مهاجرت دیگر فقط انتخاب نخبگان یا متخصصان نیست؛ حالا پای دانشآموزان هم به این مسیر باز شده است.
به گزارش فرارو، در سالهای اخیر روند مهاجرت از ایران شتاب گرفته و حالا نسل نوجوان و حتی کودک، خود را در صف رفتن میبینند. این در حالی است که ایران به سرعت به سمت پیری جمعیت پیش میرود. نسلی که در آن تجرد قطعی بیشتر دیده میشود و فرزندآوری اولویت چندانی برای خانوادهها ندارد.
در این میان، دانشآموزان ایرانی، که شمارشان به حدود ۱۷ میلیون نفر میرسد، نیز به مهاجرت فکر میکنند. بسیاری از والدین آنان اگر توان مالی داشته باشند، در تصمیم خود تردید نمیکنند. پرسش اصلی اینجاست: چرا خانوادهها حاضرند بخش زیادی از داراییشان را بفروشند تا فرزندانشان در مدارس و کالجهای خارج از کشور ادامه تحصیل دهند؟
آمارها نشان میدهد والدین در انتخاب مدرسه، بیشتر به سمت مدارس غیردولتی متمایل هستند و مهمترین دلیل این انتخاب، کیفیت آموزشی عنوان میشود. شهریه این مدارس در سال ۱۴۰۴ گاهی به بیش از ۱۴۰ میلیون تومان میرسد، با این حال خانوادهها ترجیح میدهند فرزندانشان را در مدارس غیردولتی ثبتنام کنند؛ مگر آنکه واقعاً توان مالی نداشته باشند. روزنامه اعتماد نیز در گزارشی نوشت: «بسیاری از والدین حتی با پذیرفتن قرض و فشار مالی سنگین، سعی میکنند فرزندانشان را به مدارس غیرانتفاعی بفرستند.»
اما زمانی که مدارس غیردولتی نیز آنطور که باید عمل نمیکنند، گزینه بعدی برای خانوادهها مهاجرت تحصیلی فرزندانشان است. شماری از والدینی که سالانه شهریههای سنگینی برای این مدارس میپردازند، از مشکلاتی همچون ضعف در کیفیت فضاهای آموزشی، کوچک بودن ملک مدرسه، نبود برنامهریزی برای کلاسهای فوقبرنامه و مهمتر از همه، بیتوجهی به ابعاد اخلاقی و تربیتی دانشآموزان گلایه دارند. از نگاه آنان، مشکل اصلی در نظام آموزش و پرورش ایران نهفته است.
محمدرضا نیکنژاد، دبیر نمونه کشوری و کارشناس آموزش، در گفتوگو با فرارو گفت: «بیش از ۷۰ درصد دانشآموزان از ساختار آموزشی دلزده شدهاند. آموزش نباید فقط معطوف به کنکور و شغل باشد. بخش مهمی از آن در ۹ سال ابتدایی باید صرف پرورش دانشآموز و آمادهسازی او برای ورود به اجتماع شود و نیازهای فردیاش را پاسخ دهد.» همین نگاه باعث شده برخی از والدین تنها راه رهایی از این چرخه را مهاجرت بدانند.
عیسی، پدر دو دانشآموز، یکی در پایه سوم ابتدایی و دیگری در پایه ششم، به خبرنگار فرارو گفت: «تقریباً هر روز با معلمهای مدرسه درگیر یک چالش جدید هستیم. برای هر کدام از دخترانم بیش از ۱۰۰ میلیون تومان در سال هزینه میکنم.»
او ادامه داد: «نمرههایشان همیشه بالاست، اما یک بار که از آنها سوالی ریاضی پرسیدم، نتوانستند جواب دهند. وقتی از معلمها علت را جویا شدم گفتند نباید با نمره پایین روحیه بچهها را خراب کرد، درست میشود! چند روز پیش هم دختر کوچکم موقع بازی با یکی از بچهها برخورد کرد و سرش شکست. چون حیاط مدرسه بسیار کوچک است و فضای کافی برای بازی و دویدن وجود ندارد. این هم از مدرسه غیردولتی!»
