مشترک احساس تمام این کاربران روی عصبانیت از پزشکانی متمرکز بود که با وجود گرفتن وقت و هزینه و سفارش تستهای بیشمار نتوانسته بودند درمانی عملی برای مشکل پیشنهاد بدهند. مشکلی که حالا با راهنمایی ابزارهای هوش مصنوعی دستکم برای بخش قابل توجهی از این کاربران درمان شده بود.
این موضوع از نگاه بسیاری فراتر از حل کردن یک معمای پزشکی توسط هوش مصنوعی است و برخی از کارشناسان حوزه هوش مصنوعی از جمله سم آلتمن به تفاوت و فاصلهای اشاره کردند که بین نحوه استفاده نسلهای مختلف از ابزارهای برپایه هوش مصنوعی وجود دارد. سم آلتمن به عنوان مدیرعامل اوپِناِیآی(OpenAI) به این تفاوت استفاده اشاره میکند و توضیح میدهد که نسلهای قدیمیتر و افراد با سن و سال بیشتر ابزارهای هوش مصنوعی مانند چتجیپیتی یا اوپناِیآی را تنها به عنوان موتورهای جستجوی جدید میبینند. این در حالی است که کاربران جوان به این ابزارها به عنوان مربی یا مشاور شخصی نگاه میکنند.
امروزه مکالمات با ابزارهایی چون چتجیپیتی از سوالهای اطلاعات عمومی یا طرز تهیه یک غذای خاص فراتر رفته و کابران درباره موضوعاتی چون تغییر رشته دانشگاهی، نحوه انجام پروژههای پیچیده و سنگین شغلی یا کنار آمدن با دردهای بزرگ روحی با این ابزارها گفتگو میکنند. این کاربران برای اخذ شخصیترین و مهمترین تصمیمهای زندگی، سرمایهگذاریهای مالی و چالشهای روابط خانوادگی یا روابط رمانتیک به هوش مصنوعی وابسته هستند.
آلتمن معتقد است مهمترین نقطه قوت هوش مصنوعی در این راه توانایی درک کلیت موضوع و نگاه از بالا به مشکلاتی در زمینه رابطه یا حرفه و سپس ارائه توصیه به عنوان یک همراه قابل اعتماد و بدون جهتگیری و قضاوت است. از نگاه آلتمن هوش مصنوعی بر خلاف هر فرد یا ابزار دیگری همواره در دسترس کاربر و آماده تحلیل و تفسیر مقادیر قابل توجهی از اطلاعات و در نهایت ارائه راهنماییهای موثر و کاربردی است.
در نهایت اما هرکدام از شما مخاطبان این مقاله رابطهای منحصربفرد با هوش مصنوعی و ابزارهایی چون چتجیپیتی و اوپناِیآی دارید و هرکدام از شما نقشی خاص، پراهمیت یا کاملا جزئی برای این ابزارها تعریف کردهاید. برای برخی از شما هوش مصنوعی تنها گوش شنوا برای دردها و مشکلاتتان است و برای برخی دیگر تنها یک راه جدید برای سرگرم شدن. ضمن دعوت برای به اشتراک گذاشتن رابطه شخصیتان با این ابزارها از شما دعوت میکنم در انتهای این مقاله نظرات برخی از کاربران انگلیسیزبان درباره موضوع را مرور کنید.
کاربری به نام RD مینویسد:"راستش من هنوز نمیتوانم در زمینه مشکلات پیچیده سلامتی دستکم پیش از مشورت با پزشک متخصص به این ابزارها اعتماد کنم اما دقیقا مانند مرد حاضر در این داستان به ویژه در مواقعی که پزشک قادر به حل کردن مشکل نباشد با توضیح علائم و نشانهها از این ابزارها راهنمایی میگیرم."
کاربری به نام جیمز هم مینویسد:"من 99 درصد بیشتر از انسانها به این ابزارها اعتماد دارم. این ابزارها مشکل سلامتی سگ من را در حالی حل کردند که دو دامپزشک سرشناس معتقد بودند تنها راه ممکن قطع کردن دم حیوان بیچاره است. چتجیپیتی در عوض پیشنهاد کرد تا رژیم غذایی سگم را تغییر بدهم و تنها در عرض دو هفته مشکل به طور کامل حل شد. وقتی داستان را با دامپزشک مثلا باتجربه در میان گذاشتم تنها گفت:"بله، میتوان ببینم که این راه هم میتواند این مشکل را حل کند"."
کاربر دیگری با نام کاربری بابی هم داستان جالبی دارد:"چتجیپیتی در زمینه ایمان من به خدا به من کمک فراوانی کرد. من به یک کلیسای جدید و تازهتاسیس میرفتم و در همین زمان ناهماهنگی اعتقادات مذهبی من و عقایدم در سیاست برایم مشکلاتی ایجاد کرد. این ابزار به من کمک کرد که درک کنم و ببخشم و حتی اعتقاد قویتری به خدا پیدا کنم. مانند یک دوست دلسوز گوش کرد و درک کرد و به قلبم آرامش داد."
کاربری به نام Obo هم که ظاهرا در زمینه شغلیاش از این ابزارهای استفاده میکند مینویسد:" باور کنید یا نه من با این ابزارها برای بیش از 100 کتاب تخصصی مقالات سطح بالا و دانشگاهی کتابشناسی نوشتهام ."
و در نهایت کاربری با نام کاربری لری پست از زاویه دیگری به داستان نگاه میکند:"به نظر من این مقاله و داستان بیش از آنکه ثابت کند هوش مصنوعی ابزار خارقالعادهای است ثابت میکند که در این دوره و زمانه همهجا پر شده از پزشکان تقلبی و بدون مهارت که از کایروپرکتر گرفته تا روانپزشک تنها آماده پیچیدن نسخهای با دهها قرص و دارو هستند. جالب است که هیچکس به این فکر نمیکند که چرا آنهمه پزشک و متخصص نتوانستند در طول 5 سال یک مشکل ساده فک را حل کنند."