مونا، مادر آرشام ۹ ساله، نیز روایت مشابهی دارد: «من هر سال بیش از ۱۰۰ میلیون تومان برای تحصیل پسرم در مدارس ایران هزینه میکنم. اما اگر قرار است اینطور باشد، ترجیح میدهم دار و ندارم را بفروشم تا آیندهاش را در جایی مطمئنتر تضمین کنم. مثلاً اگر او را به ترکیه بفرستم، هزینه سالانهام حدود ۵۰۰ میلیون تومان میشود، ولی حداقل مطمئنم چیزهایی یاد میگیرد که به کارش میآید.»
او در مورد کیفیت آموزشی در مدرسهای که پسرش تحصیل میکند گفت: «مساله تنها مدرسه نیست، سیستم آموزشی است. راستش فلسفه بسیاری از کتابهای درسی ایران را نمیفهمم؛ نمیدانم چرا چنین محتوایی باید در نظام آموزشی وجود داشته باشد. اما وقتی برنامه درسی مدارس ترکیه را میبینم، متوجه میشوم همهچیز بر اساس اصولی طراحی شده که واقعاً مورد نیاز دانشآموز است.»
با این حال، برای برخی والدین موضوع هویت فرهنگی دانشآموزان اهمیت ویژهای دارد. پدر علیرضای ۱۳ساله در گفتوگو با فرارو گفت: «فضای مدرسه برای پسرم محیطی خفقانآور شده و هیچ علاقهای به آن ندارد. از وقتی یکی از دوستانش به کانادا مهاجرت کرده، مدام درباره رفتن صحبت میکند. اما من نگران هویت فرهنگی او هستم. در این سنین بحرانی، فرزندم میتواند در ایران شخصیتی پیوسته و منسجم بسازد، در حالی که در خارج از کشور ممکن است با هویتی از همگسیخته روبهرو شود.»
مهاجرت نخبگان و محصلان ایران در مقاطع تحصیلات تکمیلی روزبهروز افزایش مییابد. این روند تا جایی پیش رفته که معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت اعلام کرده است: «متأسفانه اغلب ۱۰۰ نفر اول کنکور در رشتههای علوم پزشکی به دلیل اینکه ما نمیتوانیم این افراد را جذب کنیم، مهاجرت میکنند.» وی دلیل اصلی این پدیده را چنین بیان کرده است: «هر زمان که تنگناها افزایش یافته و مسائل اقتصادی و اجتماعی حاد میشود، باید منتظر یک پیک مهاجرت نخبگان باشیم.»
اکنون والدین دانشآموزان نیز بر این باورند که وقتی چشماندازی روشن برای آینده فرزندانشان وجود ندارد، بهتر است از همین حالا زمینه رفتن آنها را فراهم کنند. بسیاری از والدین نگران آینده شغلی و شرایط اقتصادی فرزندان خود هستند. پدر پدرام، دانش آموزان سال دهم گفت: «نبود ثبات شغلی و بحران بیکاری باعث شده خانوادهها نسبت به مسیر زندگی فرزندانشان احساس نگرانی کنند و به دنبال فرصتهایی باشند که آینده روشنتر و مطمئنتری ایجاد کند.»
بر اساس گزارشی از خبرگزاری تسنیم، در زمستان ۱۴۰۳ سهم جمعیت بیکار فارغالتحصیل آموزش عالی از کل بیکاران، ۳۸.۹ درصد بوده است. این آمار نشان میدهد والدین، چشمانداز روشنی برای آینده شغلی فرزندان خود نمیبینند.
موضوع دیگری که مستقیماً بر آینده دانشآموزان اثر میگذارد، قبولی در دانشگاههاست. در کنکور سال جاری، اکثر رتبههای برتر متعلق به دانشآموزان مدارس سمپاد بود که ورود به این مدارس نیازمند گذراندن آزمونها و مراحل خاصی است. روزنامه فرهیختگان گزارش داده است: «عملاً هیچ داوطلبی از مدرسه دولتی عادی نتوانسته بود خود را به جمع برترینها برساند.» بنابراین، والدین حتی برای موفقیت تحصیلی و قبولی در کنکور نیز چشمانداز روشنی در ایران نمیبینند و مهاجرت ممکن است یکی از گزینههای پیش روی آنها باشد.
مسئله دیگری که باعث شده والدین تصمیم بگیرند فرزندانشان را برای تحصیل به خارج از ایران بفرستند، بحث مطابقت فرهنگی است. به گفته کارشناسان، ورود به کالجها پیش از ۱۸ سالگی مسیر دانشآموزان را برای ورود به دانشگاههای خارج از کشور هموارتر میکند. در این خصوص، یک شرکت مهاجرتی به خبرنگار فرارو گفت: «وقتی از سنین پیش از ۱۸ سال وارد مدارس و کالجها شوید، نه تنها مسیر ورود به دانشگاه هموارتر میشود، بلکه آینده شغلی بهتری نیز در انتظار دانشآموز خواهد بود.»
در این میان، طبق گزارشی از روزنامه همشهری: «کانادا، انگلیس و ترکیه مقصد محبوب دانشآموزان ایرانی است که از مدرسههای داخل کشور انصراف دادهاند و برای تحصیل راهی مدرسه کشورهای خارجی شدهاند.» اما چرا؟
به گفته یک شرکت مهاجرتی کشور ترکیه از این رو مقصد بسیاری از والدین برای تحصیل فرزندانشان است چون: «اول، ترکیه همزبان یا همفرهنگ نزدیک با ایران نیست، اما شباهتهای فرهنگی و فاصله کوتاه جغرافیایی باعث شده والدین راحتتر ریسک مهاجرت فرزندانشان را بپذیرند. دوم، مدارس و کالجهای بینالمللی در ترکیه برنامههای آموزشی مدرن و مطابق با استانداردهای بینالمللی ارائه میکنند که فرصت قبولی در دانشگاههای معتبر دنیا را افزایش میدهد.»
در این میان، برخی خانوادهها بعد از مهاجرت فرزندانشان نیز مسیر خود را تغییر میدهند. برخی شرکتهای مهاجرتی تضمین میدهند که دانشآموزان میتوانند مسیر دستیابی به ویزا را راحتتر طی کنند، چرا که تحصیل در مدارس خارج از کشور به نوعی سرمایهگذاری در همان کشور محسوب میشود، چه از نظر مالی و چه از نظر تربیت نیروی کار.
از سوی دیگر، کارشناسان تأکید دارند که هر چه فرد در سن بالاتری اقدام به مهاجرت کند، پذیرش فرهنگ جدید دشوارتر خواهد بود، در حالی که در سنین کمتر، انعطافپذیری بیشتری برای سازگاری با محیط جدید وجود دارد.
با این وجود در این مورد حسین روزبهانی، روانشناس و استاد دانشگاه گفت: «هویت افراد در سنین نوجوانی شکل میگیرد. حذف فضای خانواده به بهانه درسخواندن در خارج از کشور، میتواند به بحرانهای هویتی این نوجوانان دامن بزند و حتی ممکن است که این نوجوانان در میان فرهنگ کشور خود و کشور مقصد دچار سردرگمی شوند.»
اما؛ فاطمه، مادر یک دختر ۷ ساله، در این خصوص گفت: «در مسیر زندگی بارها دریچههایی برای مهاجرت به رویم باز شد، اما اعتقاد داشتم باید بمانم و به کشورم خدمت کنم. به عنوان یک پزشک، این تنها آرمانم بود. اما الان مسیر دیگری برای فرزندم میبینم و راه من پس از ۳۵ سالگی برای مهاجرت تقریباً به بنبست رسیده؛ اما کیمیا هنوز در ابتدای راه است.»
او درباره بهترین سن مهاجرت توضیح داد: «طبق صحبت با مشاوران تحصیلی، بهترین سن برای مهاجرت تحصیلی به مدارس بینالمللی معمولاً بین ۱۳ تا ۱۴ سالگی است. در این بازه، دانشآموزان هم از نظر رشد جسمی و ذهنی آمادگی کافی دارند و هم هنوز به مرحلهای نرسیدهاند که فاصله تحصیلیشان با برنامه مدارس جدید زیاد شود. اما چقدر دردناک است که تا ۷ سال دیگر که کیمیا به این سن برسد، هنوز منتظر هستم همه چیز درست شود.»